یه جا دیگه خوندم
یکی از شهدا مادرش رو صدا میزنه و مادرش جوابشو میده
بعد اون شهید دور مادرش میگرده و میگه حلالم کن بگو حلالم میکنی
مادرش میپرسه مگر چی شده؟!
جواب میده
سه بار صدات کردم نشنیدی
مجبور شدم یکم صدامو بالا ببرم تا بشنوی
حالا حلالم میکنی(:
یادت باشه!!
تازمانی که مادرت ازت راضی نباشه
شهادتیم در کار نیست✋🏼
حواست و جمع کن چه جور جواب مادرتو میدی و رفتارت با مادرت چه جوریه(:
+دلشو یوقت نشکنی بچه شیعه✋🏼
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌹 صوت شهید ابراهیم هادی پنج روز قبل از شهادت - که با دوستانش عهد شفاعت می بندد - برای اولین بار پس از ۳۵ سال این صوت پیدا شد و به خواهر شهید اهدا گردید.
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک🤲😭
@dokhtaran_chadory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دهه_فجر
بیسٺ و دوم بھمن،
در حڪم عید غدیر اسٺ؛
زیرا در آن روز بود ڪہ نعمٺ ولایٺ،
اتمام نعمٺ و تڪمیل نعمٺ الھۍ،
براۍ ملت ایران صورٺ عملۍ و تحقق خارجۍ گرفٺ!
-حضرٺـ آقـٰا-
@dokhtaran_chadory
🌹هیچ کس دلش نمیآمد از سردار جدا شود
✍همسر شهید مسرور میگوید: پاییز سال گذشته به همراه خانوادههای شهدای مدافع حرم کشور و تعدادی از خانوادههای شهدای دفاع مقدس و امنیت با حضرت آقا دیدار داشتیم. در هتل محل اقامت برنامهای تدارک دیده بودند. بنده هم همراه پدر و مادر همسرم و همسر شهید توفیقی سر یک میز که جلو سالن و نزدیک در بود نشسته بودیم. سرم پایین بود که یک لحظه دیدم همسر شهید توفیقی با هیجان بلند شد و گفت وای!
سرم را بلند کردم و دیدم سردار بدون هیچگونه هیئت همراه، با لباس شخصی و ساده با چهرهای نورانی و مهربان در اوج فروتنی و تواضع و در عین حال پرابهت در چند قدمیمان تنها با یک آقای جوان ایستادهاند. همه مبهوت شده بودند، هیچ کس از آمدن سردار خبر نداشت. همین که خانوادهها سردار را دیدند در عرض چند ثانیه اطراف سردار جمع شدند، به گونهای که از فشار جمعیت میزهای جلو به عقب کشیده میشدند. شاید در حدود ۴۵ دقیقه و شاید بیشتر همین گونه بود. هر چه مسئولان برنامه اصرار میکردند بنشینید خود سردار بر سر میزهایتان میآیند هیچ کس دلش نمیآمد از سردار جدا شود.
فرزندان شهدا انگار پدرشان را دیده باشند. شاید هر کس جای سردار بود از این فشار جمعیت و این اوضاع خسته میشد و حداقل درخواست میکرد کمی اطرافش را خلوت کنند تا فشار کمتر شود؛ اما سردار با لبخندی بر لب و چهرهای مهربان دست تکتکشان را میگرفت و فرزندان شهدا را در آغوش میکشید و هیچگونه اعتراضی هم نمیکرد. بالاخره با هزار زحمت چند نفر از مسئولان دور سردار را گرفتند. تا ایشان به جایگاه سخنرانی بروند. سردار بسم الله گفتند و شروع به صحبت کردند، در بین سخنانشان هم از نحوه انتخاب نام مدافعان حرم برای رزمندگان سوریه گفتند. بعد از اتمام صحبتهایشان باز جمعیت به دنبال سردار دویدند. فرزندان شهدا دلشان نمیآمد از پدرشان جدا شوند؛
حتی تا زمانی که سردار در ماشین نشسته بودند فرزندان کوچک شهدا را به ایشان میدادند و سردار با مهربانی آنها را در آغوش میگرفت، میبوسیدشان و با تک تک آنها عکس گرفت و از آنها میخواست برایش دعا کنند.
@dokhtaran_chadory