تجلیخداستدرنگاهش....✨
کهاینگونهسببارامشدلهاست🌱
#شھیدسیدمحمدحسینمیردوستی 🌱
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
تجلیخداستدرنگاهش....✨ کهاینگونهسببارامشدلهاست🌱 #شھیدسیدمحمدحسینمیردوستی 🌱
#خاطره_شھید🔖🔗
____________________
محمدحسین در خانواده ولایتی بزرگ شد.زمانی که به دنیا آمد عمو و داییاش شهید شده بودند, پدرش هم از جانبازان دفاع مقدس و رزمنده هم بود و زیر سایه پدری که خودش ولایتی بود بزرگ شد و بچهها را نیز به این سمت هدایت میکرد.محمدحسین در دوران کودکی همراه خواهرش که یک سال از او بزرگتر بود، زمانی که پدرش وضو میگرفت و به نماز میایستاد، پشت پدرش نماز میخواندند. پدرش بعد از نماز, زیارت عاشورا میخواند و محمدحسین از کودکی علاقه زیادی به زیارت عاشورا پیدا کرد و با خواهرش برای خواندن زیارت عاشورا دعوا می کردند. محمدحسین از همان کودکی میگفت «هر کس زیارت عاشورا بخواند شهید میشود» ولی نمی دانستم این موضوع را از کجا میدانست. از بچگی آرزو داشت شهید شود و از بچگی کلمه شهادت در ذهنش بود و ما خیلی به او توجه نمیکردیم، ما اصلا فکر اینکه محمدحسین یک زمانی بخواهد رزمنده شود و جبهه برود و شهید شود را نمیکردیم و چنین چیزی به ذهنمان خطور نمیکرد ولی محمدحسین کلمه شهادت از کودکی در ذهنش بود.
#نقلازمادرشهید🌱
#شھیدسیدمحمدحسینمیردوستی
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
تجلیخداستدرنگاهش....✨ کهاینگونهسببارامشدلهاست🌱 #شھیدسیدمحمدحسینمیردوستی 🌱
#معرفی_شھید📚🔗
__________________
نام: سیدمحمدحسینمیردوستی
محلتولد: گرگان
تاریختولد: ۱۳۷۰/۰۴/۱۳
تاریخشهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
محلشهادت: حلبسوریه
آدرسمزار: بهشتزهرایتهران
وضعیتتاهل: متاهلبایکفرزند
شوقجبههرفتن:🎈💌
سید محمد حسین میردوستی به علت سوابق پدر در جبهه از بخش زیادی از خدمت سربازی معاف شد و تنها هفت ماه به خدمت سربازی رفت اما با روحیاتی که داشت در همان سربازی مشتاق خدمت در نهادی چون سپاه پاسداران شد و پس از خدمت جذب نیرو ویژه صابرین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.با شدت گرفتن درگیری ها در سوریه و نسل کشی مسلمانان در سوریه و یمن دل شهید میردوستی بی قرار شد و مسرانه خانواده و پس از آن فرماندهان سپاه را برای اعزام به سوریه متقاعد کرد تا بالاخره در سال ۱۳۹۲ به جمع رزمندگان مدافع حرم ملحق شد.
شهادت:🎈💌
شهید سید محمد حسین میردوستی، بالاخره پس از دو سال حضور در جبهه های حق علیه باطل در اولین روز آبان ماه سال ۱۳۹۴ مصادف با تاسوعای حسینی طی مبارزه با گروه های تکفیری و تروریستی در سوریه به شهادت رسید.
#شھیدسیدمحمدحسینمیردوستی
🤣 #طنزانه
توی #جلسه_خواستگاری دختره از پسره میپیرسه
ببخشید شغل شما چیه⁉️
.
.
اقا داماد میگه : داخل اداره راه و شهرسازی ام ☺️😎
عروس خانم : عه به سلامتی
چیکار میکنید ⁉️
.
.
داماد: راه میریم ،ساختمونا رو نگا میکنیم 🤔😐 😳🙄
# تلنگرانہ
شبِعملیات
تاکهفهمیدنرمزِعملیات
'یاابوالفضل'هستش،
قُمقُمههاشونروخالیکردن...
تابالبِتِشنھ
بزنندبهدلِدشمن . . :)🚶🏿♂️
- ایکاشیهذرهشبیهشونباشیم،خب؟!
# شادیروحشونصلواتِ🖐🍃'
#بدونتعارف🍃
ــــــــــــــــــــ
انقدرکھداخلفضاۍمجازۍ
شهیدوشهیدھداریما؛
توۍجنگدفاعمقدسنداشتیم😐
#گرفتےچیشد؟!😅💔
#آرهخلاصع
•
.
منبارھاگفتهـام؛بازهممیگویم :)
ماتلاوتِبرجستهـقرآنرادراینڪشوردنبالمیکنیم، براۍاینکهـاُنسباقرآنوتلاوتِقرآندربینِمردمعمومیتـپیداکند.
عزیزانِمن! بایدباقرآناُنسپیداکنید˘˘!
.
- بیاناتِرهبرمون🌱!'
#مصحفالڪریم🌸!'
#سخن.بزرگـــان☺️⃟•••
#استاد.پناهیـان
‹•›🌸‹•›ـــــــــــ
خداازمابچہمذهبی ها
انتظارتغییروٺحوݪبیشتردارھ!
اینمسئلہبیشتریقہماهارومیگیرھ!
هرڪیمذهبےشدآمادھباشہ
آمادھباشہبراۍامتحانهاییڪه خدازیروروشبڪنہ..
خداباآزمایشاتش اینڪاررو میڪنہ
خداباهمه اینڪارومیڪنہ..!!
#پسآمادھباشرفیق!!
پس از شهادت حاجۍ
حضرت زینب(سـ) را
در خواب دیدمـ کہ بہ من گفتند
همسر شما از
اولیاے خاص خداست:)
راوے: همسر شهید
💠انتخابات در ڪلام شهدا
#شهدا
#انتخابات
#طرح_فرهنگی
⭕️نشࢪ حداڪثري
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْ
بلژیڪ¹¹مــیلیونجمعیتداره
دنیاجھانبختهــم¹¹میلیــونفالوور
یعنۍمیشہگفتمابہاندازهیہڪشور اروپایۍنادونداریمتواینمملڪت
#فقطسڪوت/:🖐🏼
ملتعزیزمونانتخاباترو
”نمادِوحدتِملۍ“ قرار بدن
نماددودستگۍ•تفرقہ•دوقطبۍگرے
قرار ندن . .
#حرفآقامونہها🌙•!!
دلشنمیومدگناهڪنهامابازهمگفت:
اینبارِآخره ...🖐🏼!
مواظبِ"بارِآخر"هایۍباشیم
که"بارِآخرتِمان"راسنگینمیڪند
#بہعذابشنمیارزهها🚶🏻♂-!
حمله موشکی مقاومت فلسطین به ناو اسرائیلی
🔹«گردانهای القسام» از حمله موشکی به یک ناو ارتش رژیم صهیونیستی در نزدیکی ساحل غزه خبر داد.
✨﷽✨
#تلنگر
✍شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ!ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن!
#دختران_زینبی