eitaa logo
🦋دختران منتظر🦋
210 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
58 فایل
به‌امید‌روزی‌که‌او‌پایان‌دهد‌این‌فراق‌را #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج♥️  📚"کپی" https://eitaa.com/polertbatie
مشاهده در ایتا
دانلود
✨¦بسم خدای زینب¦✨ 🐾 🍃 🌾 _____________________________ خلاصه بعد صبحونه همگی حاضر شدیم واسه خرید😌🧡 از پله ها پایین اومدم هنوزم باورم نمیشد که دارم عروس کسی میشم که دوسال بخاطرش دعا کردم🤩 یه نگاهی به لیست مامان کردم🤪 محمدمنو میدان امام¹ پیاده کن🚙 _باشه زهرا کوچولوم😘 . . . . ساعت تقریبا دوازده رسيدیم خونه🏬 قبل اینکه وارد بشم نگاهی به کفشای جلودر انداختم🩰👢👞👟🥾🥿👠👡 میشد از روی کفشا فهمید کیا رسیدن🤩 کفشارو مرتب کردمو دستگیره درو کشیدم پایین🧡 . . شب شد تقریبا همچی حاضرشده بود🌃 توی افکار خودم غرق بودم که زینب زد بهم😉 _کجایی عروس خانوم🤩 هیجا والا😶😙 میگم زینب چه حسی داشتی وقتی ما اومدیم خاستگاریت💐 _والا زینب من همیشه آرزوم بود با محمدعلی ازدواج کنم😌 _همیشه میومدم خونتون تا بیشتر محمدعلیو ببینم🤩😙 _وقتی گفتی قراره بیاین خاستگاری داشتم بال درمیآورم🕊️ (راست می‌گفت وقتی فهمیدم زینب عاشق محمدعلی شده، تمام تلاشمو کردم اینا بهم برسن😌 یادمه محمدعلی بخاطر من رفت خاستگاری زینبو بعدا عاشقش شد! ) باصدای زنگ به خودم اومدم🤭 _وای آقای دامادم رسیدد😁 همگی وایسادیم سرپا محمدعلیو حسین به نمایندگی از داداشام به همراه مامانم رفتن تا کمک آقای اصغری ویلچرشونو بیارن داخل😍 آقای اصغری جانباز 50درصد بود💚 همگی نشسته بودیم😁😍 که آقای اصغری شروع کردن💚 *همتون محمد جوادِ مارو میشناسین😍 *حقوق دولتی داره... *یه ماشین داره😌🚙 *خونه فعلا نداره... *فعلا دانشجوعه🤲🏻 *زهرا هم که با زینبو زهره ام هیچ فرقی ندارن خدا گواهه😍 از خانومیش که نگیم.. *از حجبو حیاش هرچی بگیم کم گفتیم🤭 . . . . خلاصه حسین شروع کرد.. با اجازه مامانم نظر ما نظر زهراست😍🤩 اونقد به عقل زهرا اطمینان داریم ک هرچی خودش بخواد کل طایفه قبول میکنن😇 اما یه مسئله ایی زهرای ما باید درسشو ادامه بده وهیچ مشکلی بعد ازدواج نباید براش پیش بیاد... . . محمدجواد: _بله هیچ مشکلی نیست فقد میگم ک... _بنده یه سپاهیم شما خودتون خانواده پاسدارین از وضع ما ک خبر دارید! _من سرباز حضرت آقام... -نوکر حضرت زینبم💚🕊️ _گهگاهی پیش بیاد میرم سوریه🧡 _و هرلحظه... که مامانم مانع شد،+حالامحمدجان توی شب عروسیت نمیخواد از این حرفا بزنی... _چشم خاله💚🕊️ *زهرا جان تو از این مشکلات باخبری میتونی این سختیو با عشق قبول کنی؟! سکوتی کردم😌 (عباس)زهرا جان بفرما برید اتاق بفرمایدد🤞🏻 ! ممنون🧡😍 وارد اتاق شدیم😁 هردوتامون سکوت کردیم🧡🤞🏻 ! ببینید زهرا خانوم من عاشقتونم❤️ ! جوری ک گفتم یا شما یا هیچ کس⛔ ______________________________ ¹میدان امام=مرکز شهر همدان^ __________________________ •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
✨¦بسم خدای زینب¦✨ 🐾 🍃 🌾 ___________________________ ! من جونمو براتون میدم❤️ ! فقد کافیه لب ترکنید😃 ! اما همه زندگیمو مدیون بانوی دمشقم💚🤞🏻همون بانویی که بخاطره اونه ک من اینجام.... ! تموم آرزوم اینه ک قبول کنیدو با این شرایطم همدمم بشین😞 _ایرادی نداره ! جدااااااااااااااااا😍😍😍😍😍 _بنده چنتا شرط دارم🤞🏻نصفی از شراطمو مثل نماز و روزه و اهل تقوا و چشم پاکیو ماشالا دارین🤲🏻😁 _اما من میخوام همسرم دیوننم باشه🤭 ! اگه از عشق من نسبت به خودتون باخبر بودین🤞🏻😶 _همیشه پشتو پناهم باشه😉🕊️ _حداقل تا چند وقت شهید نشین🤲🏻😍😞 _بنده خیلی لوسم! باکوچک ترین سردی قهر میکنم. میتونید شرطامو قبول کنید! ! زهرا خانوم همسر من بشه😌من ناز کش خوبی میشممم🤭🧡 ! زهرا! _جانم جوابی ک دادم برای دوتامون غیرمنتظره بود😶 ! منو دوست دارین! _راستش بله دوساله😞 ! پس مبارکه رفتیم بیرون آقای اصغری پرسید؟ *چیشد زهرا خانوم عروس ما میشی یا ن😁😌 با اجازتون *پس مبارکههه🤩🤩🤩 محمدجواد با داداشام روبوسی می‌کرد... خانوم اصغری منو در آغوش کشیده بود و هی قربونم میرفت🤩😌 همونجا گفت:( با اجازه صدیقه خانوم و آشا پسرای گل این انگشترو فعلا کنیم دست عروس گلممم🤩😍 آقا اصغری گفت:(محمد حسن جان من میدونم امشب چه شبیه یه صیغه محرمیتی بین این دوتا باز عاشق بخون تا اگه تا صب چت کردن ایراد نداشته باشه... ذوقو توی چشماي محمدجواد میدیدم😌 محمد حسن شروع کرد و چند کلمه عربی خوند و من قبول کردم🥳🥳🥳🥳 مامان عطیه گفت:(محمد جان اولین خریدت با زهرا جان، بپر چنتا بستنی بخر بیا) _ای به چشمممم _بریم خانومی😃😍 وای که چقد این جملش محشر بود🤤🤤 +بریم توی پله صدام کرد! _دمشق من! بامنی؟! _توی دنیا دمشق و شهادت همیشه اولویت من بوده🤤😞 _واسه همون بهت میگم دمشق من🧡 ای جانم😍 _دمشق من؟ جاندلم🤩 _اخخخ سه سال انتظار این لحظه رو میکشیدم🤤 سوار ماشین شدیم🤭🤩یدف محمدجواد برگشت برقو روشن کرد. چیشد محمدجان! _ذل بزن توی چشام🤤🤩 ای به چشم👀 _اخخخخخ بیین چشماشو🤭 پاشد از ماشین پياده شد🚌 همونجا سجده شکر کرد🤩😍🧡 بعد دوباره گفت: _خانومم😃 جانم به قولی بده بهم😍 __________________________ •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
ادامه دارد...😉
رفیق حواست هست !❓ پارگی این شلوارها هر دو کار یک دشمن است .❌ فقطـ روششون تغییر کردھ❗️ •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گݪ نرگس نڪند....✨🤕 - - •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ قلبم از کار که افتاد به من شوک ندهید.. اسم ارباب بیارید ضربان میگیرد😭 اللهم ارزقنا کربلا.. 🤲🏼 🖤۳۹ روز تا محرم حسینی🖤 •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
5d0005f44e8acc67400a7d6d_-5758397257056368517.mp3
28.44M
🖤 💚 هَرگاھ‌ دنیا‌ براٺ‌ تَنگ‌شد، زیارٺ‌عاشورا‌بخون . کھ‌سلام‌بر حسین‌ع‌حیاٺ‌اسٺ🌿 میخوانیم به نیت شادی روح نرجس خاتون مادر امام‌زمان(عج) •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱چرا شبـای جمعـه تو زائرات نباشم...♥️😞 •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌱•• حسیــن‌آقام.. همه‌میرن‌فقط‌تو‌میمونی‌برام..♥️ ✨ •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••
سلام صبحتون مهدوی💫
بسم رب المهدی❤️
دل تنگ توام که به داد دلم برسی❤️ تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی✨ •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾••• @dokhtaranmontazer •••✾..🌱.•🦋•.🌱..✾•••