eitaa logo
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
9.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3هزار ویدیو
320 فایل
💌 کانال رسمی «دخترونه حرم امام رضا علیه السلام» 💌https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 💚👈 راه ارتباطی با دخترونه رضوی: @dokhtar_razavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 قرار بود با هم تا حرم برویم، اما از کوچه که بیرون آمدیم، یادش افتاد از خیلی وقت پیش قرار بوده امروز، یکی از کارهای درسی‌اش را پیگیری کند زیارت آخر بود... هرچقدر اصرار کردم، 🍁 خداحافظی کرد و گفت: تو به زیارتت برس، خودم را می‌رسانم... تمام مسیر، 🌸 یاد سمانه بودم؛ اینکه کےی به حرم می‌رسد...؟ حتی توی حرم هم، توی هر صحن و رواق منتظر تماسش بودم. آن روز، هم به خودم، هم هرکه التماس دعا گفته بود و 🌿 هم به سمانه، خیلی دعا کردم.... نزدیک اذان ظهر 🔆 خودش را به حرم رساند و وقتی شنید دعایش کرده‌ام با تمام قلب خوشحال شد... اصلا به نظر من‌، دعا کردن برای همدیگر، دوستی‌ها را هم بیشتر می‌کند . . . 💚💜 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 زهرا راحمی شیرازی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 زیارتنامه را خوانده بودم و کم کم می‌خواستم خداحافظی کنم و از حرم بیرون بروم که... دستش را روی شانه‌ام گذاشت: _ ببخشید خانم چطوری می‌شود بروم صحن آزادی...؟ هم‌سن و سال خودم بودم؛ گفتم: + از همین جا، می‌روی رواق امام، بعد از سمتِـــ.... _ ببخشید این رواقی که گفتید یعنی کجا...؟ 😢 🌴 از شهر دور آمده‌ بود و اسم رواق‌ها و صحن‌ها را بلد نبود؛ برای همین گفتم بیا با هم برویم... آن روز، من و ملیحه، با هم از این صحن به آن صحن قدم می‌زدیم، حرف می‌زدیم، 💕 دوست می‌شدیم... توی صحن آزادی من و او تبدیل شده بودیم به دو تا دوست صمیمی، که برای همدیگر، یک دنیا آرزوهای قشنگ داشتند . . . 😍💜 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 فاطمه سادات علوی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
💌 هوا صاف صاف بود، وقتی که داشتم سمت حرم می‌آمدم... خودم بودم و یک کیف دستی... نزدیک باب الجواد بودم که ⛅️ آسمان ابری شد... وارد حرم که شدم، درست روبروی تابلوی اذن ورود، باران رحمت خدا شروع شد... راستش اولش 😍 خیلی خوشحال شدم، اما باران شدیدتر شد و چادرم خیس... قدمهایم را با نگرانی، سمتِ صحن انقلاب تندتر کردم... میانه‌ی راه بودم که دستی روی شانه‌ام حس کردم... ☔️ خانمی مهربان با چتری خوشرنگ... چند دقیقه بعد، من و آن خانم، زیر چتر، درست روبروی گنبد طلایی حرم، دوتا دوست صمیمی بودیم که مثل باران تازه از راه رسیده بودیم و در صحن، شوق زیارت داشتیم . . . ✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 س.ح. حسینی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 + بگذار دستت را بگیرم _ نه، خودم می‌توانم بیایم! من اصرار می‌کردم و او قبول نمی‌کرد... برای همین بود که تمام راه نگاهم به قدمها و 🌸 چادر گل‌گلی‌اش بود، که مبادا پایش جایی سست شود رسم قدیمی خانم‌جان بود که به احترام امام رضا(ع) تمام مسیر خانه تا حرم را در حال زمزمه‌ دعا، پیاده می‌آمد... 🌿 می‌گفت این، از آداب زیارت آقاست.... یادم هست که آن روز وقتی به باب الجواد رسیدیم و نگاهش به تابلوی حرم افتاد، دو تا قطره اشک، 🌧 از گونه‌هایش سُر خورد و چکید... دو تا اشک زلال، که انگـار خلاصه‌ی تمام عاشقی‌های مادربزرگ بـرای امـام مهـربـانی‌هـا بـود . . . ❤️ ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 س. عظیمی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
هوا بیشتر از چیزی که فکر می‌کردیم سرد بود... دوتایی گوشه‌ی صحن، دستهایمان یخ بسته بود لرزان لرزان، ❄️ راه می‌رفتیم که یکی از خادم‌ها کنارمان آمد؛ توی این سرما، چادر و دست‌های خودش هم یخ بسته بود اما با مهربانی گفت به رواق برویم 🌱 و آنجا دعا و زیارتنامه بخوانیم همراه مهناز، با قدم‌های تند سمت رفتم؛ هوای آنجا گرم بود، اما من به یاد همان خادم مهربان بودم...🌸 💜 خوش به حالش... اینجا، خدمت‌ به زائرهای امام رضا(ع) سختی‌ها را آسان می‌کند و لحظه‌ها را شیرین . . . ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 م. اسماعیل‌آبادی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌مون دعوت کن...
