•°~🖤🌱
داریمیریهیات؟!
قبولباشه...
مراقبیحقالناسگردنتنباشهدیگه!!!
امامحسینکسیروکهحقالناسگردنش بود،برگردوندازکربلا...
.
#تلنگر
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
•°~🖤🥀
میگفت↓
درمحرمزمزمهکنیم:
[ اَللَّهُمَّاغْفِرْلیالذُّنُوبَالَّتیتُحْرِمُنی
الْحُسَیْن..]
+خدایاگناهانیکهمراازحسینعلیهالسلام محروممیکندببخش...؛💔
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
•°~🕌🌱
یڪیـاحسینگفتمودیـدمغـمےنـماند،
تسڪیندردهاےدلمضطربمحسین..♥️
#شبجمعهحرمتآرزوست✨
#راھبۍپایان
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
°•🧡🍂•°
#روضـہ امشب اگر و شاید و اما دارد
در خودش قصہے یڪ #دختـرتنها دارد
#شبسـوم شب سختے اسٺ خدا رحم ڪند
روضـہ امشب نَمے از روضہے #زهرا دارد
#رقیـہ_جان💔
●●●●●•••❁•••●●●●●
🍂⃟ 🧡¦⇢ #مناسبتۍ
ـ ـ ـ ـــــــــ❁ـــــــــ ـ ـ ـ
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
•
•
میگفت:
ایاممُحرمتوۍهیئتومسجدبه
ڪسۍڪهظاهرشباشمافرقداره↻
مجرمانهوتحقیرآمیزنگاهنڪنید...
یهتسبیحبگیریندستتون•📿°
باخودتونتڪرارکنین⇓🌱
امامحسینعلیهالسلامفقطبراے
مذهبۍهانیست💔(:
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بداخلاقن چقدر مرداے شامے...💔🍂~`
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
« اِنَّ مَعيَ رَبّی »
خدا با من است❤️
_و من خدایی دارم که در تاریکی ها،روزنه ای از نور برایم آشکار میسازد!
#خدا
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
با امام حسین [؏] کھ رفیق بشی
خود به خود آدم خوبي میشی ؛
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
#بهوقتعاشقے✨
امامحســـــ عــــین:《منبہنمازعشقمیورزمــ♥️》
#همهباهمانشاللهدرصحنبینالحرمینــ🖇
📌حیعلیالصلاة
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
#بهوقتعاشقے✨ امامحســـــ عــــین:《منبہنمازعشقمیورزمــ♥️》 #همهباهمانشاللهدرصحنبینالحر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ٵݪھے ؏ظݦ أڶݕڵأ...:(:
ڛݪٵݥټے ھمھ ݕێݦأࢪأݩ{ڪࢪونأ} ۆ ٵݩݜأݪݪھ ࢪفع ٵێݩ ٮیݦار ݦڹحۆڛ🤲💔
𝓳𝓸𝓿𝓲𝓷↯
《¤ … ➣‴@dogtaranbehsti‴↻ … ¤》،
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
ٵݪھے ؏ظݦ أڶݕڵأ...:(: ڛݪٵݥټے ھمھ ݕێݦأࢪأݩ{ڪࢪونأ} ۆ ٵݩݜأݪݪھ ࢪفع ٵێݩ ٮیݦار ݦڹحۆڛ🤲💔 𝓳𝓸𝓿𝓲𝓷↯ 《¤ … ➣‴@do
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی زود رفتی:)💔
#علیسلیمانی
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
[﷽♥️]
#تـــــلنـگـــر 📄🔗
•
•
.🌿|چهزیبامیگفتآیتالله
🌿|مجتهدےتهرانے:
🌿|وضومیگیرے
🌿|امادرعینحالاسرافمیکنے
🌿|نمازمیخوانے
🌿|امابابرادرتقطعرابطہمیکنے
🌿|روزهمیگیرے
🌿|اماغیبتهممیکنے
🌿|صدقہمیدهے
🌿|امامنتهممیگذارے
🌿|برپیامبروآلشصلواتمیفرستی
🌿|امابدخلقےمیکنے
🌿|صبرڪنباباجان!
🌿|ثوابهایترادرڪیسہسوراخنریز
•
〚🤎🐎〛|⇢ #تَلنگُریاَولبَرایِخودَم
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤•
❁✧عـــزادارِحســٰیـنیـــم✧❁
از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار
دلبرےڪردهستباپیروجواناینڪاروان
با صداے شبه پیغمبر مهیّا میشود
درصفوف عاشقے باهراذاناینڪاروان
از امامش یک قدم هرگز نمے افتد جلو
از علمدارِ وفا دارد نشان این ڪاروان
هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی
باخودشآورده یک آرام ِجاناینڪاروان
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
شبجمعهاستوشب زیارتیسیدالشهدا♥️ یهسلامبدیمخدمتآقا...
اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ
وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ💔
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈هشتاد و هشتم✨
_.... بالاخره یه تاکسی اومد که سه تا خانم سوارش بودن.دو تا خانم بدحجاب عقب و یه دختر خانم محجبه جلو نشسته بود...
خیلی عجله داشتم ولی مردد بودم سوار بشم یا نه..در جلوی تاکسی باز شد و دخترخانم محجبه پیاده شد.بدون اینکه به من نگاه کنه گفت:
_شما بفرمایید جلو بشینید،من میرم عقب.👌
تشکر کردم و نشستم.یه کم جلو تر دو تا خانم پیاده شدن و یه پسر بی ادب سوار شد.من از اینکه اون پسره کنار اون دختر نشست خیلی ناراحت شدم.به اون دختر نگاه کردم از شیشه ی کنارش بیرون رو نگاه میکرد.صورتش رو کامل برگردونده بود.خیلی نگذشت که شیطنت پسره شروع شد... 😠صداش میکرد.دختره اول جوابشو نمیداد.ولی پسره دست بردار نبود.دختره بدون اینکه نگاهش کنه قاطع بهش گفت:
_کاری به من نداشته باش.
اما پسره پرروتر شد و خواست چادرش رو از سرش برداره،دختره هم ضربه ای👊 بهش زد که در باز شد و پسره از ماشین در حال حرکت افتاد پایین.سرعت ماشین زیاد نبود و راننده هم سریع ترمز کرد.پسره چیزیش نشد ولی کارد میزدی خونش در نمیومد.چاقو شو درآورد🔪😡 که به دختره حمله کنه،سریع پیاده شدم که نذارم، اونم چاقو رو تو دستم فرو کرد.منم محکم به صورت پسره مشت زدم و اونم فرار کرد.راننده تاکسی و اون دختر منو بردن بیمارستان.دستم بخیه خورد.بخیه زدن دستم که تموم شد دختره اومد تو اتاق.ازم تشکر کرد.گفت
_هزینه ی بیمارستان رو پرداخت کردم که شما متضرر نشید ولی برای دردی که تحمل کردید و دردی که بعد از این تحمل میکنید من نمیتونم کاری کنم.امیدوارم خدا براتون جبران کنه.😔
تمام مدتی که حرف میزد به دیوار نگاه میکرد. حتی یکبار هم به من نگاه نکرد.خداحافظی کرد و رفت.... همونجوری که میرفت قلب منم با خودش برد.😊💓از خدا میخواستم که برگرده ولی...برنگشت.دیگه دستم درد نمیکرد. قلبم اونقدر داغ بود که هیچ دردی رو حس نمیکردم.از اون روز تا سه ماه هر روز اون مسیر رو همون ساعت میرفتم تا شاید ببینمش.ولی دیگه ندیدمش. همیشه دعا میکردم و از خدا میخواستم که یه بار دیگه ببینمش...مادرم مدام میگفت ازدواج کن ولی دلم پیش کسی بود که حتی اسمش هم نمیدونستم..سالها گذشت ولی حس من نسبت به اون دختر کم نمیشد که بماند وقتی دخترهای بدحجاب و بی حیا رو میدیدم عشقم پررنگ تر هم میشد.
تمام مدتی که وحید حرف میزد چشمش به فرش وسط هال بود....👀
ولی من با تعجب نگاهش میکردم.😳نمیدونم بقیه چکار میکردن ولی من محو چهره و حرفهای وحید بودم.اصلا نمیتونستم باور کنم.😧
-سه سال بعد اون ماجرا با پسری آشنا شدم...
که بهم گفت دختری بهش گفته،..
دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه👌
از اون به بعد #تصمیم گرفتم به هیچ نامحرمی #نگاه_بیجا نکنم✨ تا #لایق دختر معشوقم بشم.
دو سال دیگه هم گذشت...
یه روز تو خیابان تصادف شده بود.پسر یه آدم کله گنده به ماشین دختر محجبه ای زده بود.با اینکه مقصر بود زیر بار نمیرفت و میگفت دختره مقصره... دختره هم کوتاه نمیومد.میگفت باید پلیس بیاد و مقصر معلوم بشه و عذرخواهی کنه. بالاخره بعد نیم ساعت کشمکش پسره با اون غرورش رفت پیش دختره و اعتراف کرد مقصره و عذرخواهی کرد.اون دختر....معشوق من بود.تعقیبش کردم.
حال عجیبی داشتم.از اینکه پیداش کرده بودم اونقدر خوشحال بودم که صدای ضربان قلبم رو میشنیدم.اما بعد از یک ساعت رانندگی وقتی دختره پیاده شد و رفت تو خونه شون خشکم زد.😳😥دختری که عاشقش بودم و پنج سال منتظرش بودم و کلی برای پیدا کردنش نذر و نیاز کرده بودم وارد خونه پدر صمیمی ترین دوستم،محمد،شده بود...
بدتر از اینکه فهمیدم خواهر دوستمه😒 این بود که متوجه شدم همسر دوستم هم بوده.تا مدت ها حال بدی داشتم.😞😣 نمیدونستم باید چکار کنم.تا اینکه بعد شش ماه رفتم خاستگاری....
ولی سخت تر از همه ی اونا این بود که.....
ادامه دارد..
پارت اولمونھ
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/22049
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
|| @dogtaranbehsti