🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️سال ، دارد تمام می شود ...
دارم فکر می کنم ؛
به روزهایی که رفت ...
به لحظاتی که خندیدم ...
لحظاتی که اشک ریختم ...
و تمامِ ثانیه هایی که کنارِ عزیزانم گذشت ...
با سرعت ، مرور می کنم ؛
اتفاقاتِ خوب و بدی را که برایم افتاد ...
آدم هایِ جدیدی را که وارد زندگی ام شدند ...
و آدم هایی را ... که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جمله ی "یادش بخیر" قبل از خاطراتِ خوبِ امسالم بیاید ...
قرار است امسالم بشود ؛ "پارسال" ...
من تمام این روزها را زندگی کردم ،
خوب هایشان برایم امید بود ، و بدهایشان برایم درس !
میانِ همین روزها بود که یاد گرفتم ؛
قوی تر باشم ...
عاشق تر باشم ...
مهربان تر باشم ...
خدایا ، به مردمِ کشورم کمک کن !
دستی به سر و گوشِ زندگیشان بکش ...
دردهایشان را درمان باش ...
و دلهایشان را از همیشه شادتر کن !!!
ای کاش سالِ جدید برایمان ، سالِ اتفاقاتِ خوب باشد ...
کاش بادهایِ بهار ، همدلی و عشق را همه جا پخش کنند ...
و کاش ابرها ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند ...
آنقدر که انسانیت ، جانی دوباره بگیرد !
کاش سالِ پیشِ رو ، بهترین سالِ زندگیمان شود ...
سالی که تنها اشکِ جاری از چشم ها ، اشکِ شوق باشد ...
سالی که همگی خوشبخت باشیم ...
سالی که ...
دلمان نیاید تمام شود ... !
@dokhtaran_chadory
محمد حسين پويانفر4_5856986802077828639.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
○•🌱
امام رضا
قــربــون
کبوتـرات
#آقاجانم ❤️
@dokhtaran_chadory
هیچ چیزی را بی جواب نگذار
جواب سلام را باسلام بده
جواب تشکر را با تواضع
جواب کینه را با گذشت
جواب بی مهری را با محبت
جواب دروغ را با راستی
جواب دشمنی را با دوستی
جواب خشم را به صبوری
جواب سرد را به گرمی
جواب نامردی را با مردانگی
جواب پشت کار را با تشویق
جواب بی ادب را با سکوت
جواب نگاه مهربان را با لبخند
جواب لبخند را با خنده
جواب دل مرده را با امید
جواب منتظر را با نوید
جواب گناه را با بخشش
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را
بی جواب نگذار
مطمئن باش هر جوابی بدهی
یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز گردد
@dokhtaran_chadory
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اینجوری برو حرم امام رضا علیهالسلام
🔸رضایت ،محبت ،محبوبیت
🔸رفتی حرم لبخند بزن!
🔰 #استاد_پناهیان
@dokhtaran_chadory
🔘داستان کوتاه
مرد جوانی کنار "نهر آب" نشسته بود و غمگين و افسرده به سطح آب زل زده بود.
"استادی از آنجا می گذشت."
او را ديد و متوجه "حالت پريشانش" شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را ديد بی اختيار گفت:
عجيب "آشفته ام" و همه چيز زندگی ام به هم ريخته است. به شدت "نيازمند آرامش" هستم و نمی دانم اين آرامش را کجا پيدا کنم؟
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمين را داخل نهر آب انداخت و گفت:
به اين "برگ" نگاه کن وقتی داخل آب
می افتد خود را به جريان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد "سنگی بزرگ" را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت.
سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در "عمق" آن کنار بقيه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: اين سنگ را هم که ديدى،
به خاطر سنگینی اش توانست بر نيروی جريان آب "غلبه" کند و در عمق نهر قرار گيرد.
حال تو به من بگو آيا آرامش سنگ را
می خواهی يا آرامش برگ را؟!
مرد جوان مات و متحير به استاد نگاه کرد و گفت:
"اما برگ که آرام نيست."
او با هر "افت و خيز" آب نهر بالا و پائين می رود و الان معلوم نيست کجاست!
لااقل سنگ می داند کجا ايستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جريان دارد اما محکم ايستاده و تکان
نمی خورد.
من آرامش سنگ را "ترجيح" می دهم!
استاد لبخندی زد و گفت:
پس چرا از جريان های مخالف و "ناملايمات" جاری زندگی ات می نالی؟!
اگر آرامش سنگ را برگزيده ای
پس، تاب "ناملايمات" را هم داشته باش و "محکم" هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.
استاد اين را گفت و بلند شد تا برود.
مرد جوان که "آرام" شده بود نفس عميقی کشيد و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقيقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسيد:
"شما اگر جای من بوديد آرامش سنگ را انتخاب می کرديد يا آرامش برگ را؟!"
استاد لبخندی زد و گفت:
من "تمام زندگی ام" خودم را با اطمينان به "خالق" رودخانه "هستی" و به جريان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور يار دارد از افت و خيزهايش هرگز "دل آشوب" نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم…
*خود را به خدا بسپار و از طوفانهای زندگی هراسی نداشته باش چون خدا کنار تو و مواظب توست.*
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
@dokhtaran_chadory
هدایت شده از اومی آید
----------
سعےڪنید سڪوتشما
بیشتر از حࢪفزدن باشد
هࢪ حࢪفے ࢪا ڪه مےخواهید بزنید
فڪࢪ ڪنید ڪه آیا ضࢪوࢪۍ هست یا نه؟
هیچ وقت بیدلیل حࢪف نزنید...
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
@dokhtaran_chadory