💌 به خودم قول دادم که این دفعه دیگر، حواسم جمع باشد... راستش همیشه انقدر خیال‌پردازی می‌کنم که که به مسیرها توجه ندارم 🍃 🔆 آن روز، توی صحن راه می‌رفتم مشغول دعا کردن بودم، که با دیدن چندتا کبوتر خیال‌پردازی‌ها شروع شد و فراموش کردم از کجا دارم به کجا می‌روم 💤 🌸 وسط صحن گوهرشاد یکهو به خود آمدم... ساعت یازده بود و باید برمی‌گشتم... خودم را رساندم به یکی از خادمها: خانم... من چطوری بروم باب الجواد...؟ 😩 با مهربانی جواب داد و وقتی نگرانی‌ام را دید، قسمتی از مسیر را همراهم آمد و راه را نشانم داد... راه را نشانم دادم... راه را نشانم دادم... راه را نشانم دادم... اینجا کسی راه را گم نمی‌کند 💚چه راه حرم . . . 😇چه راه زندگی . . . اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 فاطمه جهانتیغی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
💌 صورتش توی این سرما یخ کرده بود... آرام چادرم را آرام روی سرش کشیدم... از شیطنت‌های همیشگی‌اش انگار خبری نبود... آرام آرام قدم برمی‌داشت... 🌿 نگاهش کردم؛ آمدم با لبخند بگویم: «حسابی سردت شده...» که نگاهم به لب‌هایش افتاد؛ یواش یواش داشت چیزی می‌خواند پرسیدم: با منی...؟ گفت: «نه.... خانم معلمان، 💕 آیت‌الکرسی را یادمان داده، دارم برای امام رضا(ع) می‌خوانمش...» یاد کودکی‌های خودم افتادم... همه‌ی ما از کودکی دلگرم به نگاهِ با محبتِ امام مهربانمون بودیم . . . 💜 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 م. انتظاری دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸
💌 از من بعید بود! چشمم که به پنجره فولاد افتاد 🌧 اشک‌هایم جاری شد... راستی آمده بودم که هیچ چیز نگویم! فقط سکوت کنم یه جورهایی انگار قهر بودم می‌خواستم با سکوتم 🍁 به امام رضا(ع) بگویم گِله دارم... اما آن روز اشک‌هایم نقشه رو بهم ریخت! مثل باران صورتم را خیس کرد یادم افتاد همین جا چقدر گره‌های کوچک و بزرگ زندگی‌ام، باز شدند... همینجا چه اتفاقات قشنگی رقم خورد🌱 دست‌هایم روی پنجره فولاد کشیده میشد قلبم از شوق، تند تند می‌تپید حس می‌کردم باید صبورتر باشم به مهربانی‌ این امام(ع) اتفاق‌های خوب در راهند . . . 💚💜 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 کبری رضایی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
💌 سر از پا نمی‌شناخت توی مسیر تند تند قدم برمی‌داشت من که از نفس افتاده‌ بودم اما شوق او برای رسیدن، خیلی زیاد بود ساعت را تنظیم کرده بود که به دعای عهد حرم برسد و حالا فقط ⏳ دو سه دقیقه تا شروع دعا باقی مانده بود خادمهای ورودی حرم شوقش را فهمیده بودند؛ یکطور خاص، «خوش‌آمدید» می‌گفتند 💕 دل توی دلش نبود... تند تند اذن ورود را خواند من که دیگر جاماندم و او جلوتر رفت چند دقیقه بود 🔆 وقتی به صحن انقلاب رسیدم، حال و هوای مرضیه دیدنی بود یک گوشه ایستاده بود به گنبد نگاه می‌کرد دعا را می‌خواند و اشک‌های عاشقانه‌اش نشان از یک آرامش واقعی داشت . . . 🌸🌱 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 ا. براتوند دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
💌 نه چشمم بارانی بود نه هوای صحن.... اما حس می‌کردم حال و هوای آسمان، فرق دارد انگار کسی باید زیر آسمان، چتر می‌گرفت حس می‌کردم ابرها دارند ناله سر می‌دهند... 🌿 به کتیبه‌های حرم نگاه کردم... یاد اذن ورود افتادم: 💕 یا ملائکه‌ الله المقربین فی هذا المشهد اینجا خانه‌ی فرشته‌های آسمان است با خودم فکر کردم شاید در آسمان روضه‌ای‌برپاست... شاید برای همین است که آسمان، اینقدر غم دارد... ⛅️ گوشه‌ی صحن در همان هوای بیقرار 💔 به جای همه زیارت کردم... حالا روضه‌ی فرشته‌ها شلوغ‌تر شده بود... ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 س.ح.حسینی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن
💌 به اولین تاکسی گفتم: نگه داشت اما تا حرم هیچ نگفت... گفتم چقدر شد؟ گفت: با سه تا بچه یتیم، گفتم یا امام رضا(ع)، 🙏 ماشین قسطی می‌خوام... ماشین خریدم نذر کردم در هر مسیری، کسی بگوید حرم 🌿 بی مزد می‌برمش . . . پیرزن گاز داد و رفت . . . 🚕💜 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 ج. بهنام 📗 جشنواره پیامک ادبی رضوی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
💌 با چمدانی که باید به امانات می‌سپردم، سوار اتوبوس شدم همین اتوبوسهای شهری که می‌رسانندت درست روبروی حرم...💛 شلوغ نبود، اما خب بعد از من، صندلی‌ها پر شد؛ نشسته بودم روی صندلی سمت شیشه، 💕 که خانمی قدخمیده سوار اتوبوس شد _ پیدا بود ایستادن برایش سخت است_ کمی مردّد بودم که بنیشنم یا با این چمدان بلند شوم تا بنشیند... بلند شدم... پیرزن لبخند روی لبش نشست؛ چندتا دعا کرد و گفت: دخترم، اَجرت با امام رضا(ع)... 🌱 💜 اجرم با امام رضا(ع)...؟ چه دعای خاصی... چه دعای بزرگـــی... خوش به حال من اگر مزد کار کوچکم، با امام مهربان باشد . . . 😍 ✋🌸 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 📷 حدیث محمدگلی دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