خـدایا...
از تو میخواهم
چادر مرا آنچنان با
چادر خاڪے جدهے ساداتــ
پیوند زنے ڪھ
اگر جان از تنم رود
چادر از سرم نرود..
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
مـواظبـــــ حجـابـــــ خود باشيد
ڪہ اين مهمتريـن چيـز استـــــ-!
شمـا بہ فڪر حجـابـــــ باشيـد و زينبـے برخورد ڪنيد-!
شهیـداحمـدمشلـبـــــ !🌷
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏سه نیمه سیب❤
⚘🌱با حالی پریشان دست ها را بالا می گیری و از ته دل و با تمام وجود برایشان دعا می کنی که موفق شوند و بروند. دیگر نمی خواهی مُردد باشی. مصطفی به تو گفته که تا تردید داشته باشی، توفیقی برای رفت نشان به دست نمی آورند. تو هم خوش داری چنین باشی؛یک دل و مستحکم، و به غم و غصه های بعد از رفتن شان فکر نکنی.با یک چیز اما نتوانسته ای کنار بیایی؛ این که اگر این دو برادر با هم شهید شوند، مهدی ات از غصه دق خواهد کرد.
هنوز گیج و دمغ هستی که پیامک مجتبی از راه می رسد:
-مامان ،به لطف خدا ثبت نام کردیم.
نفست بند می آید. هیچ چیز دست خودت نیست.حال پرنده ای وحشی که به دیواره های قفس کله بکوبد. درونت انگار می سوزد.اما برخود مسلط می شوی و دوباره پیامک را می خوانی. نمی خواهی باز اسیر تردید شوی. گوشی را کنار می گذاری و به سجده می افتی... دوباره پیامک مجتبی از راه می رسد: - اعزام رفت برای هفته بعد، و ما ان شاءالله برمی گردیم مشهد. تند تند می نویسی: شکر خدا. و دکمه ارسال را می زنی و باز به سجده می افتی...
&ادامه دارد
راوی:مادر#شهیدان مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
"انا لله و انا الیه راجعون"
✅ برادر عزیز رزمنده،پیشکسوت و راوی دفاع مقدس
جناب آقای حاج حسین یکتا
سلام علیکم؛
عرض ادب و احترام؛
مصیبت درگذشت پدر عزیزتان مرحوم حاج عباس حسینی یکتا
را به جنابعالی، خانواده محترم و سایر بازماندگان تسلیت عرض می نماییم.
از درگاه پروردگار متعال برای شما، خانواده محترم و سایر بازماندگان صبر و اجر و برای آن مرحوم علو مرتبه ربانی و رحمت واسعه الهی را مسالت داریم.
امید آن است که به فضل الهی مرحوم ابوی عزیزتان قرین رحمت ربوبی گردند...
ما را در غم خودتان شریک بدانید...
سیاری
http://eitaa.com/sayarimojtabas
📕✏سه نیمه سیب🍎
⚘🌱مجتبی آرام و قرار ندارد.این همه شور و تکاپوی مجتبی، برایت عجیب و غریب است.دست خواهرش را می گیرد و دنبال خودش می کشاند. برق پیراهن سفیدی که روی شلوار لی آبی رها کرده،خیلی در دید است؛
-مریم،بیا اونجا پیش مرغابی ها هم یه عکس دوتایی بندازیم.
-کُشتی مارو با این عکس گرفتنت!
-دلت می آد؟مافردا داریم می ریم ها!ممکنه عکس آخرمون باشه، مریم!
این را که بگوید،مریم کلافه و رنگ پریده از جایش بلند می شود. حس می کنی او هم مثل خودت از رفتار عجیب و غریب برادر ترسیده است.چند عکس از چند جهت می اندازند،و بعد تو را صدا می زند:"مامان،می بینم نمی خوای عکس آخری رو بندازی؟پاشو بیا ببینم."
به حاج علی که نگاه می کنی،او هم از رفتار مجتبی بُهت زده و نگران است.اما مجتبی دوباره صدایت می زند،باید بلند شوی،دست را دور گردنت قلاب می کند.فشار می دهد و رو به مهدی می گوید:"حالا بنداز."
زن مصطفی صدا می زند که شام آماده است.مجتبی اما تازه می خواهدچند عکس جمعی بگیرد.مصطفی که همچنان غرق در دنیای خودش بود،معترض می شود به برادرکه"چقدرعکس؟"؛ومجتبی تکرار می کند:"اگه عکس های آخرمون باشه،چی؟"مصطفی میگوید:"خوب،باشه،مگه چند عکسِ آخر باید گرفته بشه؟" مجتبی کوتاه می آید؛هرچند سر سفره شام هم دست از شیرین کاری اش برنمی دارد...
&ادامه دارد...
