8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
🇮🇷
وقتی توی اوج نیاز، صدات به گوش کسی نرسه،چی کار باید بکنی؟
#یک_قدم_جلوتر👣 #محتوا #انتخاباتی
#انتخابات #مناظره #مشارکت_حداکثری
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
📚 #رمان_پاتوق 📖 #رازهای_مگو(بخش دوم) 📝 #قسمت_چهل_و_چهارم مسلم جان! بعد از اینکه ما رو از قضایا
📚 #رمان_پاتوق
📖 #رازهای_مگو(بخش دوم)
📝 #قسمت_چهل_و_پنجم
سرهنگ صادقی دنباله ی حرف سرهنگ توانا رو اینجور ادامه داد:
اتفاقاً دقیقا این که اینجایی مسئله ای هست که مستقیم به MI6 برمی گرده.
اون سخنران وهابی که توی کشورت، اولین برخورد رو باهاش بعد از بازگشت از ایران داشتی یادته؟
حاجی برامون گفت که چه جوری توی این جلسه که کنفش کردی و جلوی بقیه باهاش درگیر شدی و ماجراهایی که بعدا براش پیش اومد...
اون عالم وهابی کاملاً به حرفهای تو در اون جلسه مشکوک میشه و بعد از اینکه متوجه میشه حوزه علمیه معروف انصار به عنوان مبلغ و استاد خودشون از تو دعوت به کار کرده، حسابی پیگیر میشه.
همون زمان که تو با این گروه برای تبلیغات ضد نظام جمهوری اسلامی و کودتای بعد از انتخابات، به ایران می یای، از طریق دوستان نفوذی در Mi6 متوجه میشه که توی مدت تحصیلت، در عربستان نبودی و به ایران اومدی و شیعه شدی.
خلاصه اینکه همزمان تورو توسط یکی از دختران گروهتون تحت شناسایی قرار میدن تا بتونه بهت نزدیک بشه و تحت نظر بیشتر قرارت بده.
با ناباوری پرسیدم:آ...آ... آنیلا؟!؟!؟!؟!
_نمیدونم. اسمشو نمیدونم. چطور مگه؟ چیزی شده؟ به کسی مشکوک شدی؟
فقط تونستم با بهت سرم رو تکون بدم.
_ما از طریق شنود و شناسایی هامون فهمیدیم اونا قصد دارند توی سفر به قم، توسط راننده ای که قرار بود تو رو برگردونه به تهران، بدزدنت و سربه نیست کنند.
ما باید پرونده تو رو براشون مختومه میکردیم تا آسیبی بهت وارد نیاد.
برای همین اون روز که از خونه بیرون اومدی، یه تصادف ساختگی ترتیب دادیم.
اگر چه کار خطرناکی بود اما ما راننده های مخصوص برای ایجاد همین آسیب های جزئی داریم.
بعد از تصادف، تو رو سریع به بیمارستان رسوندیم.
جاسوس سازمان Mi6 رد تو رو گرفت.
توسط مأمور پلیس مخفی بیمارستان، وضعیت تو مرگ مغزی اعلام شد و نهایتاً جسد ت، برای شناسایی به سردخونه منتقل شد، تا سازمان Mi6 پرونده ی تو رو مختوم بدونه.
تو مخفیانه به این خونه سازمانی منتقل شدی و باید تا زمانی که عوامل فتنه از بین برن اینجا بمونی.
منگ شده بودم انگار سرهنگ داشت یک فیلم سینمایی رو برام تعریف میکرد.
به لبهای سرهنگ که دیگه تکون نمیخورد چشم دوخته بودم و پلک نمی زدم.
اصلا نمیدونستم چی باید بگم. چیکار باید می کردم؟ و چه سرنوشتی در انتظار من بود؟؟......
✨ #ادامه_دارد...
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فردایی_روشن
🔹 نماهنگ «فردایی روشن»
بسیار زیبا😊
#انتخابات #انتخابات_درست_کار_درست #مشارکت_حداکثری #من_رای_میدهم
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
🇮🇷
می دونید آینده ی دختران،چه جوری ساخته میشه؟
#یک_قدم_جلوتر👣 #محتوا #انتخاباتی
#انتخابات #مناظره #مشارکت_حداکثری
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
27.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یامقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
وقتشه که روزگار عوض شه
حال ما با این بهار عوض شه
باغ ما امید رو پس بگیره.... نفس بگیره
وقت عزم و همت و تلاشه
سدی نیست که سد راه ما شه
ای فدای اون مدیر که مانع.... نمی تراشه😍😍
#انتخابات #انتخابات_درست_کار_درست #مشارکت_حداکثری #من_رای_میدهم
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─
🌺 پاتوق دختران مروارید 🌺
📚 #رمان_پاتوق 📖 #رازهای_مگو(بخش دوم) 📝 #قسمت_چهل_و_پنجم سرهنگ صادقی دنباله ی حرف سرهنگ توانا
📚 #رمان_پاتوق
📖 #رازهای_مگو(بخش دوم)
📝 #قسمت_آخر
این که اون چند ماه قبل از انتخابات، نیروهای اطلاعات سپاه با همکاری وزارت اطلاعات چقدر زحمت کشیدند برای دفع این فتنه ی عظیم، بمونه.
اینکه چند ماه بیدار خوابی کشیدند و توی سرما و گرما با شرایط بسیار سخت تونستند خیلی از دسته های باند های معاند نظام رو شناسایی و منهدم کنند، بمونه.
توی این چند ماه، چندین نفر از سربازان گمنام امام زمان علیه السلام مظلومانه شهید شدند و بی اونکه اسمشون جایی بیاد، آروم و غریبانه تشییع شدند، تا ذره ای به امنیت کشور صدمه وارد نشه و حتی مردم نگران نشند که فتنه ای امنیت اونا رو تهدید میکنه. و حتی خواب نازشون دچار تشویش نشه و نترسند که ممکنه کشور اونا هم به دست وحشی های داعشی بیفته.
توی اون چند ماه، تعدادی از باندهای وهابیت و بهائیت و کودتاچی های انگلیسی و جاسوس های آمریکایی دستگیر شدند.
اما دشمن، تمام کفر جهانی بود علیه یک کشور شیعه.
کشور شیعه ای که باید مراقب می بود.
باید حامی ولی فقیهش می بود تا مبادا فردا زیر لگد دشمن بیدار بشه.
باید مراقب وعده های پوچ نامزدهای غرب گرا، می بود.
باید حواسش می بود که با رأیش، هویت و آزادگی و شرفش رو به وعده های نامزدی که ولنگاری و آزادی برهنگی شعارشه،نفروشه.
باید حواسش می بود که رئیس جمهوری رو انتخاب کنه که برای رونق اقتصاد چشمش به تولید ملی و دست جوونهای کشور خودش باشه نه آمریکا و کدخدا!!!!!
و باید باید هوشیار می بود که تمام دشمنان دارن با ایجاد شبهه و تردید و یأس، مردم رو از انتخابات حداکثری ناامید و روگردان میکنند تا کشور و نظام تضعیف بشه و اون ها راحت تر سلطه پیدا کنند...
الحمدلله اون سال، با همکاری مردم و قدرت به فرد اصلح رای دادند.
فردی که تونسته بود با مدیریت جهادی و شجاعت علیه مفسدین و ایمان عمیق، جوون های متخصص و متعهد رو بیاره وسط میدون.
و دیگه چشمش به گدایی از دست آمریکا و اروپانبود.
بعد از انتخابات با کلی شوق و دلتنگی رفتم مشهد.ایام ولادت امام رضابود.
به اندازه ی همه ی اذیت شدن های چند ماهه ام توی آغوش امام رضا گریه و درد دل کردم. و برای آینده ام مشورت کردم.
بعد از زیارت حالم خیلی خوب بود.
از اونجا رفتم حوزه، پیش حاجی.
پیش پدری که از روز اول هرگز فکر نکرد این نوجوون از کشور دیگه ای اومده و با اونکه کم کم فهمیده بود که شیعه نیستم، هرگز منو از خودش نروند و قدم به قدم با من همراهی کرد تا مسیر هدایت رو پیدا کردم.
ازم پرسید: خب مسلم جان! حالا برنامه ات چیه؟
گفتم: حاج آقا! حالا فهمیدم «جمهوری اسلامی حرمه و این حرم اگه موند بقیه ی حرم ها می مونند و اگه دشمن این حرم رو از بین برد، هیچ حرمی باقی نمی مونه.»
حالا میدونم مدافعانی که دارند توی مرزهای سوریه و عراق با دشمن نبرد میکنند، میخوان اجازه ندن هیچ دشمنی نزدیک مرزهای ایران بشه و میخوان بیرون از خونه دشمن رو از پا در بیارن.
حاج آقا! با اجازتون می خوام برم مدافع حرم بشم.شما هم برام دعا کنید که خدا قبولم کنه....
✨ #پایان
─┅─✵🕊✵─┅─
@Dokhtaran_morvarid
─┅─✵🕊✵─┅─