eitaa logo
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
226 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
379 فایل
سلام‌به‌دخترای‌بهشتی🥰 به‌کانال‌ما‌خوش‌آمدید💫🧕 امیدوارم‌که‌با‌هم‌بتونیم‌یه‌دختر‌بهشتی‌کامل‌وبالغ‌بشیم‌💯✅ آیدی‌خادم‌کانال😁👇🏻 { hl } استیڪࢪامۅنھ↯↻ [ @stickertrnom ]
مشاهده در ایتا
دانلود
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت چیز دیگه ای بگم.محمد هم اشک میریخت.اومد جلوی من نشست و گفت:_زهرا😭 اشکهام اجازه نمیداد تو چشمهاش دقیق بشم ولی نگاهش میکردم.گفت: _جان محمد اینقدر خودتو اذیت نکن😭😒 نفس عمیقی کشیدم.گفتم: _از اون روزی که بهم گفتی ،بگو خدایا کمکم کن،دیگه نگفتم نمیتونم.فقط میگفتم خدایا کمکم کن...محمد،دعاکن خدا کمکم کنه چیزی نگم که یه عمر بدبخت بشم. محمد یه کم نگاهم کرد،بعد رفت... کار زیاد داشت.بیشتر هماهنگی های مراسم رو دوش محمد بود.به امین گفتم: _تو خوش قولی معرکه ای.😍😭 با اینکه تعطیلات عید بود ولی مراسم شلوغ بود.ما تو مراسم تشییع نبودیم.تو مکان دفن امین بودیم.😣گرچه اونجا هم شلوغ بود ولی برای ما خانم های عزادار جای خاصی رو در نظر گرفته بودن.تا قبل ظهر مراسم تشییع طول کشید، بخاطر همین مراسم تدفین بعد نماز انجام میشد. برای امین ✨از حفظ قرآن✨ میخوندم. اشکهام همه ش سرازیر بود.😞😭 تو مکان دفن امین فقط اقوام و دوستان و همکاران 🇮🇷و هم رزم هاش بودن 🇮🇷ولی بازهم جمعیت زیاد بود. وقتی داشت میرفت نذاشت برای آخرین بار خوب ببینمش،خودش گفته بود دلش برای نگاه های من تنگ میشه.😣دوست داشتم یه بار دیگه ببینمش.جلوی در ورودی بودم که چشمم به محمد افتاد. صداش کردم.چشمهاش قرمز بود.نگاهم کرد.اومد نزدیکتر.فهمید چی میخوام. با مهربانی گفت: _نمیشه زهرا.😒🙏 سرشو انداخت پایین و میخواست بره. دوباره با التماس صداش کردم.همونجوری که سرش پایین بود گفت: _نمیشه زهرا جان..نمیشه خواهر من..😭 امین دو هفته ست شهید شده،بدنش..😣 نتونست ادامه بده.گفتم: _باشه،بذار برای آخر یه کم باهاش حرف بزنم.😭 محمد وقتی دید اصرار دارم گفت: _جان ضحی...🙏😭 بابا نذاشت ادامه بده،گفت: _بیا دخترم.😢😒 به بابا نگاه کردم... دستشو سمت من دراز کرده بود.رفتم پیشش.از تو جمعیت برام راه باز میکرد و من همونجوری که سرم پایین بود دنبالش میرفتم.. تا به تابوتی🌷رسیدیم که روش پرچم🇮🇷 بود. نشستم کنارش.بابا هم کنارم نشست. سرمو گذاشتم روی تابوتش و تو دلم باهاش حرف میزدم.محمد با التماس گفت: _زهرا بسه دیگه.😢🙏 صدای شیون و ناله جمعیت و از طرفی صدای زن ها بلند شده بود.😫😭😫😭😭😭بابا گفت: _دخترم دیگه کافیه.😭🙏 با اشاره سر گفتم باشه.... با دستهای لرزان به تابوتش دست کشیدم.هیچی نمیگفتم. سعی میکردم لبهام از هم باز نشه که یه وقت نکنم.😣 فقط گریه میکردم اما حتی شونه هام هم تکان نمیخورد.😣🤐 بابا به علی که پشت من ایستاده بود اشاره کرد که منو ببره عقب. راه باز شد و و با علی میرفتیم.💪☝️ سرم پایین بود ولی متوجه میشدم کسی به و به به من نگاه نمیکنه. از جمعیت مردها که اومدیم بیرون،... ادامه دارد.. پارت اولمونھ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/22049 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍ || @dogtaranbehsti
