✨روش استفاده از روغن کرچک برای پوست
🌱برای استفاده از روغن کرچک فقط کافیه چند قطره از این روغن رو بر روی پوست ماساژ بدید و اجازه بدید شب تا صبح روی پوست بمونه و روز بعد صورتتون رو به طور کامل شست و شو بدید. تکرار این روند کمک میکنه تا پوستی روشن تر، نرم تر و شفاف تر داشته باشید.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
#کاپ_کیک_شکلاتی_بدون_آرد
مواد لازم:
۱-یک موز اندازه متوسط کاملا رسیده
۲-دو قاشق غذاخوری کره بادام یا کره بادام زمینی
۳-دو قاشق غذاخوری پودر کاکائو
۴-دو تا سه قاشق غذاخوری چیپس شکلات
در یک مخلوط کن همه مواد به جز چیپس های شکلات را بریزید و خوب مخلوط کنید تا به مایع یکنواختی برسید.سپس چیپس های شکلات را داخل مواد ریخته و هم بزنید.کمی از آن را برای تزیین نگه دارید.
ظرفی را چرب کرده و مواد آماده شده را داخل آن بریزید و در مایکروویو به مدت یک دقیقه بگذارید. اگر از فر استفاده میکنید، مواد را به مدت ۱۰ تا ۱۲ دقیقه در درجه ۱۸۰ درجه سانتیگراد در فر قرار دهید.و یا اگر میخواهید مطمئن شوید کیک شکلات شما آماده شده، یک خلال دندان را داخل مواد فرو کرده و اگر مواد به آن نچسبید، کیک شکلات شما آماده است.
در نهایت با چیپس شکلات باقیمانده روی آن را تزیین کنید.نوش جان😋😋
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
سه دقیقه در قیامت (قسمت ۱۸)
🍃 سال ۱۳۸۸ توفیق شده در ماه رجب و ماه شعبان ،زائر مکه و مدینه باشم.ما مُحروم شدیم و وارد مسجد الحرام شدیم . بعد از اتمام اعمال ، به محل قرار آمدم. روحانی کاروان به من گفت: سه تا از خواهران الان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید.
🌟 خسته بودم، اما قبول کردم . سه تا از خانمهای جوان کاروان به سمت من آمدند.تا نگاهم به آنها افتاد سرم را پایین انداختم.
🌹یک حوله ی اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم .گفتم :من در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
🌿 یکی دو ساعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم .
در کل این مدت ، اصلاً به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم .
🌼وظیفه ای برای انجام طواف آنها نداشتم ، اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم .
در روزهایی که در مکه مستقر بودیم ، خیلی ها مرتب به بازار می رفتند و....
💐 اما من به جای این گونه کارها ، چندین بار برای طواف اقدام کردم . ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سپس به نیابت شهدا ،مشغول شدم و از فرصتها برای کسب معنویات استفاده کردم.
🌻در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه میشد جوان پشت میز به این موارد اشاره کرد و گفت :
به خاطر طواف خالصانه ای که همراه آن خانم ها انجام دادی ،ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد !
🍃اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم.
یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته.
♦️جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم.
🍀بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم.
💥همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد. یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعن می کنی؟
گفتم:نخیر دستم را ول کن!
💠 اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد.
یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین علیه السلام زد.
🔴من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم .
چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند.
🔆 یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد.
چند نفر از زائران جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و سریع فرار کردم.
♻️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند:
شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین #ثواب_جانبازی_در_رکاب_مولا_علی علیه السلام در نامه عمل شما ثبت شده است!
ادامه دارد ......
🌳🌺🌳🌺🌳🌺🌳🌺🌳🌺
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🎥 خاطره جالب خانم فاطمه بویرده (خبرنگار العالم) از مصاحبه اش با #حاج_قاسم_سلیمانی
"سیل خوزستان در به در دنبالش میگشتم
به سختی پیداش کردم اصلا مصاحبه نمیکرد
با گریه از موکب خارج شدم
یکی را فرستاد دنبالم...هدیه فرستاده بود
اما اشکم بند نمیامد
چندلحظه بعد ماشین اش ایستاد
گفت:دخترم منکه هدیه فرستادم هنوز گریه میکنی؟چه میخواهی انجام دهم
و با تمام مشغله مصاحبه کرد"/لیا آبنوس
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۹)
شهید و شهادت
🔰 در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود:
🔷یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العادهای داشت که بچهها را جذب میکرد.
♦️خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت.
▪️ این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد
🔶من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود.
🔵 اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود!
☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم.
هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود...
🌾 در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم.
🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت.
تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود!
تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود!
⚡️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد.
💥بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و...
🌸 اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود.
🌒 خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم.
💥از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم.
💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمیشد.
✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود. بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد.
🍀او شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت : باید به پدرت بگویم که چه کار می کنی ؟
🌿 هر چی اصرار کردم که من نبودم و..... بی فایده بود. او مرا به مقابل منزلمان برد و پدرم را صدا زد....
ادامه دارد.....
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
منبع پاسخ گویی به سوالات مسابقه ماجرای عشق من 👇👇
ان شالله همه دوستان ، کتاب را مطالعه فرموده و در مسابقه شرکت کنند....📕
توصیه به دختران فهیم دامغانی 🌺🌼
جدای هدف از شرکت در مسابقه ، کتاب ماجرای عشق من واقعاً کتاب زیبا و آموزنده ای است
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
#اطلاعیه
📣 دوستان توجه فرمایید ...
❌ مسابقه ان شاالله فردا برگزار خواهد شد ❌
از شما عزیزان خواهشمندیم قبل از شرکت در مسابقه قوانین و نکات مسابقه را مطالعه فرمایید 👇👇👇
👈 هر نفر در مسابقه فقط یک مرتبه می تواند شرکت نماید .
👈شرکت کنندگان باید پاسخ های صحیح را به صورت یک عدد بیست رقمی از چپ به راست برای ادمین ارسال کنند .
👈 پاسخ های خود را به آیدی زیر ارسال نمایید .
@shafagh457
👈 شرکت کنندگان همراه پاسخ سوالات ، نام و نام خانوادگی ، شهر محل سکونت و شماره تماس خود را نیز ارسال کنند .
👈 ارسال پاسخ صحیح برای دیگران جایز نمی باشد .
👈 زمان ارسال پاسخ سوالات از تاریخ ۱۵ آذر لغایت ۲۰ آذر ماه می باشد .
👈 قرعه کشی در تاریخ ۲۱ آذر ماه انجام خواهد شد و اسامی برندگان اعلام می گردد .
👈 تنها کسانی که به بیست سوال پاسخ صحیح بدهند به قرعهکشی راه پیدا میکنند .
👈 از بین پاسخ های درست به قید قرعه به ۵ نفر ، جوایزی اهدا خواهد شد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan
#حرف_قشنگ🌱🌼
از فردی پرسیدند :
کدامین خصلتِ خدا را دوست داری!؟
گفت :
همین بس که میدانم که او میتواند
مچم را بگیرد؛
#ولیدستـمرامیگیـرد:)
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پاتوق دختران فهیم دامغانی
@dokhtaranefahimedameghan