eitaa logo
هیأت دختران حیدری
397 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
982 ویدیو
24 فایل
حیدری ام حیدری، مدافع رهبری💚 ✋بچه های بابا حیدر دور هم جمع شدیم که انشاالله سکوی پروازی باشیم برای یاری مولامون 😍❤️ شیعه به دنیا اومدیم که موثر در تحقق ظهور مولامون باشیم ✨ ارتباط بامدیر♾ @yazahral_313
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستانی که قرار شد هدیه براشون ارسال بشه شرمنده یکم با تاخیر ارسال میشه سر همه خادما شلوغه از خونه تکونی گرفته تا درس و کار ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعجیل در فرج صلوات .......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم سراغ کتاب صوتی
هیأت دختران حیدری
@dokhtarane_heydary #کتاب_آن_سوی_مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷دختر ارباب تولدت مبارک 🌷😍 ‌ •┈┈••✾•✨⁦🌹🕊⁩✨•✾••┈┈• @dokhtarane_heydary
هیأت دختران حیدری
خلاصه نکات مهم جلسه امر به معروف و نهی از منکر امروز_ امامزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا امروز روز راهیان عشقه :) جایی که هر کی بره دلش جا میمونه ..🥺🤍 جایی که واقعا یه تیکه از بهشتِ .. 🙂 @dokhtarane_heydary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی‌ نوزاد‌ با محاسن رهبری... هرکاری دلت خواست با ما کردی😅 بابای مهربونمون😍😍 @dokhtarane_heydary
هیأت دختران حیدری
رفقا از این دوره باحالاست پیشنهاد به دهه هشتادیا
هیأت دختران حیدری
رفقا امروز روز راهیان عشقه :) جایی که هر کی بره دلش جا میمونه ..🥺🤍 جایی که واقعا یه تیکه از بهشتِ ..
32.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷یاد روز‌های سفر راهیان نور بخیر🌷 کاش دوباره بطللبن... 🥺🥺 🌷🍃از عمق وجودم ایثار و از خود گذشتگی آنها را حس کردم... ♡ 🌷🍃ایثاری که تنها راه قدردانی آن ادامه دادن راهشان با بصیرت است...♡ @dokhtarane_heydary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میخواستندتسبیحش‌رابگیرند؛ نداد...'! گفت‌ :کسےدرمیدان‌ِنبردتفنگش‌رابھ‌‌دیگری‌ نمیدهد✌🏼🌱...! 🕊📿 💐 @dokhtarane_heydary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتو‌ببندو‌اسکرین‌بگیر ببین‌امام‌زمانت؛‌چه‌پیامی‌برات‌داره🥲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@dokhtarane_heydary
✍کمک به نیازمندان از میان صفوف نماز جماعت و در تاریکی شب و خفا سردار شهید علی شفیعی 🔹باید از کار او سر در می‌آوردم آن شب تا نماز تمام شد سریع بلند شدم ولی از او خبری نبود. 🔸زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود. قضیه را باید می‌فهمیدم کنجکاو شده بودم. 🔹هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بود که غیبش زد. 🕌شب دیگر از راه رسید نماز و عبادت. ♦️مصمم بودم بدانم علی کجا می‌رود؟ 🔸طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد من هم بلند شدم دیدم به بیرون از مسجد می رود. 🔹در تاریکی کوچه ای رها می‌شود و بر دوش او یک گونی می‌بینم. 🔸از کجا آورده بود نفهمیدم؟   🔹کوچه‌ها را در تاریکی یکی پس از دیگری طی می‌کند. 🔸هنوز متوجه من نشده بود.  🔹درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت. 🔸در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت. 🔹من به دنبالش راه افتادم؛ دومین منزل، سومین منزل و... 🔸وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم زودتر از او رسیدم. 🔹منتظرش ماندم علی وارد مسجد شد. 🔸جلو رفتم سلام کردم جواب داد. 🔹گفتم: جایی رفته بودی؟ 🔸گفت: نه 🔹مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ 🔸با نگاهش مرا به سکوت وا داشت. 🔹من جایی نبودم همین اطراف بودم فایده ای نداشت. 🔸به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم. 🔹کاری که بعضی شبها تکرار می کرد می خواست همچنان مخفی بماند. ✅راوی مادر سردار شهید علی شفیعی از کتاب مثل علی مثل فاطمه آقای محمدی پاشاک