فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🖤🕯
.
یاعلیبنموسیالرضا
” به نگاهی به دعایی
دل ما را دریاب!”
که اسیر کرم و شیوه ی
احسان توایم...
#آقا_گاهی_به_نگاهی...
#شهادت_امام_رضا(ع)
#یاعلی_بن_موسی_الرضا #حضرت_عشق💔
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
AUD-20220607-WA0008.
5.42M
•°🖤🕯
شاه پناهم بده...
دراین بارگاه کسی را جز تو پناه نیست...💔
#محمود_کریمی
#شهادت_امام_مهربانی_ها
#شهادت_امام_رضا
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_بیست_پنجم 😍 #علمـــــــدارعشــــــق😍# سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشد ال
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_هفتم-
😍 #علمـــــــدارعشــــــق😍#
بازم آقای کرمی منو رسوندن سرکوچمون
قرارشد فردا ساعت ۸ بریم دانشگاه برای جمع آوری وسایل
بازم من با چادر راهی دانشگاه شدم
سه روز کلاس نداشتیم این سه روز ما همش دانشگاه بودیم
استاد مرعشی هم اومده بودن کمکمون
ما هربار که مرتضی نگاه استاد میدید شدیدا عصبانی میشود
درسامون شدیدا سنگین بود
خونه هم بچه ها شدیدا مشغول بودن
قرار بود عروسی سیدهادی ولادت آقاحضرت عباس
بعدش عروسی نرجس سادات نیمه شعبان برگزار بشه
امروز یکشنبه بود ما بااستاد مرعشی کلاس داشتیم
استاد شدیدا به این حساس بودن که تو کلاس
کسی گوشی دستش باشه
برای همین همیشه گوشی همه رو سکوت بود
از کلاس که دراومدم
دست کردم تو کیفم و گوشیم درآوردم
۱۷ تماس بی پاسخ از سیدهادی
خیلی نگران شدم
یعنی چی شده
سریع شماره سیدهادی رو گرفتم
با صدای بغض آلود جواب داد
& الو سلام عمه کجابودی
- سلام هادی جان چی شده عزیزم ؟
صدات چرا گرفته است
& عمه 😭😭😭
رفیقم
سیدحسین
- هادی عمه فدات بشه
سیدحسین چی شده ؟
& عمه
سیدحسین
شهید شده؟
تا دوساعت دیگه میارنش معراج الشهدا
- یاامام حسین ...
سیدمحسن میدونه
& نه عمه به هیچکس نگفتم
میام دنبالت بریم خونه
سیدمحسن اونجاست
بهش بگیم
به عمه نرجس هم گفتم
- باشه بیا
نشستم روی پله
پاهام بی حس شده بود
قراربود عروسی برادرش بیاد
وای خدایا این چه اومدنی هست آخه 😭😭😭😭
دست زهرا نشست سرشونه
چی شده آجی
چرا گریه میکنی
- آجی زهرا
سیدحسین حسینی
برادرشوهر خواهرم نرجس یادته؟
از بچه های رشته فقه و حقوق
با برادرت دوسته
۱ ماه پیش رفت سوریه
== آره آجی چی شده مگه
- زهرا شهیدشده
😭😭😭
== وای یاحسین
مرتضی از اونور مادید
سلام چی شده زهرا
خانم موسوی چرا گریه میکنن ؟
== 😔😔😔😔داداش
سیدحسین حسینی
شهید شده
•• وای نه...
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_هشتم_ونهم
😍 #علمــــــدارعشـــــق😍#
شهادت سیدحسین برای همه فامیل خیلی سخت بود
اما برای سیدمحسن و سیدهادی بیشتر ازهمه سخت بود
سیدمحسن که تنها برادرش ازدست داده بود
سیدهادی هم رفیق همیشگیش را
اونشب همه محارم و رفقای سیدحسین راهی معراج الشهدا شدن
واقعا خیلی سخت بود
عروسی بچه ها کلا کنسل شد
اما سیدحسین تو وصیت نامه اش از هردوشون خواسته بود
بعداز مراسم چهلم عروسیشون برگزار کنند
اما بچه ها گفتن مهر ماه بااعیاد ولایت
جشن عروسیشون میگیرن
مراسم ختمش خیلی شلوغ بود
بچه های دانشگاه و اساتید همه اومده بود
استاد مرعشی و موسوی و صبوری وخیلی های دیگه اومده بودن
سید حسین هم مثل خیلی دیگه از مدافعین حرم تاییدش رو حجاب و ولایت فقه بود
مراسم چهلم حسین برابرشد با طرح ولایت دانشجویی
خیلی دلم میخاست بدونم طرح ولایت چیه
زهرا میگفت طرح ولایت
یه دوره بصیرت افزایی - مذهبی هست
اساتید کشوری میان برامون از ظهور حضرت حجت (ع) ، ولایت فقیه، شیعه لندنی و.....صحبت میکنند
استاد رائفی پور، استاد قرائتی، حجت الاسلام محمدهاشمی، استادپارسا و دکترمتین از اساتید این دوره بودن
دکتر رائفی پور برامون از ظهور حضرت مهدی صحبت میکردن
وای خدایا 😭😭😭😭
چرا من انقدر در غفلت غرق بودم درمورد امام زمانم
حجت الاسلام هاشمی از شیعه لندنی گفتن
شیعه لندنی ساخته و پرداخته غرب بود
و نمونه بارزش هم داعش بود
که میخاست شیعه جعفری را بد در نظرجهانیان بد جلوه بده
استاد پارسا برامون از ولایت فقیه گفتن
ایشان گفتن غرب شیعه مثل کبوتر توصیف کرده
بالهای این کبوتر شهادت (عاشورا) و انتظار (ظهور) است
سپر این کبوتر ولایت فقیه است
الان تازه درک میکنم چرا نرجس سادات همیشه میگفت آقا ( رهبر) خیلی مظلومن
واقعا خیلی بهره دینی از طرح ولایت بردم
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_بیست_هفتم- 😍 #علمـــــــدارعشــــــق😍# بازم آقای کرمی منو رسوندن سرکوچمون قرار
بسم رب العشق
#قسمت_سی_ام -
😍 #علمــــــــــدارعشــــــــق😍#
نزدیکیم و علاقه ام به حجاب خیلی بیشتر شده بود
حضورم در جاهای مذهبی هم خیلی بیشتر شده بود
امروز قراربود زهرا بیاد خونه ما میگفت باهات یه کاری دارم
که اگه بشنوی خیلی خوشحال میشی
صدای زنگ در بلند شد
این صددرصد زهرا بود
+ سلام خاله خوبید؟
٬٬ممنونم دخترم تو خوبی؟
پدر و مادرت خوبن ؟
برادرات خوبن ؟
+ همهخوبن
سلام دارن خدمتتون
نرگس جان کجاست ؟
- آی آی زهراخانم غیبت ؟
+ بروبابا کدوم غیبت ؟
- زهرا چیکارم داشتی؟
+ نرگس جان من، تو چندماهه به دنیا اومدی؟
- إه بگو دیگه
+ اووووم
قراره چندتا تیم بسیجی روی جمع آوری آثار شهدا کارکنند تو دانشگاه
- یخ این کجاش ذوق مرگی منو داره😐
من مگه بسیجی ام ؟!
+ نه نیستی
اما من میتونم یه همراه باخودم تو این پروژه داشته باشم
- واقعا ؟!!
+ آره به جان خودم راست میگم
- وای زهرا عاشقتم 😃😍
حالا تیم ما چه کسانی هستن
+ من ،تو، داداشم و علی
- علی کیه؟
اون وقت
+ صبوری 🙈🙈🙈
نرگس یه چیزی میگم
جیغ جیغ نکنیااا
- چی ؟؟
+ منو علی فرداشب محرم هم میشیم
- 😳😳😳😳چــــــــــــــــــــــــی
الان به من میگی؟؟
خرس پشمی پرت کردم طرفش
بچه پررو بذار من نامزد کنم
اگه بهت گفتم 😒
+ تو نامزد کنی بخوای نخوای من میفهمم
- یعنی چی؟
- هیچی (^^)
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
بسم رب العشق
#قسمت_سی_ویکم -
😍 #علــــــــــــــــــمدارعشــــــــــــــــــق😍#
از فردا مصاحبه با خانواده شهدای مدافع حرم شروع میشد
اولین مصاحبه ما با خانواده مادرشوهر نرجس شد
قرار براین شد فردا بریم
بسیج دانشگاه ومن باهشون تماس بگیرم
رسیدم دانشگاه رفتم دفتر بسیج خواهران
شماره تماس خونه شهید حسینی
گرفتم
پدرشون برداشتن
- الو سلام منزل شهید حسینی
°° بله بفرمایید
- ببخشید حاج خانم هستن؟
°° بله چنددقیقه ای گوشی دستتون
== بله بفرمایید
- سلام خانم حسینی
خوب هستید ؟
== ممنون ببخشید شما
- نرگس ساداتم خواهر عروستون
== شرمنده نرگس جان نشناختم
واقعا حال روحیم خوب نیست
- بله متوجهم
حاج خانم اگه اجازه بدید میخایم با چند رفقای حسین آقا مزاحمتون بشیم
== نرگس جان والا ما تاحال با کسی درمورد حسین صحبت نکردیم
اما شما به خاطر نرجس بیاید عزیزم
- ممنونم حاج خانم
پس اگه اجازه بدید ما فرداساعت ۶ غروب مزاحمتون بشیم
== مراحم هستید
تشریف بیارید
- ممنونم
* : نرگس سادات چی شد
- برای فردا ساعت ۶ هماهنگ کردم
*احسنتم خواهر موسوی
-زهرا ولی جای من تو تیم شما نیست
برادر و همسرتو هستن
من به اونا نامحرمم
چیکارمیکنم
توی این تیم
*نرگس سادات تو مگه از برادرمن چیزی دیدی که اینجوری میگی
- این چه حرفیه 😬
من پسری به چشم پاکی برادرت ندیدم
اما مطمئنم حضورم هم باعث آزار خودم هم اون بنده خداست