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت از جمعیت مردها که اومدیم بیرون،... سرمو گذاشتم رو شونه علی و گریه میکردم.😭😣علی هم سعی میکرد آرومم کنه.دیگه شونه هام هم میلرزید... توان ایستان نداشتم.روی زانو هام افتادم... علی رو به روی من نشست.نگاهم میکرد و اشک میریخت.دیگه طاقت نیاورد... به اسماء و مریم اشاره کرد که بیان منو ببرن.😣 کمکم کردن بلند بشم ولی علی هنوز همونجا نشسته بود.😞 اون روز با دفن کردن امین،زهرا رو هم دفن کردن.... روزی که قرار بود روز عروسی ما باشه،روز عروسی امین🕊 و مرگ زهرا بود.😣 چهل روز از شهادت امین گذشت ولی من هنوز نفس میکشم...😔 گرچه روزها برام تکرار تاریخه ولی خدا رو شکر میکنم که کمکم کرد.اگه نبود،بارها و بارها پام میلغزید😔 و بر باد میرفت.😥 از قفسه کتاب هام،📚کتابی رو برداشتم که مطالعه کنم،.. چشمم به پاکتی💌 افتاد که امین روز آخر بهم داده بود.نمیدونم چرا زودتر به یادش نیفتادم. بازش کردم.📩سند ماشین🔖 و خونه ش بود که به نام من کرده بود.با یه کاغذ که توش نوشته بود: ✍زهرای عزیزم.سلام تو کسی هستی که تو زندگیم داشتم. از تو برام خیلی سخته.خیلی سعی کردم به تو علاقه مند نشم.خیلی تلاش کردم بهت دلبسته نشم ولی تو اونقدر خوبی که اصلا نفهمیدم کی اینقدر عاشقت شدم. تو امانت بودی پیش من.من تمام تلاشمو کردم که مراقبت باشم.نمیخواستم بخاطر من آسیبی ببینی.من همیشه برای سلامتی و طول عمر و خوشبختی تو دعا میکنم.بخاطر من خودتو اذیت نکن.تا هر وقت که بخوای من کنارت هستم ولی زهرا جان زندگی کن،ازدواج کن،مادر باش.من اینجوری راضی ترم.بعد من اذیت میشی ولی ،مثل همیشه.حلالم کن.✍ من خونه رو نمیخواستم...😒 سند شو دادم به خاله ش هر کاری خواستن بکنن ولی اونا قبول نکردن.به عمه ش دادم،قبول نکردن.تصمیم گرفتم به اسم خود امین کنم. اما ماشین رو میخواستم.😔❤️🚙حتی اگه به نامم نمیکرد پولشو میدادم و میخریدمش. اون ماشین پر از خاطرات شیرین من و امین بود. با خودم بردمش خونه... تو مسیر چند بار کنار خیابان نگه داشتم و گریه کردم.🚙😭گاهی میرفتم تو ماشین و حسابی گریه میکردم.اون روزها من هر روز با ماشین امین میرفتم سر مزار امین و پدرومادرش.بعد میرفتم جاهایی که حتی برای یکبار با امین رفته بودم.حتی گاهی به عمه و خاله ی امین هم سر میزدم. صبح تا شب بیرون بودم و شب که برمیگشتم خونه،میرفتم تو اتاقم.دلم برای پدرومادرم تنگ شده بود ولی شرمنده بودم و نمیتونستم تو چشمهاشون نگاه کنم.😞😓باباومامان هم مراعات منو میکردن.با اینکه خودشون دلشون خون بود ولی به من چیزی نمیگفتن. سه ماه بعد علی وقتی منو تو کوچه تو ماشین امین دید،عصبانی شد...😠 از ماشین پیاده م کرد و برد داخل.باباومامان هم بودن.داد میزد و سویچ ماشین رو میخواست.🗣من با اشک نگاهش میکردم.😢 از عصبانیت سرخ شده بود.😡دستشو سمت من دراز کرده بود و سویچ رو میخواست.همون موقع محمد هم رسید.با عجله اومد تو و به علی گفت: _چرا داد میزنی؟!!!