راوی:مادر#شهیدان مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋https://eitaa.com/joinchat/3745972272Cee77d956b0
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹مزار مطهر قهرمان جهان اسلام و سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی عزیز و
رفقای عزیز شهیدشان
در گلزار شهدای بین المللی کرمان
نائب الزیاره هستم...
⚘شب جمعه ۲۹ دی ماه ۱۴۰۱
(هم اکنون)
🌹 شب زیارتی ارباب و شهدا
سیاری
http://eitaa.com/sayarimojtabas
🌹به یاد سردار شهید عزیز حاج ذبیح الله دریجانی
یار و دوست باصفای حاج قاسم عزیز
🌷به یادشان هستیم...به یادمان باشند...
🌹 جان فدا
http://eitaa.com/sayarimojtabas
🌹به یاد سردار شهید عزیز حاج ذبیح الله دریجانی
یار و رفیق حاج قاسم عزیز
🌷بخشی از وصیت نامه این سردار شهید عزیز👇
خدایا ؛ همین افتخار ما را بس است که زندگی و مرگ مان در راه حب و بغض تو باشد...
🌹 جان فدا
🌷مکتب حاج قاسم عزیز
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
http://eitaa.com/banovaneshahideh
https://eitaa.com/joinchat/3745972272Cee77d956b0
💕آخرین روز
💫دی هم از راه رسید
❄️خوب یا بد تمام شد
💕الهي ماه بهمن براتون
💫برکت ، سلامتی ، آرامش
❄️خوشبختي ، موفقیت
💕و نگاه خدا ✨
💫را به همراه داشته باشه
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹دوشنبه های شهدایی
(شصت و سومین)
⚘دیدار با خانواده معظم و معزز
روحانی شهید علی گمارلو
مسئول عقیدتی سیاسی پدافند هوایی دزفول
از شهدای منا⚘🌹🌷
🌴 با روایت گری خانواده معظم شهید و راویان سیره شهدا
🌺و ذکر توسل
👈 زمان:
دوشنبه ۳ بهمن ماه، ساعت ۱۵:۳۰
👈مکان :
قم، پردیسان، منزل این شهید عزیز
👈علاقه مندان جهت شرکت در این محفل نورانی ثبت نام نمایند تا آدرس خدمتشان ارسال گردد...
👈شماره تلفن ثبت نام: 09929116695
🌹جان فدا
⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز
⚘مکتب حاج قاسم عزیز
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
http://eitaa.com/banovaneshahideh
https://eitaa.com/joinchat/3745972272Cee77d956b0
داشتـــــ رو زمین با انگشتـــــ چیزی می نوشتـــــ
رفتن جـــــلو چندین متر؛
دیدن صد بار نوشته!
حسین
حسین
حسین
طوریڪه انگشتش زخم شده!
ازش پرسیدن
حاجی چیڪار میڪنی؟؟
گفتـــــ :
چون میسر نیستـــــ من را ڪام او...
عشق بازی میڪنم با نام او...
#شهیدمجیدپازوڪی🌿
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏سه نیمه سیب🍎
⚘🌱از مصطفی و مهدی ات برای تدارک شام تشکر می کنی.حالا دیگر دل و خیات،پر از ماجرای سفری ست که از صبح فردا بایدبرای دو عزیزت رقم بخورد؛سفر به غربت و ویرانه های شام و به تاریخی که تکرار یا شبیه شده است.
-مصطفی جان،حالا معلومه کحای سوریه ببرنتون؟ دارد انگشت هایش را با دستمال پاک می کند.می گوید:"تاحدودی آره؛چون ظاهرا بچه های فاطمیون،در طرف های تدمر بشتر حضوردارند." مجتبی می گوید:"البته این جور که من شنیده ام،حلب هم هستند." مجتبی،حرف برادر را تایید می کند.مهدی که دارد زباله ها را جمع می کند،از آن سو می گوید:"ولی این بار خوب شد رودست نخوردید دیگه." مجتبی می گوید:"فقط لطف خدا بود وگرنه می بایست اینها می رفتند تحقیق می کردند، تازه پیش شماره ی مامان هم که مال مشهد بود،و این ها می تونستند شک کنن؛ولی باز هم کارمون شد؛به لطف خدا"
مهدی می گوید:"ولی گمونم،شما هنوز هم کار خیلی دارید؛چون پاتون نرسه سوریه،این خطر لو رفتن انگار وجود داره دیگه."
مصطفی به حرف می آید"آره؛ما حتی تو سوریه هم نبایدکوچکترین خطایی ازمون سر بزنه.اونجا هم بفهمند،برمون می گردونند."
مجتبی می گوید:"آره بابا! این قصه،سر دراز داره."
&ادامه دارد...
راوی:مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani