eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
226 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بآ ټو بودن زِ هَمِہ❤🔗 دَٮــټ ڪِشیدَن داࢪَد☜♡☞ 🌿💕 🤤❣ || @dogtaranbehsti
رفیقشان که شوی..✋ تمام معرفتشان را خرجت میکنند...❤️تا تو را هم آسمانی کنند... این تویی که گاهی میان این همه اسم گم میشوی.....😭 دلت را خانه دوست کن...🕊 رفیق_شهید_شهیدت_میکنه || @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😅 همه برن سجده..!!!😲 شب سیزده رجب بود🍃. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.🌷 بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود.😇 تعجب کردم😮! همچین ذکری یادم نمی آمد!🤔 خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند.😁 هر چه صبر کردیم خبری نشد🙁. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.😶😐😑😂 بچه ها منفجر شدند از خنــ😂ـــده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیـ📻ــو هـــ🎁ــدیه کردند!😅 || @dogtaranbehsti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــان طعـــم سیب💗 کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادرمو صاف کردم و رفتم جلوی در.... ادامه ی رمان در کانال زیر👇🏻 🌸|•@fereshteganezamini•|🌸 حتما رمانشو بخونین خیلی قشنگه👌👏
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــان طعـــم سیب💗 کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادرمو صاف کردم و رفتم جلوی در.... ادامه ی رمان در کانال زیر👇🏻 🌸|•@fereshteganezamini•|🌸 حتما رمانشو بخونین خیلی قشنگه👌👏
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــان طعـــم سیب💗 کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادرمو صاف کردم و رفتم جلوی در.... ادامه ی رمان در کانال زیر👇🏻 🌸|•@fereshteganezamini•|🌸 حتما رمانشو بخونین خیلی قشنگه👌👏
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمـــان طعـــم سیب💗 کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادرمو صاف کردم و رفتم جلوی در.... ادامه ی رمان در کانال زیر👇🏻 🌸|•@fereshteganezamini•|🌸 حتما رمانشو بخونین خیلی قشنگه👌👏