#معرفی_کتاب
#کتاب_رایگان
💫خاطرات جواد شریفیراد معلم و سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از جنگ شهرها و موشکباران تهران
💫کتاب «حرفهای» شامل خاطرات زندهیاد جواد شریفیراد که یکی از تولیدات انتشارات رسانه مهر است، خاطرات شریفیراد را از سالهای دفاع مقدس و خنثیکردن بمب و موشکهای عملنکرده از آن مقطع در بر میگیرد. شریفیراد که معلم و سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود، در سالهای جنگ، بمبهای عملنکردهی عراقی را در جریان بمبارانهای تهران خنثی میکرد و خاطراتش از آن روزها که توسط مرتضی قاضی ثبت و ضبط و سپس تدوین شد، در قالب این کتاب به چاپ رسید. جذابیت این خاطرات باعث شد که یک سالپس از چاپ کتاب، دو ناشر عرب و آلمانیزبان در نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای چاپش اظهار تمایل کنند.
شریفیراد که در سالهای اخیر به ساخت و ساز بمبها و جلوههای ویژهی انفجاری فیلم و سریالهای مختلف اشتغال داشت، متأسفانه در سال ۱۳۹۲ حین آمادهشدن برای تصویربرداری بخشهایی از سریال «معراجیها» به کارگردانی مسعود دهنمکی، به دلیل یک انفجار ناخواسته درگذشت؛ اما قاضی پیش از این اتفاق، خاطرات زیادی را از این نیروی حرفهای، استخراج و گردآوری کرده بود که در کتاب پیش رو، قابل مطالعه هستند. ۱۸ دی سالروز درگذشت جواد شریفیراد سر صحنهی سریال «معراجیها» است.💫
╭┅────────────┅╮
🆔 ➺ @dokhtar_iranii
╰┅────────────┅╯
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
#حرفه_ای
🔴کتاب حرفه ای خاطرات جواد شریفی راد
🟢شروع بخش قسمت های کتاب هر روز از فردا 🟢
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
#حرفه_ای
🟢فصل اول
🔴کتاب حرفه ای خاطرات جواد شریفی راد
#معرفی_کتاب
خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی.
بخشی از کتاب من و عباس بابایی:
«من، حسن دوشن، فرزند اسماعیل، متولد ۱۳۳۱ هستم. اصل فامیلی ما «جهاندیده» است. براثر اختلافات پدرم با برادرش او نام خانوادگی خود را عوض میکند و «دوشن» میگذارد که در آذری به معنی «افتاده» است. ازطرفی نام دوشن برگرفته از روستای آبا و اجدادی ما، ندوشن، است. پدربزرگهای ما اهل آنجا بودند و یزدی بهحساب میآمدند؛ اما من بچهی قائمشهرم. آنجا به دنیا آمدم. ما هشت تا بچه هستیم؛ پنج تا پسر، سه تا دختر. از این پنج پسر، اوراقشان فقط من درآمدم؛ بقیه همه ماشاءالله مهندس و دکتر شدند. من بچهی وسطیام. بین پسرها وسطیام؛ دو تا پسر از من بزرگتر هستند، دو تا پسر کوچکتر. در دخترها هم یک خواهر کوچکتر دارم، دو خواهر بزرگتر. دراصل من فرزند پنجم خانواده هستم.
مادرم بچهی زنجان و بزرگشدهی آنجا بود. خیلی اهل خدا و پیغمبر بود. امکان نداشت قرآنش قطع شود. امکان نداشت در ماه رمضان ختم قرآن نکند. او یکییکدانه بود. پدرش هم از آن پولدارها؛ اما طوری که مادرم تعریف میکرد اموالش را خوردند. پدر من هم یکی از آنها که خورد. فقط دو تا مغازهٔ لالهزارش را بابای ما یکشبه توی قمار باخت، خدا بیامرزدش، بعد توبه کرد و عابد و زاهد شد. واقعاً مرد شریفی شده بود. مسجد راه میانداخت و از این کارها میکرد.
بهاقتضای شغل پدرم که کارمند راهآهن بود، ما به ساری رفتیم و همانجا ماندگار شدیم. نمیتوانم بگویم یزدی نیستیم، ولی وقتی پنجاه سال در شمال زندگی کنی، دیگر شمالی بهحساب میآیی.»
╭┅────────────┅╮
🆔 ➺ @dokhtar_iranii
╰┅────────────┅╯
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
🟢کتاب من و عباس بابایی
╭┅────────────┅╮
🆔 ➺ @dokhtar_iranii
╰┅────────────┅╯
☆ دختر ایرانی ☆
#معرفی_کتاب #حرفه_ای 🟢فصل اول 🔴کتاب حرفه ای خاطرات جواد شریفی راد
15.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_کتاب
#حرفه_ای
🟢فصل دوم
🔴کتاب حرفه ای خاطرات جواد شریفی راد
╭┅────────────┅╮
🆔 ➺ @dokhtar_iranii
╰┅────────────┅╯
#معرفی_کتاب
کتاب «به اروند رسیدیم» بخشی از خاطرات جانباز «کریم نصراصفهانی»، فرمانده تیپ قمر بنیهاشم (علیهالسلام)، را روایت میکند.
دربارهی کتاب:
در این کتاب بخشی از زندگی و خانوادهی سردار کریم نصر اصفهانی، مبارزات تا پیروزی انقلاب اسلامی، مأموریتهای سیستان و کردستان، فضای آشوب روزهای آغازین انقلاب، دو سال ابتدایی و بسیار حساس و پرتنش جنگ و صدها روایت ماندگار از زبان ایشان و همرزمانش روایت شده است.
کتاب دوجلدی «به اروند رسیدیم» حاصل تحقیق و تدوین مرتضی مساح است و در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس چاپ و منتشر شد.
* کتاب:
به اروند رسیدیم
مؤلفان: مرتضی مساح، حسین چارداولی
ویراستاران: راضیه حقیقت، فاطمه حیاییتهرانی
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۳۲۸
ناشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
╭┅────────────┅╮
🆔 ➺ @dokhtar_iranii
╰┅────────────┅╯