🍃 #حرفهای_مادرانه #شمام_بخونین
این نامهی مادرم بود:
به دنیا که میخواستی بیایی،
همراه پدرت همهجا را خانه تکانی کردم؛
خانهمان کوچک بود، اما یک گوشه از آن را
بخاطر تو پر کردیم از
عروسک و لباسهای کوچک دخترانه 🎀
پدرت، سر از پا نمیشناخت؛
میخندید و میگفت :
معصومه، داری برای خودت هَوو میآوری
دخترمان که به دنیا بیاید،
فکر کنم بیشتر از همه دوستش داشته باشم 💚
من هم یک آلوچهی ترش
میگذاشتم گوشهی لپم و میگفتم :
کاش زودتر با آمدنش زندگیمان شیرین شود
به دنیا که آمدی،
دکتر #خبر_جدید را که گفت،
پایم سست شد، اشکمان بند نمیآمد
انگـار همـهی رؤیـاهایمان
به باد رفته بودند 🍁
یک سالت بود،
دلم میخواست حرف بزنی، امّا ...
لالاییهایم را بشنوی، امّا ... ⛅
کمی که گذشت، دیدم زبان تو فرق دارد
تو فقط با مهربانی کردن حرف میزنی
فقط با آرامش 🍀
کمکم
زندگی دوباره برایمان شیرین شد؛
من با اَ اِ کردنت خندیدم،
با لبخندت، قند توی دلمان آب شد 🍰
زندگی دوباره زیبا شد ...
حالا
تو شانزده سال داری؛
شانزده سال ست مادر دختری هستم،
که از دید من
#ناشنوا نیست؛ با قلبش، با نگاهش
حرف میزند، میشنود 💤
دخترم،
تولدت، بر من،
بر پدرت که عاشق هَووی
مهربان و جگرگوشهی من است،
مبارک ... 🙏🌸
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #حرفهای_مادرانه
آن روز، مادر،
برایم روی یک برگه کوچک،
نامهای نوشته بود:
چند روزیست آرامتر شدهای؛
گاهی سراغ گوشیت که میروی
حس میکنم دلت میخواهد
با کسی درددل کنی ⛅
دخترم
سکوت، همیشه خوب نیست!
گاهی باید از غمی که قلبت را پر کرده،
حرفی بزنی، درددل کنی 💤
اما هرکسی
مَحرم اسرار قلب پاک تو نیست ...
من با دردلهایت، شاید ناراحت شوم
شاید بخاطر ناراحتی تو،
🌧 چشمانم بارانی شوند، اما
هیچ کس به اندازه من
برایت، 🎨 آرزوهای رنگارنگ ندارد
هیچ کس به اندازه من برایت
دعا نخواهد کرد
دخترم
شبیه کودکیهایت،
گاهی کنارم بنشین،
حرفهایت را
برای خودم بگو . . .
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi