🏖چارلى چاپلين میگوید:
پس از كلی فقر، به ثروت وشهرت رسیدم.
آموخته ام كه:
باپول . . .
میتوان ساعت خريد، ولى زمان نه . . .
ميتوان مقام خريد، ولى احترام نه . . .
ميتوان كتاب خريد، ولى دانش نه . . .
ميتوان دارو خريد، ولى سلامتى نه . ..
میتوان رختخواب خرید، ولی خواب راحت نه. . .
میتوان قلب را خرید، اما عشق را نه...
ارزش آدمها به دارایی نیست،
به "معرفت " آنهاست..
#تلگرانـھ 🖇
🍃|•°~@dogtaranbehsti~°•|
هدایت شده از 🖇ڪٵݩٵݪ ݜࢪٵێط ۅ نٵݜنٵس כڂࢪٵن ݕہݜٺێ🖇
﴿°•ھࢪ ڇہ ݦے ڂۅٵہכ כݪ ٺنڱݓ ݕڱۅ↯🍭😻•°﴾
﴾~ https://harfeto.timefriend.net/16209885868425 ~﴿
نٵݜنٵسݦۅنہ ݕٵنۅ⇦⇧
---------------------------------------🧡📙»
.
جـآنَمفَـداۍرَفیقۍڪہ👐🏻
لَبخَنـ.ـد️مۍنِشانَـد•♥️
•گـوشِـہۍلبـم
.
.
🕰⃟🍁¦⇢ #رفیقونھ
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
#پروفایلطورے📸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌸
•.دنیا رو ڪسے میتونھ آباد ڪنه ڪھ...•.
.•هیـچ دلبسـتگے بھ دنیا ندارھ...•.
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
خودنمایی وقتی قشنگه که
مخاطبش خدا باشه نه خلقِ خدا🌱
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
حتما مشاهده كنيد👆🏻🎥
مرد ميدان ما ١٠ سال در سوريه و عراق جنگيد
با نيروهاش سايه جنگ داعش را از كل منطقه دور كرد!
تا امروز اين كودكان حتى در اردوگاه آورگان جنگ همصدا با ايرانيان،سرودهاى ملى مذهبى سوريه را بخوانند و شاد باشند.
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
🌈چادرم تیکه ای از وجودم 🌈
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
#استوری | #شهیدانه
🍃 اهلمعاملههستــی؟
+ وخدامیخردجانآنهارا
بهقیمتشهادت؛
بهقیمتِ
همنشینیِ
باحسیـن ـعلیهالسلامـ!
توهماهلمعاملههستـــی؟!
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر کو ندارد؛
نشان از پدر🥺💔
#شهدا
اللهم عجل لولیک الفرج
شهدا شرمنده ایم😔
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
🍃﷽🍃
🦋خوآبمہدے{عج} ࢪاببینید
🦋شب بخیࢪ😴💛
🦋بوسہازپآیشبچینید
🦋شب بخیࢪ🌼🍃
🦋خوابزهرا{س}ࢪاببینید
🦋شب بخیࢪ😍🍃
🦋هدیھ ازمـٰادربگیرید
🦋شب بخیࢪ😴✨
🦋الٺمـٰاس دعـٰای فࢪاوان🥺
🦋ٺافࢪدآ
🦋یاعلے مدد،خدانگهداࢪٺون🖐🏻
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
ݐࢪݜ ݕہ ٵۅݪێن ݐسٺݦۅن ݕٵنۅ🖇↻
ݕہ ݕێن ݐسٺٵݦۅن כێכن כٵࢪن 😌😁
|•°~@dogtaranbehsti~°•|
•﴾🍇🌸✨﴿•
اعمالقبلازخواب☔️🧡
حضرترسولاکرمفرمودندهرشبپیشازخواب
وضویادتونباشه...🕊🍃؛
۱.قرانراختمکنید
۳بارسورهتوحید..🌿🍄؛
۲.پیامبرانراشفیعخودگردانید🍓🐾:
۱باراللهمصلعلیمحمدوالمحمدعجلفرجهم؛اللهمصلعلیجمیعالانبیاءوالمرسلین...🕊؛
۳.مومنینراازخودراضیکنید💚🖇:
۱باراللهماغفرللمومنینوالمومنات...🖤🌙؛
۴.یکحجویکعمرهبهجااورید🌚✨:
۱بارسبحاناللهوالحمدللهولاالهالااللهواللهاکبر...🕊؛
۵.اقامههزاررکعتنماز⛅️🦋:
