eitaa logo
خادم الحسین🇵🇸
61 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
بسم رب الحسین . باید از تاریخ بگوییم تا جاۍ جلاد و شھید عوض‌ نشود ! __ ‌__ جهت پرسش و صحبت ... @bent_zeinbb313 _____________________ • انتشار دهنده باشید ، ممنونیم . ____________________
مشاهده در ایتا
دانلود
30.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگتم حاج قاسم.... برای من هم دعا کن.... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدیار بچه ۵سال سخن سردار رو اجرا کرده و با اینکه 5ساله است خودش حفظ کرده •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊🌷 جوان دهه هفتادی که در راه دفاع از ناموس فدایی حق شد 🦋 ♥️ 🌹در نیمه شعبان سال1390حادثه ای دردناک باعث شد جوان 19ساله ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت به واسطه‌ی نجات دختری که مورد آزار عده ای اراذل قرارگرفته بود مورد ضرب و شتم قرار گیرد و از ناحیه ی گردن موجب زخمی عمیق شود شهید علی خلیلی دیگر زندگی ای عادی نداشت و پس از تحمل 2سال درد و رنج جسمانی دعوت حق را لبیک گفت... 🌸🌿🌸🌿🌸 برادر شهیدم❣️ کمکم کن تا بتوانم راه شما را ادامه دهم... #شهید_غیرت💟 #شهید_علی_خلیلی 💖 قهرمان من 💚 #رفیق_شهیدم 💐
#مقام_معظم_دلبری😍✨ گر ڪرب و بلا نبوده‌ایم ، ←•|✨ حال هستیم گر شام بلا نبوده‌ایم ، ←•|🕊حال هستیم ای مردم عالم همگے گوش ڪنیـد تا آخر خون مطیع رهبر هستیم♥️😍 ♡   (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    ●•🦋ʝσiŋ↯↷ @dokhtarane_seyed_ali
#بیو 🌺 ↻ خـوش آن کـسے ڪہ 🍃 بـگردد گــدا؎ سـُــفـࢪه تــُـ✨ #پروفایل ツ #اباعبداللھ 🕊
{ وَكَم مِن ضالٍّ رأى قُبَّةَ الحُسينِ(ع) فاهتَدى..!🙂❣ } وچه بسیار گمراهانی ڪه با دیدنِ گنبدِحسین هدایت شدند...
#نورِهدایٺ⛈ حاج آقا پناهیان میگن اگه 🍃 میخواے عاشق چیزی بشے؛ با عمل و رفتار عاشق شو! مثلا اگر میخواهی عاشقِ #ح‌س‌ی‌ن بشی ، ❤️ هر روز صبح تو یہ ساعتِ مخصوص بگو : " صلے اللّٰہ علیڪ یا اباعبدالله... " بگو #حسیـن‌جانم ، میخوام بهت عادت کنم... تا #عاشقت بشم تا به تو عارف بشم...! :)💔 #استادپناهیان🌙🌼
::🌊🍃 - میدونے ‌بدترین ‌احساس‌ چه‍ زمانیه‍؟ . +بدترین ‌احساس‌ زمانیھ‌ کھ‌⇓ خودٺ ‌هم ‌میفھمیـ🌿 از #خدا دور‌ شدے💔•• . 💻< #تلنگرانہ🥀<
🍓🔗 #آیه_گرافی🙃💛 • هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ • و هرکجا باشید،او با شماستـ🌻🌱
بعضی وقتا، خواسته هام اونقدر از خدا زیاد میشه که میگم:خدایا! همونا که خودت میدونیツ🌱 #منو‌خدا😍🌿 ♡   (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    ●•🦋
••🌿•• 〖'پࢪوࢪدگاࢪا... ببخش‌مࢪاڪھ‌آنقدࢪحسࢪتِ‌ نداشتھ‌هایم‌ࢪاخوࢪدم؛ شاڪࢪِכاشتھ‌هایم‌نبۅدم(:🌱🍊〗 ♡   (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    ●•🦋
°🌵☔️•• 『-هراتفاق‌دوبارمی‌افتھ: اول‌توی‌ذهنت ،بعدتوی‌واقعیت حواست‌به‌اتفاق‌هایےڪه‌توذهنت ‌می‌افتھ‌باشھ'(:🌾°』 ♡   (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    ●•🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خاطرات_اربعین دو روزی بود از سوریه برگشته بودند و قرار بود پیاده‌روی اربعین رو بریم؛ برای خرید رفتیم؛ باهم وسایل مورد نیازمون رو تهیه کردیم که برای سفر اربعین آماده بشیم،،، بار اولم بود!!! هم هیجان داشتم برای یک تجربه جدید و هم استرس اینکه با دوتا بچه کوچیک سفرمون چطور پیش میره٫ تو همین فکرها بودم که یک مانتوی مشکی توجهم رو‌ جلب کرد... با خودم گفتم لازمم میشه و خریدیمش؛ همه چی آماده بود... *مانتویی که جدید خریدی رو هم با خودت میبری؟ +آره!ببرم بهتره،اگر بارمون سنگین میشه نبرم،،، *نه؛میخای ببری ببر!حرفی ندارم... القصه،پیاده‌رویمون به سمت کربلا شروع شد که اون هم ماجراهای خودش رو داره... (رسیدیم کربلا و بعد از یک استراحت کوتاه و‌ سپردن وسایلمون به امانت داری...) *بریم حرم؟ +صبر کن آماده شم،بریم... (میخواستم مانتویی که تازه خریده بودمش بپوشم) *آمادگی نمیخاد!!!