#شهیدانه
•داراییاترا...
•ازدستاگردادے...
•شهیدنمیشوے...
•بادستاگـردادےشهیدخواهیشد...🖐🏼♥️
@dokhtaran_chadory
#شهیدانہ🦋
گفتمْ :
محمد این لباس جدیدت
خیلے بھت میاد...
گفت : لباس شھادتــه!🥰
گفتم : زده بھ سرت!😬
گفت : مے زنھ ان شاءاللّھ!🙃
•[ چند ثانیھ بعد از انفجار💣 رسیدم
بالاے سرش، نا نداشت:( ، فقط آروم
گفت : دیدے زد!! :)♡😀
[۰شھیـ🕊ــد محمد مهدوی ۰]
@dokhtaran_chadory
بزرگۍمیگفٺ↓
تڪیهڪنبهشہـداء'
شہـداتڪیهشانخداسټ؛
اصلاڪنارگـݪبشینےبوۍگلمیگیرے'
پسگݪستانڪنزندگیټ رابایادشہـدآ
#شهیدانه🌹
❣@dokhtaran_chadory❣
🧡🍂"
⊰•رفتھ سردار نفس تازه ڪند برگردد...
چون ظھور گل زهرا بھ خدادنزدیڪ است!•⊱
#حاج_قاسم🌹
#شهیدانه🌹
❣@dokhtaran_chadory❣
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹میخ تابوت شهید مفقودالاثر، چادر مادرش را گرفت!
#شهیدانه
@dokhtaran_chadory
○●🦋
🌹بخشی از توبه نامه شهید 13 ساله علیرضا محمودیپارسا🌹
🍀پناه میبرم از این که...
از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمیدانستم.
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
از این که مرگ را فراموش کردم.
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم.
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.
از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خندهدارتر از همه هستم.
از این که لحظهای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم.
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضعتر نبودم.
#شهیدانه
@dokhtaran_chadory
محمد امین کریمیان، طلبه ای بود که برای معرفی #شهید_هادی خیلی تلاش میکرد و می گفت: "شهدا زنده اند. باید آنهارا الگو قرار دهیم.
" کتاب #سلام_بر_ابراهیم را در مدارس پخش میکرد و نوجوان هارا با راه و روش شهید آشنا می نمود. او دوست داشت مدافع حرم شود.
می گفت: " هر زمان ابراهیم را در خواب می بینم، خیلی خوشحال است و خیلی مرا تحویل میگیرد." او در سوریه به دوستانش گفت: " من مدیون ابراهیم هستم. او به من گفت که نترس و نگران نباش. به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی ...
مدتی بعد همینگونه شد !
🕊❤️ شهید محمد امین کریمیان
#شهیدانه
@dokhtaran_chadory
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥از شــہــدا بیاموزیم...👆
#شهیدانه
@dokhtaran_chadory
#شهیدانه🌹
قهربودیم☹️
درحال نمازخواندن بود...
نمازش که تموم شد،
نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم...
کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن📖✨
ولی من باز باهاش قهربودم🙁🥀
کتاب را گذاشت کنار...
به من نگاه کرد و گفت:
"غزل تمام...
نمازش تمام...
دنیا مات...
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!!"
بازهم بهش نگاه نکردم....!!!
اینبارپرسید:
"عاشقمی؟؟؟😍"
سکوت کردم....
گفت:
"عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بِورز!
بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند!"
دوباره بالبخند پرسید:
"عاشقمــــــی مگه نه؟!"
گفتم:
نـــــــه!!!!!
گفت:
"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری😉🌱
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری😁🌸"
زدم زیرخنده...
و روبهروش نشستم...
دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه💚
بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم:
"خداروشکر که هستی😍❤️"
-به روایت همسر شهید بابایی
@dokhtaran_chadory