۳باریَفْعَلُاللهُمایَشاءُبِقُدْرَتِهِ،وَیَحْكُمُمایُریدُبِعِزَّتِهِ..🐣🖤؛
۶.خواندن آیت الکرسی💫
ایاحیفنیست؟!هرشببهاینسادگیازچنینخیرپربرکتی
محرومشوید...🌱🎋
|•°~@dogtaranbehsti~°•|
ٺۅ ٵێن ݜݕ زێݕٵ
ٵࢪزۅ ݦێڪنݦ…😍
ݦࢪڠ ٵݦێن ݕہ ٵࢪزۅہٵٺۅن🕊
ٵݦێن ݕڱہ…🤲
ٺٵ כݪۅٵݐسێ ٺۅۅ ڂێٵݪٺۅن نݦۅنہ😌
ۅ ڇـہ ڇێزێ ٵز🖐
ٵࢪٵݦݜ نٵݕ ڂۅݜٺࢪ…! :)
#نێٵێݜ ݜݕٵنھ🖇
|•°~@dogtaranbehsti~°•|
این پیام از من خوابالو ! 😴
برای یک آدم خوابالو!!😴
در زمان خوابالودگی!!!💤
ارسال شده است !!!!↯
لطفا خوب بخوابید 😁😌
اعضا جدید خوش اومدید🎉
اعضا قدیمے بمونید برامون🍬
|•°~@dogtaranbehsti~°•|
گل دختر ها فردا ساعت ۱۲ظهر ۱۰ پارت رمان رو میفرستن با عرض پوزش لطفا و خواهش لف ندین بقیه اش خیلی جالبه🙏🙏 خواهش میکنم😁😘
﴿°•ھࢪ ڇہ ݦے ڂۅٵہכ כݪ ٺنڱݓ ݕڱۅ↯🍭😻•°﴾
﴾~ https://harfeto.timefriend.net/16209885868425 ~﴿
نٵݜنٵسݦۅنہ ݕٵنۅ⇦⇧
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
#پارت_صد_چهل_یک
ــ چرا خبرم نکردید؟
ــ سردار اینو از ما خواست
کمیل ناراحت چشمانش را بست و پرسید:
ــ االن حال سردار چطوره؟
یاسر آهی کشید و گفت:
ــ بهتره،اوردنش بخش.
ــ کی مرخصش میکنن
ــ چون گلوله نزدیک قلبش بوده،یه چند روز باید بستری بشه
کمیل سری تکون داد.
ــ اول قرار بود تو هم تو این عملیات باشی،اما وقتی سردار دید با دیدن همسرت
اینجوری آشفته شدی،نظرش عوض شد،از شدت خطر این عملیات خبردار بود و
نگران بود که اتفاقی برای تو بیفته،برای همین از من خواست سرتو گرم کنم.
ــ سمانه هم بهترین گزینه بود؟درسته؟تو دیگه چرا یاسر.
ــ به روح مادرم قسم کمیل مجبور بودم،سردار میدونست به محض دستگیری تیمور
،ادماش میان سراغ خانوادت ،اونا خبردار شده بودن که تو زنده ای.
ــ خانوادم؟
ــ اوه ما هم از سرهنگ کمک خواستیم
کمیل با تعجب پرسید:
ــ دایی محمد!!
ــ آره،همه چیزو براش توضیح دادیم و ازش خواستیم که مادرتو به خانه اش ببه و
ازش محافظت کنه،و خانومتو پیش خودت نگه داشتیم.
کمیل سرش را میان دستانش فشرد،دستان یاسر بر شانه هایش نشست.
ــ االن همه از زنده بودن تو خبر دارن کمیل،از سرهنگ خواستیم قبل از اینکه بری
خونتون،سرهنگ بقیه رو آماده کنه.
کمیل با چشمانی پرا از تشکر به یاسر نگاهی انداخت و گفت:
ــ ممنونم داداش
ــ کاری نکردم ،یه روز تو هم این کارارو برام میکنی
و بلند خندید.
کمیل
لبخند تلخی زد و گفت:
ــ امیدوارم هیچوقت از خانوادت دور نشی،چون خیلی سخته خیلی
یاسر از جایش بلند شد لبخندی زد و گفت:
ــ من برم دیگه،سردار گفت که یک هفته با خانوادت باش،بعد باید بیای سرکار،البته
دیگه به خاطر این اتفاقات و باخبر شدن همه از کارت نمیتونی تو وزارت بمونی،از
هفته ی بعد همکار دایی جونت میشی
هر دو خندیدن.یاسر از اینکه توانسته بود موضوع را عوض کند خوشحال شد.
ــ من دارم میرم سردارو ببینم ،میای؟
ــ اره بریم
#ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
○⭕️
--------------------•○◈❂