eitaa logo
کانال دختران بهشتی
858 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
58 فایل
چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادر تو ست یا زهرا سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت یونس علیه السلام به مدت طولانی در شهر نینوا تبلیغ دین کرد و آنها را دائماً ارشاد می‌کرد اما مردم نینوا که ۱۰۰ هزار نفر بودند به حضرت یونس علیه السلام تهمت می‌زدند و می‌گفتند که او هذیان گویی می‌کند همچنین آنها به ایشان می‌گفتند که ما قصد پیروی از تو را نداریم و پیامبریت را نمی‌پذیریم با این وجود حضرت یونس علیه السلام باز هم به انجام ماموریت خود مقید بود و دائماً به هدایت آنها مشغول بود اما مردم شهر نینوا در صدد قتل ایشان برآمدند فقط دو نفر که یکی عابد و زاهد و دیگری عالم و حکیم بود به حضرت یونس علیه السلام ایمان آوردند حضرت یونس علیه السلام در این هنگام به درگاه خدا شکایت کرد و قصد او نفرین مردمان شهرش بود مرد عالم و حکیم به خاطر حکمتش از حضرت یونس تقاضا کرد که مردم را نفرین نکند اما مرد عابد هم عقیده با حضرت یونس علیه السلام بود و می‌خواست آنها را نفرین کند سرانجام صبر حضرت یونس علیه السلام تمام شد و تقاضایش از خداوند نزول عذاب برای مردم بود ایشان می‌گفت خدایا من سالیان دراز است که مردم را به یکتاپرستی دعوت می‌کنم اما کسی دعوت من را نمی‌پذیرد خدای متعال در جواب به حضرت یونس گفت که عذاب در فلان روز بر آنها نازل می‌شود حضرت یونس علیه السلام به قومش راجع به نزول عذاب گفت و خودش از شهر بیرون رفت و از دور اوضاع آنها را بررسی می‌کرد روزی که قرار بود عذاب نزول کند مردم به نزد مرد حکیم و عالم رفته‌اند و درخواست کمک کردند
مرد عالم در جواب قوم خود گفت به خداوند تمسک جویید و در بیابان با زن‌ها و بچه‌هایتان به طرف آسمان سر بلند کنید و با حالت تضرع و زاری درخواست خویش را از خدا بخواهید و ایمان بیاورید و توبه کنید که در این صورت خداوند شما را مورد عفو و رحمت خود قرار می‌دهد آن قوم به حرف‌های مرد عالم عمل کردند و به همین علت خداوند به آنها رحم کرد و آنها را مورد عذاب قرار نداد حضرت یونس علیه السلام قبل از اینکه عذاب نازل شود با حالت قهر از شهر خود بیرون رفته بود و به کنار ساحل دریا رسیده بود کشتی پر از مسافر و آماده حرکت شده بود به همین خاطر از آنها تقاضا کرد تا او را سوار کشتی کنند آنها هم پذیرفتند و او را سوار کشتی کردند این کشتی بعد از اینکه به وسط دریا رفت ناگهان دریا طوفانی شد و کشتی از حرکت باز ایستاد مسافران و خدمه کشتی با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که حتماً فرد گناهکاری در بین آنان است که خداوند بر او غضب کرده و به همین علت دریا طوفانی گشته و کشتی از حرکت ایستاده است آنها نمی‌دانستند فرد گناهکار را چگونه پیدا کنند تا اینکه به این نتیجه رسیدند که قرعه کشی کنند
آنها گفتند هر کس در قرعه کشی نامش درآمد او را به میان دریا می‌اندازیم تا خدا عذاب را از ما بردارد قرعه به نام حضرت یونس علیه السلام درآمد ولی به خاطر احترامی که برای ایشان قائل بودند او را در دریا نینداختند و تصمیم گرفتند مجدد قرعه کشی کنند اما این بار هم قرعه به نام حضرت یونس علیه السلام درآمد وقتی سه بار قرعه کشی کردند و نتیجه هر سه بار نام حضرت یونس علیه السلام بود مردی از میان آنان گفت حتماً رازی در این اتفاق نهفته است و خداوند تدبیر و حکمتی در این واقعه دارد در همین هنگام و با شنیدن این جمله حضرت یونس متوجه اشتباهش شد و فهمید که پیش از اینکه خداوند به او اجازه هجرت از قومش و ترک شهرش را بدهد او بدون امر خدا قوم و دیارش را ترک کرده است بنابراین وقتی متوجه کارش شد نادم و پشیمان گشت و تسلیم امر خدا شد، مردم او را به دریا انداختند و در آغوش متلاطم امواج و ظلمت دریا در اعماق آن فرو رفت خداوند رحمان در همین موقع به ماهی بزرگی امر کرد که یونس را ببلعد و در شکم خود نگه دارد