بریم بسم الله؛ +لباسام خیلی خاکیه،،، *رفتن به حرم امام حسین(ع) اون هم بعد سه روز پیاده‌روی،بچه به بغل،هرچی خاکی‌تر،بهتر... با لباس نو که نمیرن پابوس امام حسین(ع) +فکر میکنی اینطوری خوبه؟ *فکر نمیکنم خوبه!مطمئنم که عالیه...بریم؟! +بریم... اربعین ۱۳۹۵... «خدای من!بزرگی و مهربانیتان را زبانم الکن هست و قاصر،که شکر کند...شاکر بودن لحظه لحظه عمرم که در کربلای حسین (ع) گذشت هستم و شکرگزار اینکه بر این بنده حقیر منت گذاشتید برای بودن در اربعین...» ✍راوی: همسرشهید #شهید_محمدجعفر_حسینی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری یـکی‌این‌حـوالـیه‌حــــرم‌نرفته.. ببینش‌چه‌حالیه‌حـــرم‌نرفته‌.. #اللهم_الرزقنا_حرم♥️
شهید حسن باقری : اگر خسته شدیم باید بدانیم؛ کجای کار اشکال دارد. وگرنه، کار برای خدا که خستگی ندارد. لذت بخش است...
در مسيرِ عشق بايد بگذرى از هرچه هست❣ لَن تَنالُوا الْبِرَّ حتّٰى تُنفِقوا مِن مّا تُحِب #شهید_مسلم_خیزاب
•{ ♥️🌿 🌸}• 🍃🌹🍃🌹
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... عاشقان وقت نماز است 📢 اذان میگویند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نیازمندے‌ها🤤😩 ایݩ چنیݩ حال و هوا 🎈🏖🌸)• ࢪنگے‌رنگے🙂🍃🌟- صــــــــــوࢪتــــــــــے -🌸♥️🎀- ‌_____|💛⃟🌻|_____
هدایت شده از اومی آید
••• | | همیـشه راه رسیدن به رفتم نیستــ گـاهی برای رسیدن بایـد بمانیم تـا‌کربلای‌جدیدی‌بسازیم♥️• 🦋┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•🦋
دلبرے های پاییز😍🍁🍂 پاییز و برگ هاے خشڪش😍♥️🍁🍂 🦋┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•🦋
این چنین حال و هوا زیباست😍💚✨ دلبرے های پاییز 🦋┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•🦋
#بہ‌ھواےحرم‌ڪرب‌وبلامحتاجم 🌙 • ڪربلا واسم ضروریہ حسین اربعین اوضاع چجوریہ حسین ڪار من امسال صبوریہ حسین دارم میمیرم.....😭💔 #اربعین #جامونده #شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
چشم من و فرمان شماحضرت آقا جانم سپرت روز بلا حضرت آقا الحق والانصاف برازنده تان است فرماندهی کل قــــوا حضرت آقا جانم فدای رهبرم❤️ #حضرت_دلبــر #حضـرٺ_عشـــق #امامنا #سیدنا
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین… نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی… جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم… . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود… عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا… چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم… . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی… به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم… . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه… آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم… . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران… صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار… حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار… از حال معنوی ام… گذشتم… . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی… هیبت خاصی داشت… مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی … کم آوردم… گذشتم… . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی… انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم… از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم… . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند… انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند… شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد … . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان… . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت… از تا ! فاصله زیاد بود… . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم… خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد… . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت… گاهی،نگاهی 😭🥀💔 🍃 🌹