5da064dd133834ea5fe8fa1e_-1063244774185884973.mp3
زمان:
حجم:
7.35M
#به_وقت_مداحی🎤#سه شنبه های حسینی
تو شیرینی دنیامی
تو دلخوشی فردامی
🎤 #سید_رضا_نریمانی
╭┅────────┅╮
@dokhtaran_chadory
╰┅────────┅╯
#رهبـرانــه♥️
میدونـیدچیه؟!🧐
ماجذایترینخوشپوش ترین
رهیروداریم:)🌸
بخاطرِهمینه ڪه خیلیاحسودیشون
میشه به مردموڪشورایران
چونسیدعلـی رهبرایرانه🇮🇷
عزیزایرانه💪🏻
فردیه ڪه ماڪفدستمونمینویسم✍🏻
سیدعلی لب ترڪندجانمرافدایس میڪنم✌️🏻🌼
#ڪلنا_جنودک_یاخامنه_ای♥️
╭┅────────┅╮
@dokhtaran_chadory
╰┅────────┅╯
#بہ_وقت_خاطره 📜
❣جشن تولد یکی از دوستانمان بود.
با جهاد رفتیم برایش کادو بخریم، من یکی از بهترین پاساژها را پیشنهاد دادم، اما جهاد مخالفت کرد و از من خواست که به یکی از مغازه ها برای خرید کردن برویم.
وقتی رسیدیم دیدم کمی چهره اش درهم رفت و سرش پایین بود.
از او سوال کردم اتفاقی افتاده؟
گفت: دلم می گیرد وقتی جوانان را اینگونه میبینم. دیدم نگاهش به آن سمت خیابان رفت چند دختر و پسر مشغول شوخی و حرکات نامناسبی بودند.
داخل مغازه رفت ، سریع چیزی برای هدیه انتخاب کرد و برگشتیم داخل ماشین.
شب که می خواستیم به مهمانی بروم ناگهان او را جلوی در خانه ام دیدم.
پرسیدم اینجا چه کار میکنی؟ فکر می کردم رفتی؟!
گفت: من نمی آیم... از طرف من هدیه را به او بده و تبریک بگو.
پرسیدم :چرا؟
گفت: شنیدم جایی که تولد را گرفتند مکان مناسبی برای شرکت ما نیست. ما آبروی حزب الله و جوانان این راهیم آنوقت خودمان نامش را خراب کنیم؟!
❣شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را میزنم ولی باور کنید ذره ای از حرفهای جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود.
به او می گفتم: جهاد ! چه قدر چهره ات شبیه شهداست!
می خندید و با لهجه قشنگ عَرَبیش می گفت: 《ان شاءالله ، ان شاءالله》
خاطره ای از
#شهید_جهاد_مُغنیّه 🕊🌷
╭┅────────┅╮
@dokhtaran_chadory
╰┅────────┅╯
#سلام_امام_زمانم
#قرار_دلتنگی😔
یک آیت الکرسی و سه صلوات ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_به
@dokhtaran_chadory