#ارسالی_از_یکی_از_بانوان_کانال
امام زمان سرباز میخواهد نه سربار دعاکنید سربارش نباشیم:
🌹بسم رب المهدی🌹
#چله_زیارت_آل_یاسین تقدیم به امام زمان وامام حسین علیه السلام
وبه نیت شفای مریضان وظهورمولامون وبراورده شدن اعضای چله
ازروزعاشوراتااربعین
اگه کسی مایله توپی زیراعلام کندتالینک گروه روبدم واسم مبارکتون روثبت کنم
@soltani7972
ازهمه عزیزان همراه ممنونم
ازمدیربزرگواردختران حواهم سپاسگذارم انشالله کربلا نصیبتون بشه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دعامون کنید
کربلانصیب همگی شه صلوات
◼️ @dokhtaran_havva ◼️
@Nohe_sara.mp3
10.25M
▪️ #زمینه (ای علمدار من ای سپه دار من)
▫️ #رثای_ماندگار
▪️نوحه های حضرت ابوالفضل علیه السلام
🎤 #حاج_محمود_کریمی
🏴 @Nohe_sara
این داستان انقدر قشنگ بود که دلم نیومد نذارم بخونیدش خیلی قشنگه...
پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی... همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد. خبر به گوش مادر رسيد .مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن.. چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود : پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش .. اشك در چشمهای پسر جمع شد.. ولی چه دیر...
سلامتی تمام مادرا ❤️
◼️ @dokhtaran_havva ◼️
شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود....
او به جهانیان فهماند که حتی
کشته شدن در کربلا هم
از بین برنده حق الناس نیست..
در عجبم از کسانی که
هزاران گناه میکنند و معتقدند
یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت آنهاست...
🙏خداوندا به حق این شب عزیز🙏
⇦به حق خط خط قرآن
⇦و به حق روح پاک محمدمصطفی(ص)
⇦الهی به دل شکسته حضرت زینب
⇦به دستهای کوچک حضرت رقیه
⇦به حنجر تیر خورده علی اصغر
⇦به ناامیدی ابوالفضل
⇦به لب عطشان حسین 🙏🏻
⇦هیچ خانه ایی غم دار
⇦هیچ مادری داغ دیده
⇦هیچ پدری شرمنده
⇦هیچ محتاجی ستم دیده
⇦هیچ بیماری درد دیده
⇦هیچ چشمی اشکبار ✨
⇦هیچ دستی محتاج✨
⇦هیچ دلی شکسته
⇦و هیچ خانه ایی بی نعمتت نباشه
الهی آمین یا رب العالمین...❤️
با انتشار این متن دیگران هم از فضیلت این دعای زیبا در شب عاشورا بهره مند کنید
شب عاشورا بر شما تسلیت
دوستان التماس دعا🏴
◼️ @dokhtaran_havva ◼️
⚜
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود؛
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور...
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم،
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟!
مایی که گاه خودمان را "ارزانتر" از شمر و یزید میفروشیم
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
"کربلا" به رفتن نیست...
به شدن است!
که اگر به رفتن بود...
شمر هم "کربلایی" است
◼️ @dokhtaran_havva ◼️
#داستان_زیبا_و_تامل_برانگیز
#پیرمرد_و_دختر_زیبا
روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:...
اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت:آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
◼️ @dokhtaran_havva ◼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الا بذکر الله تطمئن القلوب
#حتما_گوش_کنید
◼️ @dokhtaran_havva ◼️