eitaa logo
دختران‌ حاج‌ قاسم
593 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
42 فایل
به‌ نام‌ او🪴 آغاز خدمت: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ 🌱 به‌ قول حاجی‌مون: ما ملت امام‌ حسینیم؛ ما ملت‌ شهادتیم🙂!' حرف دلت‌ رو اینجا بگو: https://daigo.ir/secret/2591929634 کپی: واجبه مومن . . درخدمتیم: @Majnon_hassan @majnoon_roghaieh_315
مشاهده در ایتا
دانلود
دختران‌ حاج‌ قاسم
-
پرچم به دست توست،جمع است خاطرم. .
15.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-نماهایی متفاوت از حال‌وهوای دیدار نوجوانان با آقا🌱
یکی از روزهای جنگ صفّین بود که عمروعاص به مقابله علی علیه السلام رفت به امید آن که بتواند او را غافلگیر کند و بکشد. علی علیه السلام بر او حمله کرد و همین که می خواست او را فرو گیرد عمرو خود را از اسبش بر زمین افکند و دامن لباس خود را بر افراشت تا آنجا که عورتش از پشت آشکار شد. علی علیه السلام روی از او برگرداند و عمروعاص در حالی که زخمی و چهره اش خاک آلود شده بود برخاست، پیاده گریخت و خود را در پناه صف های سپاهیان خویش قرار داد. عراقیان فریاد برآوردند: که یا امیرالمؤمنین آن مرد گریخت، فرمود: آیا دانستید که بود؟ گفتند: نه. گفت: عمروعاص بود که عورت خود را به من نمایاند و من روی از او برگرداندم. چون عمروعاص پیش معاویه برگشت، معاویه از او پرسید اباعبداللّه چه کردی؟ گفت: علی مرا دید و بر خاک افکند. معاویه گفت: برو خدا را شکر کن و از عورت خود سپاسگزار باش که تو را نجات داد. به خدا سوگند که اگر تو او را آن چنان که باید می شناختی هرگز به نبرد او نمی رفتی و معاویه در این باره ابیاتی سرود که ترجمه آن چنین می شود: «ای پناه بر خدا از لغزش های عمرو که مرا در مورد این که مبارزه تن به تن با علی را رها کردم سرزنش می کند. این مرد وائلی - عمروعاص - با ابوالحسن علی رویاروی شد و به زبونی در افتاد و اگر عورت خویش را برهنه نکرده بود چنگال های آن شاهین جانش را در ربوده بود...». عمروعاص خشمگین شد و گفت: چه اندازه این موضوعِ علی ابوتراب را در مورد من بزرگ می کنی؟ مگر غیر از این است که من مردی هستم که با پسر عموی خویش رویاروی شده ام و او مرا بر زمین افکنده است!؟ آیا خیال می کنی که آسمان برای این کار خون می بارد!؟ معاویه گفت: نه، ولی این کار رسوایی تو را در پی داشت. پس از گذشت روزگاری روزی معاویه عمروعاص را دید و خندید. عمروعاص گفت: ای امیرمؤمنان! خداوند لبت را همیشه خندان بدارد! از چه چیزی خندیدی؟ معاویه پاسخ داد: از حضور ذهن تو در آشکار ساختن عورت خودت در جنگ با پسر ابوطالب می خندم. به خدا سوگند علی را بزرگوار و بسیار بخشاینده یافتی که اگر می خواست به راحتی می توانست تو را بکشد. عمروعاص هم خاموش ننشست و به معاویه گفت: ای امیرمؤمنان! به خدا سوگند من آن هنگام که علی تو را به جنگ تن به تن دعوت کرد بر جانب راست تو بودم که دیدم چشم هایت از ترس مرگ کژ شد و نفس در سینه ات به بند آمد و کارهایی از تو سر زد که نمی خواهم برای تو بازگویم، بنابراین یا بر خویشتن بخند و یا دست از خندیدن بردار!
اباناعلی: ما در روزگارۍ به سر می‌بریم کـه بیشتر مردم‌آن بی‌وفایی را زیرکی می‌دانند. . - نهج‌البلاغه،خطبه۴۱
۲ سال پیش مثل امروزی بود که روح الله عجمیان رو توی خیابونای کرج، شهید کردن...💔🥲 -برای شادی روح داداش روح‌الله صلوات بفرستید☘
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من؛ دل من داند و من دانم و دل داند و من...❤️✨
بر فرش حرم گرد و غباریم و نشستیم... مارا نتکانی، نتکانی، نتکانی...🌱
بسم رب رقیه☘
همه‌آبادنشینان‌زِخرابی‌ترسـند .. من‌خرابت‌شدم‌ودَم‌به‌دَم‌آبادترم!:)