دختران حاج قاسم
-
در میان هزاران درد اگر آرامم
تسکین این روزگارم تویی . .🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند
عکسشان قاب شد
و از تو نیامد خبری. .❤️🩹
دختران حاج قاسم
-
دعای توسل میخواند
وقتی به این فراز می رسد:
یا وَصِیَّ الحَسَنِ وَ الخَلَفَ الحُجَّةَ و...
" یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه "
بغض می کند و با خود مرور می کند . .
مگــر او کــم شفاعتمان را کـرده است ؟!
دختران حاج قاسم
بمیرم برات خانم. .❤️🩹:) -پرچمت کو دورت بگردم💔🩹
با توجه به دستوری
که توسط تکفیریهای تروریست
داده شده:
پرچم، مهر، مفاتیح و زیارت نامهها
جمع آوری شد. .
برق ها به صورت منظم
سر ساعت قطع میشد
تا چندروز پیش که
اصلا قطعی برق رو شاهد نبودیم. .
با خودمون گفتیم خب دیگه برقا هم نمیره
اعتراض مون جواب داد. .
و یکدفعه الان با حجمی از قطعی برق
به صورت نامنظم روبرو شدیم. .
هم صبح میره ، هم شب میره
-خیلیم عالیی🤦♀😏
کاش جناب پزشکیان بگن بهمون
که قطعی برق اونم توی پاییز
توی جلد چند نهجالبلاغهاومده. .
دختران حاج قاسم
آقا سید میلادت مبارک🙂🤍. #عزیزِدل
امروز تولد مردی است که قدرش را ندانستیم...💔
58.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ کامل به این سوال :
«آیا حضرت زهرا تجارت میکردند؟»
و شبهات یک بلاگرِ اینستاگرامی
یا کلا نبینید یا حتمااااا تا آخر ببینید !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-سینم حرمت ؛ زیر علمت 🔗🫀 . .
جای زهرا ، بعد از زهرا ، مثل زهرا مادری
هرچه مادر هست قربان چنین نامادری . .
دختران حاج قاسم
-
امام حســــن
هرگاه حضرت امالبنینۜ وارد میشدند ،
به احترام حضرت بلند میشدند ،
و جای خود را به ایشان میدادند ؛
و میفرمودند : شما مادر من هستید .
دختران حاج قاسم
بی شك ، ام الادب هستی ؛ [ هنر ِ سکوت ] . #فور .
بانو ام البنین خدایِ ادب بود ،
که پسرش خدایِ ادب شد . .
به قول آقای ستوده...
ننه امالبنین به چادرت گرفتارم..
دارم از غصه میمیرم
و به روی خودم نمیارم..💔🥲
[رو کرد به امام حسن و پرسید:
عقل چیست ؟!
فرمود :
جرعه جرعه
اندوه و بغض را فروخوردن . .
و صبوری کردن . .
تا به دست آمدن فرصت
یادش افتاد صحبت پیامبر را
که اگر عقل به شکل انسان درمیآمد
آن انسان حسن(ع) بود . .]
#عزیزدلم
ام البنین که باشی
در هیاهوی ظهر عاشورا، عباس داری
ولی تنها دغدغهات؛ حسین است💔:)
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
میگه تو حرم حضرت عباس اومدم تو ایوون ..
پرده کنار رفت دیدم آقا حضرت عباس سلام الله علیه یه گوشه نشسته دیدم یه خانم مجللهای اونجا نشسته
مؤدب! هیبتی داشت ..
گفت:آ سید محمود!
مردم به خیالشون هرچی به من توسل میشن به حاجتشون میرسن ..
خیال میکنن منِ عباس دادم ..
در حالی که نمیدونن قالب حوائجی که مردم از من میخوان ..
حواله میکنم مادرم امالبنین حل میکنه ..
بعد گفت دیدم آقا سرش رو انداخت پایین ..!
گفتم آقا چیشده ..؟
صورتش دیدم گوله گوله داره اشک میریزه ...
گفتم آقاجون چیشد ..؟!
گفت شما نمیدونید مادرم درِ خونه خدا خیلی آبرو داره ..
بهش متوسل بشین ..