ماهی او را در شکم خود مخفی کرد ولی گوشتش را نخورد و استخوانش را نشکست به دلیل اینکه او پیامبر خدا بود او عجله کرده بود و از تعجیلش پشیمان بود خداوند به ماهی وحی کرد که یونس در شکم تو امانت است و هر وقت خداوند دستور بدهد باید او را سالم تحویل بدهی ماهی حضرت یونس علیه السلام را بلعید و امواج دریا را شکافت و به اعماق دریا فرو رفت مدت‌های زیادی حضرت یونس علیه السلام در شکم ماهی بود و به گریه و توبه می‌پرداخت غم و اندوه و پشیمانی از کاری که کرده بود در دلش فوران می‌کرد از خداوند درخواست کمک کرد و به خدای یکتا پناه برد حضرت یونس علیه السلام در قعر دریا فریاد زد: ای معبود سبحان غیر از تو خدایی نیست بار خدایا تو منزهی و من درباره خود از ستمگرانم خداوند دعای حضرت یونس علیه السلام را مستجاب کرد و او را بخشید و به ماهی فرمان داد که امانتی‌اش را در ساحل دریا تحویل دهد حضرت یونس علیه السلام در ساحل دریا افتاده بود او بسیار مریض بود و رمقی در تن نداشت به همین خاطر خداوند رحمان در بالای سر او بوته کدو رویانید تا حضرت یونس علیه السلام از میوه و سایه آن استفاده کند و انرژی از دست رفته‌اش را باز یابد با گذشت زمان حال ایشان بهتر شد و دوباره به او دستور داده شد که پیش قومش برگردد خدای متعال به حضرت یونس علیه السلام وحی کرد که به شهرش و نزد قومش برگردد چون آنها ایمان آورده‌اند و بت‌پرستی را ترک کرده اند و اکنون به دنبال تو هستند و منتظرند تا تو برگردی حضرت یونس علیه السلام به شهرش برگشت و با تعجب دید آن‌هایی که در زمان هجرتش بت پرست بودند به خدا ایمان آورده‌اند و خداپرست شده‌اند
همه مردم فکر می‌کردند که حضرت یونس علیه السلام در آب‌های خروشان دریا افتاده و غرق شده است حضرت یونس علیه السلام نمی‌دانست که چگونه باید زنده بودنش را به مردم اثبات کند و همچنین خجالت می‌کشید که پیش آنها برود به همین خاطر به چوپانی گفت که به داخل شهر برود و بعد از ورود به شهر خبر آمدن حضرت یونس علیه السلام را اعلام کند ولی چوپان که می‌دانست یونس در دریا غرق شده به حرف او اعتماد نکرد در این هنگام گوسفندی به اذن خدا به حرف زدن درآمد و گواهی داد که آن مرد حضرت یونس علیه السلام است بعد از متقاعد شدن چوپان، او سریع به شهر رفت و مردم را از آمدن حضرت یونس علیه السلام با خبر کرد مردم در این تصور بودند که این چوپان دروغگو است به همین خاطر می‌خواستند او را کتک بزنند ولی چوپان در جواب به آنها گفت من یک شاهد دارم در همان لحظه گوسفند مجدداً شهادت داد که چوپان دروغ نمی‌گوید مردم بعد از این ماجرا از حضرت یونس علیه السلام استقبال کردند پیرمردها و پیرزن‌های شهر که یونس را به یاد داشتند دلتنگیشان را بروز دادند و از او به گرمی استقبال کردند مردم شهر با او با احترام برخورد کردند و او را به شهر بردند و به او ایمان آوردند به این ترتیب حضرت یونس علیه السلام چندین سال پیامبر آنان بود و آنان را به راه راست راهنمایی می‌کرد
کنار رود فرات در شهر کوفه قبر حضرت یونس علیه السلام قرار گرفته است که گنبد و بارگاهی دارد ولی از حملات داعش در امان نماند و داعشی‌های ملعون مقبره این پیامبر الهی را ویران کردند😔
مقبره حضرت یونس علیه السلام در شهر کوفه 🕊🐳🕊🐳🕊🐳🕊🐳🕊🐳🕊🐳🕊
خب دختران عزیزم کلاس امروز ما در اینجا به پایان رسید با ما همراه باشید تا جلسه آینده با ماجرای زندگی یکی دیگر از پیامبران الهی آشنا شویم 😊🌹 تا یه روز دیگه و یه کلاس دیگه همه شما دختران گلم رو به خدا بزرگ و یکتا می سپارم فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین دست علی یارتون خدا نگهدارتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا