eitaa logo
♡دختران بسیجی♡
760 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
189 فایل
کپی حلال ✨﷽✨ ♥️۱۴۰۰/۵/۱۳♥️ ساعت:15:15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••☘🌹•• برگردبی‌تو ڪل‌جھان‌نامنظم‌است خوش‌ڪرده‌ایم‌دل‌بہ‌همین‌اتفاق‌ها...💔 . @dokhtaranbasij
「♥️」 🌻 ⃟¦🖇➺•• 🌱چادر مےپوشم چون ترجیح مےدهم..☝🏻 پا بند حرف ِ خـــــدایم باشـم وچہ لذتے دارد اینکہ خاص او باشم🍃 @dokhtaranbasij
••💐•• 🌱 گاهۍلازم‌است... زندگیت‌ڪاملازیروروشودتغییرڪند وازنوچیدھ‌ شود تاتورابھ جایۍبرساندڪه شایستہ‌اش‌هستــۍ😇🌿!"... . @dokhtaranbasij
با آراستن خود به زیور ؛ تقوا ... ... دانش ... ایستادگے... تربیتــ صحیح فرزند ... اهمیتــ دادن به خانواده ... در راه حضرتــ زهرا حرکتــ کنند . ❤️ 𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان‌دانشجوی‌نخبه‌ایرانی‌ در‌حضور‌مقام‌معظم‌رهبری عالی👌 𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚠️🎥 هفت اثر دردناک نخواندن نماز •~• 💚اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج💚 🆔@dokhtaranbasij
♡دختران بسیجی♡
#یادت_باشد #داستانی_عاشقانه #عشقی_آسمانی #رمانی_عاطفی #قسمت_چهارم سین هفتم سپاه پوش سیاهکالی.
یادم هست پدرم وقتی در کودکی هایم زندگی شهدا را تعریف می کرد.سوار پرنده‌ی خیال می شدم و دلم با صدای حاج منصور ارضی که مرثیه‌‌ی‌دو کوهه را می خواند به چزابه و دوکوهه و اروند سفر می کرد.بارها و بارها بزرگ مردانی را در ذهنم تجسم می کردم و بی صدا و آرام بزرگ می شدم.بی آنکه بدانم به قلبم و به جانم چه اکسیری از زندگی تزریق می شود ،از دیدن اشک های پدرم در هنگام دیدن عکس رفقای شهیدش دلم شروع به لرزیدن می کرد.در خلوت زمانی که پدرم در مأموریت های مختلف بود.تسکین روح آشوب من در فراق او فقط خواندن بود و بس؛خواندن کتاب هایی از جنس شهدا و اشک هایی که بی اختیار گونه هایم را خیس می کرد.یاد گرفته بودم که زندگی یعنی ایثار،یعنی جهاد،یعنی مأموریت و یعنی مادرم که همیشه چشم به راه پدرم بود؛مادری که هم مرد بود هم زن تا جای خالی بابا را در موقع مأموریت حس نکنیم. الحق و الانصاف آدم های اطراف من همه به این شکل بودند.نگاهشان که می کردم بوی خدا می دادند.عطر باران،بوی خاک بوی عطر تند باروت با لباس های سبز پاسداری که من را به عرش می رساند.عکس های آلبوممان پر بود از عکس های شهدا با چهره های خیره کننده شان.از زندگی پر هیجانمان آموخته بودم که آرامش را سر مشق هر روزه‌ی خود کنم.با خواندن کتاب و کاشتن گل ها بزرگ شدم و با آن ها خودم را آرام می‌کردم. ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی حلاله چی حروم🙂✨