هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
دستمال کاغذی تو دست دختر بچه ها 🌱
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی 🌱
#یاصاحب_الزمان
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
بند کوله ات رو گرفتی داری راه میری 🌱
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر که با هر چه داشت آمده بود
با دلی خسته،چشمِ پر اشک آمده بود
آن یکی با کاسه اب و دست لرزانش
اما با ایمانی استوار آمده بود
شاعر :خانم مقیمی
#حضرت_عباس_علیه_السلام #طریق_العلما #کربلای_معلی #نجف #موکب #مشایه_الاربعین
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز آخر پیاده روی و رسیدن به کربلا 😭😭
آخر رسد شبی که به جرم جنون عشق
مارا به کربلای تو تبعید میکنند....💔
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرارت هوا +۵۰
حرارت عشق حسین +بی نهایت ♾😍
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
روایت اعضای کانال از زائران کاوران🌱
این چند روز معنی این جمله که:
در مسیرپیاده روی اربعین هرچیزی تورا یاد روضه میندازد واصلا کل مسیر روضه است؛ را خیلی درک کرده بودم اما دیروز
صحنه ای دیدم که مریضم کرده است و دو روز است از جلوی چشمانم دور نمیشود....
خواهری که با تمام خستگیِ مسیر پیاده روی و گرما و درد پا و....خودش را به محل هیات شبانه رسانده بود ،هنوز کوله اش را زمین نگذاشته بود که بیتابی میکرد و چشمانش این طرف و آن طرف می گشت
گویا عزیزگمشده ای داشت،
مادرش پرسید :داری به کی زنگ میزنی
پاسخ داد:دارم دنبال داداش میگردم،خیلی دلتنگشم .....
با شروع شدن هیات موفق نشد برادرش را ببیند با همان حزن ودل نگرانی رفت نشست پای روضه ی خانم سه ساله وحضرت عقیله(س)....
هیات تموم شد امدم دیدم جلوی درب هیات،خواهر و برادری دارند دل میدهند وقلوه میگیرند
صدایش کردم که از جمع جانماند یک وقت واز هم باحسرت باهم خداحافظی کردند اما میدانستند که یکدیگر را خواهند دید
واین صحنه های بیتابی،دلتنگی ،صحبت های خواهر برادری واین خداحافظی لحظه لحظه اش تداعی روضه بود
حالا عجیب بیشتر میفهمم روضه ی وداع خواهروبرادر را
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از دهکده تربیت🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی که اولین بار آقا طلبید و اربعین آمدیم...
هنوز دختران این کاروان به دنیا نیمده بودن....
یا خیلی کوچیک بودن....
عمرها میگذرد...
سالها میرود...
طریق حسین.ع.هنوز باقی است
نگاه میکنی به بیست سال عمر...
چیزی که می ماند
فقط حسین.ع. است...
خوشا جوانی عمر که در راه حسین.ع.باشد..
#نهضت_نوجوانان_اربعین_دختران
#موسسه_بهشت_ثامن_الائمه
#دختران_بهشت
#دهکده_تربیت
#اربعین#طریق_العلما
@dehkadetarbyat
به یاد همه ی دختران عزیزم و همه ی بزرگواران کانال مون بودم
ان شالله روزی خودتون بشه
که در این بهشت قدم بگذارید❤️
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمی است در دل جامانده های کربوبلا
که هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفته است، بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفته است، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید اینهمه دلدل کند که فرصت نیست
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
🔹امامصادق(علیه السلام)میفرمایند:
برای زائر امام حسین'علیه السلام'
آنقدر درجات بالا میرود که
شهید غرقه به خون در راه خدا به آن درجه نمیرسد...✨♥️
📚(بحارالانوار:جلد98صفحه15)
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
🖤 داستان کوتاه(قیمهنجفی سیدالرئیس)
کمرم درد گرفته بود. بیل بلندتر از قد و قوارهام بود. بابا که رفت، مامان مرد خانه صدایم کرده بود.
به بیل تکیه دادم تا نفسی تازه کنم. آفتاب از پشت نخلها رسیده بود به وسط آسمان. دست را بالای چشمم سایهبان کردم. لحظهای با خودم فکر کردم، نکند سراب میبینم. بیل را روی زمین پرت کردم و دویدم لب جاده. خاک زیادی بلند شده بود و کاروانی سیاهپوش از لابهلای نخلها جلو میآمد.
ضربان قلبم بالا رفت. زبانم به سقف دهانم چسبید و نفسم انگار گیر کرده بود. این کاروان وسط روز، توی طریق چکار میکرد؟! عرق از پیشانیام گرفتم و توی دلم یاحسین گفتم و جلو رفتم.
لحظهای ترسیدم، خواستم بیخیال کاروان شوم و برگردم سر زمین. ولی ماجرا شوخی بردار نبود. اگر مامورها میرسیدند. خون بود که زیر نخلهای طریقالحسین میریخت.
آب دهانم را به زور قورت دادم. با چشمم که مردها را شمردم ۵۰ نفری بودند. ایستادم تا نفسم برگردد و بعد گفتم: سلام حاجی، ماجور باشید، کجا؟!
پیرمرد جلوی کاروان، چفیه دور دهانش را باز کرد و نگاهی به قد و قواره کوچکم انداخت و خندید. با چفیه غبار راه را از لای چین و چروک صورتش پاک کرد و گفت: پسرجان نحن زائرالحسین.
قلبم مثل گنجشک اسیر بیشتر از قبل ضربان گرفت. جلوتر رفتم. پیرمرد انگار خودش رمزی بودن حرفم را فهمیده بود. خم شد و خودش را همقد من کرد. توی گوش پیرمرد زمزمه کردم: حاجی! خبر نداری سیدالرئیس دستور قتل زائران آقا حسین را داده. زائرها شب حرکت میکنند نه توی روز روشن.
پیرمرد پیشانیام را بوسید و ایستاد. برگشت و با هم کاروانیهایش مشغول صحبت شد.
خواستم برگردم سر زمین ولی انگار پاهایم توان حرکت نداشت. انگار دوقلوه سنگ بزرگ بسته بودن به پاهایم. به دلم افتاد که تا شب دعوتشان کنم خانه خودمان. چندباری دیده بودم که بابا، زائران آقاحسین را مهمان کرده بود. کاش بابا بود. نمیدانم چهطور از دهنم پرید که گفتم: حاجی! بفرمائید خانه ما !
تا این را گفتم دلم خالی شد. چند وقتی بود برای خورد و خوراک خودمان هم پول نداشتیم. مامان اگر میفهمید توی این شرایط خودسر مهمان دعوت کردم، حسابی شاکی میشد. خواستم حرفم را پس بگیرم ولی تعارفم را پیرمرد قبول کرده بود.
لباس عربیام را بالا کشیدم و گفتم: پشت سرم بیاید و خودم جلوتر دویدم تا خبر را به مامان بدهم.
در خانه را هُل دادم و داخل رفتم. بوی قیمه نجفی خانه را پر کرده بود. مامان توی مطبخ نشسته بود و به قابلمهی کوچک روی اجاق نگاه میکرد.
نفس نفس زدم و گفتم: مامان! مامان! مهمان! زائر آقا ...حسین. مهمان!
مامان از روی زمین بلند شد و سراسیمه دست روی شال سیاهش گذاشت و گفت: مهمان آقا! این وقت روز!
لحظهای فقط صدای پِت پِت اجاق آشپزخانه شنیده شد و بعد مامان، منگولهی شال را به گوشهی چشمش کشید و اشکش را پاک کرد و گفت: گفتی مهمان، آقا خودش میدونه و غذای مهمانش.
دستم را گرفت و به حیاط خانه آمدیم. پیرمرد سر به زیر دم در خانه ایستاده بود. مادر جلو رفت و پرچم یاحسین توی دست پیرمرد را به صورتش مالید و با شور خاصی از مهمانان دعوت کرد: هلبیکم! ماجورات! هلبیکم زئرالحسین!
مامان برگشت آشپرخانه و به قابلمهی کوچک قیمهنجفی و قابلمهی دونفره برنج نگاه کرد. آتش اجاق توی چشمهای مامان میلرزید.
مامان نگاهم کرد و گفت: دِ یاالله پسر، شگون نداره! مهمان آقا معطل مانده!
سفره را پهن کردم. دیس دیس مامان قیمه و برنج دستم میداد و میچیدم وسط سفره. مهمانان گرسنه، قاشق قاشق غذا میخوردند و من به چشمهای خندان مامان نگاه میکردم که توی مطبخ بالا سر قابلمه نشسته بود و ذکر میگفت.
سی روز بعد هم قابلمهی قیمهنجفی دو نفره مامان زائران یواشکی طریق را دور از چشم سیدالرئیس سیر کرد.
مامان دست لای موهایم کشید و گفت: حالا بگو سیدالرئیس حسین یا صدام! دِ یاالله پسر سفره را پهن کن زائر آقا نباید معطل باشه.
خندیدم و دیسهای قیمه نجفی را گذاشتم جلوی مهمانهای آقا.
✍براساس داستان واقعی به نقل از موکبداران طریقالعلما
#اربعین
🆔 @beheshtesamen
❌توجه ❌توجه
قرار هفتگی دختران بهشت
⭕ امروز چهارشنبه ۳۱ مرداد ماه
به علت حضور جمعی از خادمان در پیاده روی اربعین برگزار نمیشود🖤
#قرارِما_بهشت
@dokhtaranebehesht
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
نگویید جا ماندهایم! کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت اربعین به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم
آیت الله جوادی آملی
حسین جانم 🥀
#موسسه_بهشت_ثامن
#نهضت_نوجوانان_دختر_اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
#الی_الحبیب
#نور_خدا
خدایا شکرت به خاطر این منظره های خیلی قشنگ😍❤️
سلام رفیق قشنگم
صبح بخیر
#قرار_ما_بهشت
@dokhtaranebehesht
هدایت شده از نهضت نوجوانان اربعین
28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پرونده ویژه
📍سرود نهضت نوجوانان اربعین
#معا_لتحریر_الأقصی
📣 اجرا شده توسط هزاران نوجوان ایرانی
در مسیر نجف به کربلا (اربعین ۱۴۰۳)
با صدای #کربلایی_نعیم_کاوه
#نوجوانان_ایرانی
#معا_لتحریر_الأقصی
#نهضت_نوجوانان_اربعین
به کانال نهضت نوجوانان اربعین بپیوندید
@nn_arbaeen
@nn_arbaeen
✅ هرگاه وسوسه شیطان
به سراغتان آمد...
#قرار_ما_بهشت
@dokhtaranebehesht
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا…
«تو در حفاظت مایی»
[وقتی خود خدا اینقدر زیبا گفته واسه چی دلهره داری رفیق؟!🫂❤️
قرآن کریم _ سوره طور _ آیه۴۸
@dokhtaranebehesht
تو فقط شروع کن❤️
اینو بدون که :
بهترین سرآشپز قطعا اولین غذاشو سوزونده.
بهترین دیزاینرِ لباس قطعا اولین لباساش قشنگ نبوده.
بهترین نقاش قطعا اولین نقاشیش دیده نشده.
بهترین پادکستر، اولین پادکست هاش مخاطبی نداشته.
بهترین طراح قطعا اتود های اولیه ی ساده ای داشته.
از اونجایی که هستی شروع کن...،
یه شروع ناقصه که یه روز میدرخشه.✨
#فردا_شنبه_هستاااا😁
#تو_فقط_شروع_کن
#قرارِما_بهشت
@dokhtaranebehesht
#نور_خدا
خدایا شکرت به خاطر لپهای بامزه ای که بهم دادی☺️
سلام رفیق 😄
صبحت بخیر
#قرار_ما_بهشت
@dokhtaranebehesht
سالها پیش زمین خورد!
اما هرگز جا نزد.
زیبا تر از قبل رشد کرد...
پس هرگز جا نزن رفیق❤️
#قرارِما_بهشت
@dokhtaranebehesht
«مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
«آنچه خدا بخواد صورت میپذیرد
و هیچ نیرویی جز قدرت خدا نیست..»
#قرارِما_بهشت
@dokhtaranebehesht
سلام رفیق❤️
فردا ساعت : ۷:۳۰ صبح
📌میدان شهدا شاهدشهر
منتظرت هستیم...
ان شاالله پیاده روی جاماندگان اربعین شرکت میکنیم❤️
#قرارِما_بهشت
@dokhtaranebehesht
هدایت شده از 🌸🍃کانون دخترانه نورالرضا(ع)🍃🌸
خوب شد......
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع)
به وقت ساعت عاشقی🕗
#نور
#کانون_دخترانه_نور_الرضا(ع)
🆔@noor_reza8🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من ایرانم وتو عراقی
چه فراقی چه فراقی 🥺
شروع پیاده روی جاماندگان اربعین شاهدشهر به سمت امام زاده اسماعیل شهریار
باحضور جمعی از دختران بهشت🌱
#قرارِما_بهشت
#اربعین_حسینی
@dokhtaranebehesht