eitaa logo
خادم الحسین🇵🇸
60 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
49 فایل
بسم رب الحسین . باید از تاریخ بگوییم تا جاۍ جلاد و شھید عوض‌ نشود ! __ ‌__ جهت پرسش و صحبت ... @ya_Zahra1183 _____________________ • انتشار دهنده باشید ، ممنونیم . ____________________
مشاهده در ایتا
دانلود
#پروفایل_خاص 📸🌹 💖 حاج قاسم هنوز زنده‌ست ... #ما_ملت_امام_حسینیم 💓 #دفاع_مقدس 🕊🌷
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•#ٵسٺۅࢪێ🌱 •#ݦذهݕێ⭐️ نھ حالے هست نھ احوالے😔💔 ببین دستام 🤲🏻شده خالے😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌼🌟🌼• ~~پروفایلتو قرآنی کن💛 #پروفایل_قرآنی #انگیزشی
🍃 -〖هࢪڪجانامِ‌ٺُ‌آید، حࢪمِ‌توست‌حسین . . ؛!〗-
🌈♥️••• امـروزُ زنـدگۍ ڪݩ…🙂🌿 فردآ دیـگہ دیـره!!🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری امسال اربعین.... 🌴💎🌹💎🌴
با همان پاکی😇چادر که تو بر سر🍃داری میتوانی غم مهدی😔 ز تنش برداری دوره جنگ و جدال است⚔ وزمان ناپاک🌫است چادرت🌸 روی سرت هست تو سنگر داری☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌸🦋🌸🦋 #ما_ملت_امام_حسینیم ♥️ ما ملت شهادتیم... ✌️ در خط مقدم مبارزه با کرونا 🏩😷 به نیابت از سردار دلها💞 شهید قاسم سلیمانی🌷 #هر_خانه_یک_حسینیه #اربعین ❣️ #حب_الحسین_یجمعنا ✌️
◦◉✿خاًَُِّطًَُِّرًَُِّاًَُِّتًَُِّ سًَُِّرًَُِّدًَُِّاًَُِّرًَُِّدًَُِّلًَُِّهًَُِّاًَُِّ✿•◦ ﷽ 📜 خاطره خواندنی به روایت حاج قاسم: در عملیات فتح‌المبین که برای اولین‌بار تیپ خودمان را تشکیل داده بودیم، تعدادی از بچه‌های کم سن و سال به منطقه اعزام شده بودند. آن زمان از اعزام این‌ها جلوگیری می‌شد، ولی به هر حال با ترفندهای مختلف می‌آمدند. به‌عنوان مثال سنگ‌ریزه‌ توی پوتین‌هایشان می‌گذاشتند که بلندتر دیده شوند؛ یا با مداد برای خودشان ریش و سبیل می‌گذاشتند. مرسوم‌ترینش هم دستکاری شناسنامه بود که تقریباً تمام بچه‌های کم سن و سال این کار را انجام می‌دادند. روز سوم عملیات فتح‌المبین (5 فروردین 61)، چند نفر از همین رزمنده‌های نوجوان قصد داشتند به سوی خط بروند. من اجازه ندادم. هر چه اصرار کردند، موافقت نکردم. چند ساعت بعد، شنیدم همین بچه‌ها تعدادی عراقی را اسیر کرده‌اند و با خودشان به مقر تیپ در چاه نفت آورده‌اند. سراغ‌شان رفتم و با تعجب پرسیدم: «جریان چیه؟ عراقی‌ها کجا بودند؟» یکی از آن‌ها گفت: «بعد از این‌که شما اجازه حضور در خط را به ما ندادی، در حال بازی و جست و خیز به سوی ارتفاعات رفتیم. سلاح هم نداشتیم. میان راه، لوله‌ی اگزوز ماشینی را پیدا کردیم. آن را برداشتیم و مانند آرپی جی به اطراف نشانه رفتیم. ناگهان این عراقی‌ها از پشت سنگر بیرون آمدند. دست‌ها را روی سرگذاشتند و تسلیم شدند.» توسط مترجم از یکی از عراقی‌ها پرسیدم: «این بچه‌ها اسلحه نداشتند، چرا تسلیم شدید؟» پاسخ داد: «اسلحه‌ی جدیدی که تا به امروز ندیده بودیم، دست این‌ها بود.» #خاطرات_سرداردلها