* نرگس آجی این راهو خود شهدا سرراهت گذاشتن
- خداکنه حرف تو باشه
* نرگس سادات بریم مزارشهدا
توسل کن به خودشون
من مطمئنم خودشون میگن حرف منه یانه
- باشه بریم
وارد مزارشهدا شدیم
رفتیم سر مزار یکی از شهدای مدافع حرم
*نرگس آجی من میرم سرمزارشهیدم
توام حرفات بزن
- باشه آجی
زهرا ازم دور شد
شیشه گلاب ریختم رو مزارشهید
با دستم مزارش لمس میکردم
من تازه قدم به راهتون گذاشتم
چطوری تو یه تیم نامحرم هست کارکنم ؟
نکنه بجای ثواب گناه کنم 😕
شب بعداز خوندن نماز مغرب راهی خونه شدیم
چشمام قرمز قرمز بود
- سلام عزیزجون حالم خوب نیست میرم بخابم
خواهشا کسی نیاد سراغم
چشمامو بستم
خواب دیدم
تو مزارشهدا دارم راه میرم
یهو از مزارشهدا تو یه منطقه جنگی حاضر شدم
شهید ململی صدام کرد
خانم موسوی
این اسامی روثبت کنید تو این دفتر
پرونده هاشون که کامل شد
بدید امضاش کنم
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
✨✨🦋 #طنین_رهایی🦋✨🌈✨
🔹دحوالارض؛
روز کِش آمدن دلهاست؛
باید برای سلطنت آخرین باقیماندهی خدا در این دل، جا باشد...
💫 "یا دَاحِيَ الْمَدْحُوَّات"
اى گستراننده هر گسترده
قسم به آیهی "وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا "
و به اولین نقطهی پیدایش خشکی از دل آبها،
قلبهایمان را به #عشق پادشاهی وسعت بده،
که آنچه در دولت کریمهاش بکار میآید فقط قلب وسیع است و دیگر هیچ!✨
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
بسم رب العشق #قسمت_سی_ام - 😍 #علمــــــــــدارعشــــــــق😍# نزدیکیم و علاقه ام به حجاب خیلی بیشت
بسم رب العشق
#قسمت_سی_ودوم -
😍 #علمدارعشق 😍#
باصدای الله اکبر اذان صبح از خواب بلندشدم
جمله شهیدململی باخودم زمزمه کردم
خانم موسوی پرونده رو تکمیل کنید بدید امضاکنم
انگار حرف زهرابود ...
شهدا خودشون خاستن توی این راه باشم
گوشیم برداشتم به زهرا اس ام اس دادم:
سلام آجی بیداری
* سلام عزیزدل آجی آره
- زهرا من تو تیم میمونم
*وای خدایا شکرت
- کاری نداری خواهری
* نه عزیزدلم
فقط فردا ساعت ۵:۳۰ غروب دانشگاه باش
- باشه خداحافظ
* یاعلی
نمازمو که خوندم مفاتیح برداشتم تا یه دعا بخوانم
بازش کردم مناجات امیرالمومنین اومد
یاداعتکاف افتادم
چه دوره ی عالی بود
ساعت ۴:۳۰ ظهر پاشدم رفتم سمت کمد
مانتو و شلوار سرمه ای برداشتم با یه روسری سفید که طرح لبنانی سرکردم
دفعات استفاده من از چادر خیلی بیشتر شده بود
اما هنوز تو دانشگاه سر نمی کردم
از عزیزجون و آقاجون خداحافظی کردم رفتم
دانشگاه کلا تعطیل بود
فقط بسیج دانشگاهی فعالیت میکرد
تا برسم دانشگاه ساعت شد ۵
رفتم بسیج خواهران درزدم دیدم بسته است کلا
اومدم شماره زهرا بگیرم که ببینم کجاست که صدای آقای کرمی مانع شد
+ خانم موسوی
برگشتم سمتش
با دیدن مدل روسرویم خیلی خوشحال شد انگار 😍😍
-بله
+ زهرا داخل بسیج برادران هست
در نیمه باز بود
بدون اینکه دربزنم رفتم داخل 😄😄
دست زهرا تو دست آقای صبوری بود
تا منو دید از خجالت آب شد
منم باصدای که شیطنت توش موج میزد : زهرا جونم سلام
زهرا: سلام تو درزدن بلدنیستی 😡😡😡
- حالا فلفل قرمز ن ....
هنوز جمله رو کامل نکرده بودم که یهو آقای کرمی داخل شد وگفت فلفل قرمزچیه
وای خدایا آب شدم
بعدازیه ربع فهمیدم برای تقدیر از خانواده شهید یه جعبه شیرینی
+ یه نیم سکه بهارآزادی با یه لوح خیلی زیبا از تصویر و قسمتی از وصیت نامه شهید است
که تهیه شده
به سمت خونه شهید راه افتادیم
تو ماشین قراربر این شد چون فامیل ما هستن
من مصاحبه انجام بدم ...
#رمان_خوان
#پاتوق_رمان
#علمدارعشق❤️
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─