😠 علی با عصبانیت گفت: _ماشین امین دست زهرا چکار میکنه؟😡 محمد تعجب کرد و به من گفت: _آره؟؟!!! 😳ماشین امین دست توئه؟؟!!!!😳 من مثل بچه ای که تنها داراییش یه اسباب بازیه و میخوان ازش بگیرن با التماس نگاهشون میکردم.😢🙏علی هنوز دستش سمت من دراز بود و سویچ رو میخواست.بابا گفت: _بسه دیگه راحتش بذارید.😐 علی باتعجب به بابا نگاه کرد و گفت: _ولی آخه شما میدونید....😥😳 بابا نگاهش کرد.علی فهمید که نباید دیگه چیزی بگه،ساکت شد.ولی دوباره بدون اینکه به بابا نگاه کنه گفت: _اگه یه بار دیگه زبونم لال قلبش...😡 بابا پرید وسط حرفش و گفت:... 😠 ادامه دارد.. پارت اولمونھ https://eitaa.com/dogtaranbehsti/22049 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍ || @dogtaranbehsti
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
لطفا‌وقتے‌رمان‌رو‌مے‌خونید‌نفری‌یه‌صلوات‌ بفرستید.باتشکر🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• مادرم‌قبل‌پدرنام‌تورایادداد!(: عادت‌ڪودڪی‌ماست‌حسین‌گفتن‌ها...! 〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗 ❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
حقایق عجیب🥣💕!. ‌﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍ - تقویم جهانی  12 ماه ندارد و در تقویم جهانی، بجای 12 ماه، 13 ماه ثبت شده است .🍿🧡. - عمر کره زمین بیش از 13.8 میلیارد سال است .🦋🚔. - طولانی ترین زمان خورشید گرفتگی، 7.31 دقیقه بوده است .💛🍉. - انسان ها بطور متوسط در طول روز بیش از 25OOO بار پلک میزنند .🍦🌸. - قدیمی ترین شیء ای که بر روی کره زمین یافت شده است، متعلق به 4.4 میلیارد سال گذشته به نام زیرکن میباشد .🇦🇷🌱. ♡︎ - - - - - - - - - - - - - - - - ♡︎ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
‌‌‌‌‌‌‌‌『 🌿📸 』 . • استاد‌پناهیان : تجربہ‌بهم‌یا‌دداده‌کہ... برای‌اینکه‌طلب‌ِشهادت‌کنی ‌نبایدبه‌گذشته‌خودت‌نگاه‌کنی! راحت‌باش.. نگران‌ِهیچی‌نباش؛ فقط‌مواظب‌این‌باش‌کھ شیطون‌بهت‌نگه‌تولیاقت‌ِشھادت‌نداری!((:✌️🏼 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
‌ آره‌رفیق !! اینجوریـه ! نمیخوادبه‌چیزای‌فانـی‌وابسته‌بشـی امتحان‌میڪنه ‌تاببینہ‌چندمَــرده‌حلاجیـم !!✨ ‌ 〖🐣•@dogtaranbehsti🐥〗 ❥ . . 🍁כڂـ🌼ـٺـࢪٵن ݕــ🕊ــہـــ✨ـݜٺێ
من‌دلم‌روشن‌است،‌روزی‌ازراه‌می‌رسی؛ وکـوچـه‌بـوی‌عـطر‌تـورامی‌گیرد . . . 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
‌ قضـاشـوبـه‌جـابیـار🌱 ‌ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
‌ برای‌هدف‌بایـدهرروزجنگیـد🌷 حتی‌روزهایی‌ڪه‌حالت‌خوب‌نیست حتی‌روزهایی‌ڪه‌هیچی‌سرجاش‌نیست ‌ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
‌ برای‌هدف‌بایـدهرروزجنگیـد🌷 حتی‌روزهایی‌ڪه‌حالت‌خوب‌نیست حتی‌روزهایی‌ڪه‌هیچی‌سرجاش‌نیست ‌ 〖🌸•@dogt
‌ ولی‌جذاب‌ترین‌آدمھا‌نـه‌قدبلندهاهستنـد نه‌چشم‌رنگی‌ها ، نه‌چشم‌مشڪی‌ها نـه‌بلوندهاونـه‌حتی‌خوش‌صـداهابلڪه ڪسانی‌هستندڪه‌ 💛🛵 ‌ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
