30.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگتم حاج قاسم....
برای من هم دعا کن....
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدیار بچه ۵سال
سخن سردار رو اجرا کرده
و با اینکه 5ساله است خودش حفظ کرده
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊🌷
جوان دهه هفتادی که در راه دفاع از ناموس فدایی حق شد 🦋
♥️
🌹در نیمه شعبان سال1390حادثه ای دردناک باعث شد جوان 19ساله ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت به واسطهی نجات دختری که مورد آزار عده ای اراذل قرارگرفته بود مورد ضرب و شتم قرار گیرد و از ناحیه ی گردن موجب زخمی عمیق شود شهید علی خلیلی دیگر زندگی ای عادی نداشت و پس از تحمل 2سال درد و رنج جسمانی دعوت حق را لبیک گفت...
🌸🌿🌸🌿🌸
برادر شهیدم❣️ کمکم کن تا بتوانم راه شما را ادامه دهم...
#شهید_غیرت💟
#شهید_علی_خلیلی 💖
قهرمان من 💚
#رفیق_شهیدم 💐
#خاطرات_اربعین
دو روزی بود از سوریه برگشته بودند و قرار بود پیادهروی اربعین رو بریم؛
برای خرید رفتیم؛
باهم وسایل مورد نیازمون رو تهیه کردیم که برای سفر اربعین آماده بشیم،،،
بار اولم بود!!!
هم هیجان داشتم برای یک تجربه جدید و هم استرس اینکه با دوتا بچه کوچیک سفرمون چطور پیش میره٫
تو همین فکرها بودم که یک مانتوی مشکی توجهم رو جلب کرد...
با خودم گفتم لازمم میشه
و خریدیمش؛
همه چی آماده بود...
*مانتویی که جدید خریدی رو هم با خودت میبری؟
+آره!ببرم بهتره،اگر بارمون سنگین میشه نبرم،،،
*نه؛میخای ببری ببر!حرفی ندارم...
القصه،پیادهرویمون به سمت کربلا شروع شد که اون هم ماجراهای خودش رو داره...
(رسیدیم کربلا و بعد از یک استراحت کوتاه و سپردن وسایلمون به امانت داری...)
*بریم حرم؟
+صبر کن آماده شم،بریم...
(میخواستم مانتویی که تازه خریده بودمش بپوشم)
*آمادگی نمیخاد!!!بریم بسم الله؛
+لباسام خیلی خاکیه،،،
*رفتن به حرم امام حسین(ع) اون هم بعد سه روز پیادهروی،بچه به بغل،هرچی خاکیتر،بهتر... با لباس نو که نمیرن پابوس امام حسین(ع)
+فکر میکنی اینطوری خوبه؟
*فکر نمیکنم خوبه!مطمئنم که عالیه...بریم؟!
+بریم...
اربعین ۱۳۹۵...
«خدای من!بزرگی و مهربانیتان را زبانم الکن هست و قاصر،که شکر کند...شاکر بودن لحظه لحظه عمرم که در کربلای حسین (ع) گذشت هستم و شکرگزار اینکه بر این بنده حقیر منت گذاشتید برای بودن در اربعین...»
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدجعفر_حسینی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
یـکیاینحـوالـیهحــــرمنرفته..
ببینشچهحالیهحـــرمنرفته..
#اللهم_الرزقنا_حرم♥️
ڪسی کہ
از دنیا با وضو بمیرد
#شهیــــد است ...
#نماز_اول_وقت
عاشقان وقت نماز است
📢 اذان میگویند
•••
| #بهقـولحاجمهـدیرسولـی |
همیـشه راه رسیدن
به رفتم نیستــ
گـاهی برای رسیدن
بایـد بمانیم
تـاکربلایجدیدیبسازیم♥️•
#انشاءالله
🦋┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•🦋
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل…
کم آوردم…
گذشتم…
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب…
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود…
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
#شهدا
گاهی،نگاهی
#یاد_شهدا_با_ذکر_5صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم😭🥀💔
🍃
🌹