# پارت ششم
💔رفتم و اماده شدم قرار بود عطیه بیاد دنبالم که بریم مسجد محلمون که با کلی تاخیر رسید :
+ چه عجب اومدی .
_ دیر کردم ؟
+ خیلی دیر کردی .
_ فدای سرم حالا بیا بریم .
+ اه اه اه اعتماد به سقفه دیگه .
راه افتادیم و رفتیم مسجد مسئول پایگاهمون شروع کرد به سلام و احوالپرسی و این حرفا بعدش رفتیم داخل مسجد که کارت های فعالمون رو بهمون بدن :
+ ممنونم .
_ خواهش میکنم .
رفتم خونه و منتظر شدم بابا محمد بیاد چون میگفت کارت بسیج و استخدامم کمکم میکنه میخواستم ازش خواهش کنم که اجازه بده عطیه هم با من بیاد که تنها نباشم .
تو اتاقم بودم که صدای زنگ آیفون توجه منو به خودش جلب کرد ، مامان کی بود ؟
.
.
.
.
.
.
.
نویسنده : پآسدآر گمنآم امآم زمآن 💔
کپی : حرآم 💔
نام رمان : دل شوره 💔
°~🦋🎙
#تلنگرانہ
میگفت:
ازهرچیزیکهتعریفکردند،
بگوکارخداست،
مالخداست.
نکندخدارابپوشانیوآنرابهخودت
یاغیرخودتنسبتدهی؛
کهظلمیبزرگترازایننیست..!🌿
#حاجاسماعیلدولابی✨
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
برای ترک گناه، هنوز #دیر_نشده
#همین_الان_ترڪش_ڪن
¡🌸💗!
🦋وقتی طوفان زندگی به سمت ما می آيد و بی شک همه ما آنها را تجربه خواهیم کرد، می توانيم با قرار دادن ذهن و اعتقاداتمان به سمت خدا بر آنها چيره شويم.
طوفان ها نبايد بر ما غلبه كنند. ما می توانيم اجازه بدهيم كه قدرت خدا ما را به فراتر از آنها ببرد
#مالڪ.حنیفا
#مقدارۍانگیزھ
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
🛑⭕️❌⭕️❌⭕️❌⭕️❌⭕️❌🛑 یه خبر خوب دارم براتون . . . . . . . . . . . . . . . . . . قراره چالش بزاریم 😍
فقط ۵ تا فرشته ی خوشگل دیگه عضو بشن چالشمون شروع میشه 😍🤩
𖥸♥️]
⌟♥️⌜ #چـادرانہ ❝
"سرم بره،قولم نمیره" ✔
قول منِ بانو
به شهدا
چادرمه!
"سرم بره،چادرم نمیره.."
بهقولِحاجاحمد:
-ماراهینداریمجزاینکهدراینعصر
یکشهیدِزندهباشیموتمام...!
+امااجالتاٌشرمندهحاجی
اینجاماهمهمدلیداریمزندگیمیکنیم
جزیکشهیدِزنده،
صراحتابگممایکاسیرِزندهایم..
اسیرِتعلقات . . .🚶🏽♂
#مُعیـنْ◗