👩🏻‍🍳 «یخ در بهشت پرتقالی» مواد لازم : آب پرتقال تازه ۲ لیوان گلاب ۲ قاشق غذاخوری شکر به میزان دلخواه (بسته به ذائقه شما) طرز تهیه: آب پرتقال و شکر را داخل ظرفی ریخته و هم بزنید تا شکر کاملا حل شود. نکته بهتر است از ظرف استیل استفاده کنید که زود سرد شود. ابتدا آب پرتقال را درون یک ظرف استیل بریزید و به مقدار لازم که شیرینی آن را می پسندید شکر اضافه کنید و کاملا به هم بزنید تا شکر در آن حل شود. در آخر گلاب را اضافه کنید و ظرف را درون فریزر بگذارید تا وقتی که تیغه های یخ دور ظرف ظاهر شود. ظرف را بیرون آورده و کاملا مواد را به هم بزنید و مجدد داخل فریزر بگذارید. چند بار این کار را انجام دهید تا به طور یکسان یخ در تمام ظرف پدیدار شود. سپس کاملا مخلوط کنید و در ظرف مناسب یا لیوان بریزید و نوش جان کنید😍🍹 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
•• استادپناهیـان‌‌میفرمودنـد : اگربیقـرارامام‌زمـان‌هستیـدایـن نشانـه‌ی‌سلامتی‌روحی‌شماسـت✋🏻💕:) •• 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
•• استادپناهیـان‌‌میفرمودنـد : اگربیقـرارامام‌زمـان‌هستیـدایـن نشانـه‌ی‌سلامتی‌روحی‌شماسـت✋🏻💕:) ••
‌ یعقوب‌نبـی‌چھل‌سال‌درفـراق‌یوسفـش گریه‌ڪرد ، تابالاخره‌ڪورشد ماهم‌یوسفمان‌راگم‌ڪرده‌ایم💔 معنای‌محبت‌این‌است‌ڪه‌هرگاه محبوبت‌راگم‌ڪردی ، آرام‌و‌قـرارنداشته باشی‌وبـه‌هیچ‌چیزغیـرازاوفڪرنڪنی✋🏻 !!💛 یعنی‌درغیبـت‌ِحضـرت ، آمالی[آرزو] غیرازوجـودمقدس‌امام‌زمـان‌‌درخانه‌دل نداشته‌باشـی🖇🌻 [ڪل‌احمد‌تھرانـی]🌱 ‌ 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
''🌸🎥'' محرم‌داره‌میرسـه !! الھـی‌من‌دورت‌بگـردم‌ حسیـن‌جـان💔 :) 〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗 ❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💖• ماه عـــــــــشق 🏴 از‌داغ‌حسین اشک نم‌نم داریم در خانه سینه تا ابد غم داریم پیراهن وشال مشکی‌آماده‌کنید یک روز دگر تا به محرم داریم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ²روز‌تا‌محرم‌اربابــ🖤 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
•💖• ماه عـــــــــشق 🏴 از‌داغ‌حسین اشک نم‌نم داریم در خانه سینه تا ابد غم داریم پیراهن وشال مشکی‌آ
Γ🖐🏽🖇 اینڪهـ‌دل‌تنگ‌توام ؛ . . . اقـرارمیخـواهدمگر!؟💔 اینکه‌ازمـن‌دلخـوری . . . انکـٰارمیخواھدمگر(: ؟! 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَن‌ݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
''🌸🎥'' محرم‌داره‌میرسـه !! الھـی‌من‌دورت‌بگـردم‌ حسیـن‌جـان💔 :) 〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗 ❥ . . 💔دخـ🖤ـ
‌ همـه‌بـا‌یـار‌خوشند‌‌امـا‌مـا‌بـه‌غـمِ‌یـار‌خـوشیم سخـت‌کـاریست‌ولـی‌مـا‌بـه‌همین‌کـار‌خـوشیم🖤:)‌ ‌‍‌ 〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗 ❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
''🌸🎥'' انتظاریعنـی‌آمـاده‌بـاش✋🏻 〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗 ❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی