#طنزجبهه😂
تازھ چشمان گرم شده بود ڪه ناگهان یڪی از بچہ ها پتو را از روے صورتمان کنار زد و گفت :نخوابید ، نخوابید 😑
می خواهیم دستھ جمعے دعاے وقتخواب بخوانیم .😃👌🏼
هر چقدر گفتیم «بابا پدرت خوب ، مادرت خوب ، بگذار براے یڪ شب دیگر ، دست از سࢪ ما بردار، حال و حوصلہ اش را نداریم.»😐✋🏻
اصرار ڪرد که فقط یڪ دقیقہ ، فقط یڪ دقیقہ
همہ به هر ترتیبے بود یڪی یڪی بلند شدند و نشستند 😃
شاید فڪر می کردند که حالا می خواهد سوره واقعہ ، تلفیقے و آدابے که معمول بود بخواند و بہ جا بیاورد ، که با یڪ قیافه عابدانه ای شروع کرد:😂
بسم الله الرحمن الرحیم
همه تڪرار کردیم بسم الله الرحمن الرحیم و با تردید منتظر بقیہ عبارت شدند ، اما بعد بسم الله ، بلافاصلہ اضافہ ڪرد :« همہ با هم می خوابیم » بعد پتو روے سرش ڪشید 😂
بچہ ها حسابے ڪفری شده بودند ، بلند شدند و افتادند به جانش و با یڪ جشن پتو از خجالتش در آمدند😉😂
[…🌑…]
شبتون زینبـےۜ 🕊
ان شاءالله فردا صبح پر انرژی خدمت میرسیـم ✋🏻😍
هر ایده و پیشنهادۍ که دارید رو میتونید با ما در میون بگذارید 🖋✉️
@GHMnam313
وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹 اگه دائم الوضو باشی که دیگه به به ...
برامون دعا کنیـد 💔 به دعاهاتون محتاجیم 🥀
یا علــے 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرامؤمنینرومسخرهمیکنند؟! . . .
#استادپناهیان
.
پ.ن : شاید سوال خیلیا هم باشه که چرا ما امر به معروف میکنیم مسخره میکنن ، چرا ما که آدم خوبی هستیم مسخره میکنن ، چرا ما که اهل خیلی از گناه ها مثل غیبت نیستیم مثلا وقتی تو یه جمعی مبگیم غیبت نکن مسخره میکنن!'
واقعا چرا ؟! 🚶🏻♂+ جوابش ...
خیلیا این وسط دل خیلیا رو میشکنن چون نمیفهمن چون نمیدونن تو چی میگی ، اصلا درک نمیکنن . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهی مادر شهید داورپناه
🔸پیشنهاد دانلود👌
#بیقرار_شهادت
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
✨💛!
#تلنگࢪانھ‼️
⁶²³⁶پیامناخواندهداریم :)
ولیبااینوجود،بازهمبیھودهتوی
فضایمجازی،میچرخیم !🖐🏻
ـ بعدمواقعِگرفتاریفقطخدامونوصدامیزنیم ...🥀
یه وقتایی اینقدر مشکلات زندگی سخت میشه که حتی ممکنه از خدا هم سرد بشی رفیق 🤦♀
یه وقت نذاری شیطون کارشو بکنه از خدا دور بشی ها🙇♀ حواست خیلی جمع باشه
همه چیز تو زندگی حکمت داره اگه ایمان قلبی بهش داشته باشی☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم های محجبه ای که عکسشون رو پروفایل میکنند
بر قامت دلربای مهدی صلوات
اینقدࢪڪہ استقلاݪۅپـࢪسپۅلیـسطࢪفدارداره!
ڪہ بخاطࢪشـۅن حٺـا فحـش هم میخـۅࢪنـن!
اگہ اقـا امام زمـان طࢪفدار داشـٺظہورھ اتفـاق مۍافتاد 💔🚶🏻♂️
#دربی
#التماستفکر
بهقولآقـٰآۍبھجت
کهمیگن
شمآبرآخوآبتکهکوتآهه
جآیِنرمتهیهمیکنۍ
امآبرآخرتتهیچکـٰآرۍنمیکنی!!! :)
#بهفِکرآخرتمونمبآشیمبآلاغیرتاً
حاجحسینیڪتامیگفت:↯
•√تۅ راهِ خُــدا
تامُنقَطعنَـشے
مُتَصِݪنِمیشے ...🌱
+بِبُریݦ از دنیا.✂️
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
__
در ۸۲ سالگی ۶۸ دقیقه سخنرانی میکنند بدون اینکه تپق بزنند. :)
همترازت نداریم عشق ایرانی ها😌
#خنده_حلال 😂
🔹دانشجویی به حاج آقا گفت:
حاج آقا من هر چی تو یخچالِ خوابگاه میگذارم، بسیجیهای مومن و نماز خوان میخورند.
من چکار کنم؟
حاج آقا : فامیلت را پشت ظرف بنویس، چون مومن و متدین هستند دیگه نمیخورند.
دانشجو گفت: اتفاقا پشت تمام ظرفها فامیل خودم را مینویسم ولی باز هم وقتی سراغشان میروم میبینم ظرفها خالی شدهاند.
حاج آقا گفت: فامیلی شما چی هست؟
دانشجو گفت: صلواتی
😂😂😂😂😂😂
بعضےوقتاقدرچیزایےکهداریمرو
نمیدونیم'!
وتنهاباازدستدادناونامیفهمیمکه
چقدرمهمبوده
مثݪ#حاجے😔
خدایم!
اجازه بده هر روز به یک مدل بهت یادآوری کنم که چقدر دوستت دارم..💛🌱
#خدا
#حرف_قشنگ 🌸🍃
💫شفاعتت میکند آن #شهیدے کہ
هنگام گناہ مےتوانستے
#گناه_کنے❌
ولے به حرمت
#رفاقت❤️ با او
از آن گڌشتے✅
#سرداردلها"❤️"
یادشون باصلوات🌷
#تلنگر‼️
غیبتمیکنیمیگیدیدمکہمیگم؟!
رفیــق!
اگہندیدهبودیکہمیشدتهمت❗️
مثلخداستارالعیوبباش..
اگہچیزیروهممیدونیبازنگو:))
#تلنگــــــر
وقتی #امام_زمان (عج) دنبال یار می گرده🚶🏻♂
چرا یکی از اون یار ها تو نباشی؟!
میگن #امام_زمان دنبال رفیق میگرده...!
تو خوب باشی،
خودش میگرده و پیدات میکنه:)))🌱💚
همینقدر لطیف و به دلنشین...
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
❲ لیلاۍ منے مجنون توام
هرشب تو حرم مهمون توام . .🌸💔✋🏻 !' ❳
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت24
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
وارد فیلم جشن تولد رضا شدم یادش بخیر دو سال پیش قبل از رفتنمون با رفیقام که بیشترشون هم الان پیشمون نیستند
خوش به سعادتشون شهید شدن روز تولد رضا غافلگیرش کردیم ..
یادمه داداش مجید که ¹ سال پیش رفت و دیگه برنگشت حتے پیکرش رو هم نیاوردند '
نمیزاشت ازش فیلم و عکس بگیرم همش با دستاش صورتشو میپوشوند هعے چه روز هایے داشتیم ..
بنده خدا ازدواج هم نکرده بود کاش آقاجون و حاج خانم هم بزارن برم !..
تو فکر بودم که متوجه شدم حیدر کنارم نشسته نگاش کردم که گفت :_نمیتونے از زیر نهار دادن در برۍ ها !
خندیدمو گفتم :+نه نگران نباش برو آماده شو که میخوایم بریم ¡
بلند شد و لباسش رو تنش کرد منم آماده شدم ؛ داشتم گوشیمو برمیداشتم که یاد یه چیزۍ افتادم رو به حیدر گفتم :
+راستے داداش زنگ به خواهرتون و تا به رفیقشون بگن که براۍ نهار بریم بیرون ..
اومد سمتم با اضطراب گفت :_نمیخواد ولش کن باز یه روز خودم میبرمش ..
+نه دیگه زشته یادت رفت تو بیمارستان چے گفتن !
پوفے کرد و گوشیشو از جیبــش در آورد
حیدر :_الو سلام آبجے .. خوبے .. میگم زنگ بزن برا عاطفه خانم بگو آماده بشن خودت هم آماده شو داریم میایم دنبالتون براۍ نهار .. آره آره .. چه خبرته ..
یکم مکث کرد و یک نگاهے بهم کرد و با دست اشاره کرد یکم مایل شد و آرون گفت :_آیه ! فکر خانم فاطمه زهرا ۜ باش عزیزم ..
برگشت ، گرفتم منظورشو ..
_باشه خداحافظ ..
بعد از مکالمه اومد سمتمو گفت :_نمیشد خودمون بریم ! با هم تنها باشیم ؟
+عیبے نداره داداش من ؛ وقت زیاده الانم بخاطر اینکه اون روز قول دادم نخواستم بزنم زیر قولم تو که دیگه منو میشناسے ..
……
﴿ آیـھ ﴾
تازه چشام گرم شده بود که با صدایے که انگار از آشپزخونه بود از جا پریدم ..
از ترس تو جام میخکوب شدم ، ساعت حدودا هشت شب بود ؛ قلبم محکم به سینم کوبید ..
یعنے کے میتونست باشه
با فکر اینکه کسے تو این خونه باشه تنم میارزید یه نگاهے تو اتاق انداختم تا شاید چیزۍ پیدا کنم تا از خودم مراقبت کنم
دسته جاروبرقے رو گرفتم در رو آروم باز کردم یه نگاهے به حال انداختم که هیچ خبرۍ نبود
میدونستم صدا از آشپزخونه بود آروم وارد آشپزخوته شدم رفتم جلو که یک نفر از پشت سریع چشامو گرفت تا تونستم جیغ زدم
دیگه گلوم درد گرفته بود دستشو گذاشت رو دهنمو منو برگردوند سمت خودش تا دیدمش کپ کردم ساکت شدم !...
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های دلنشین شهید رحیم کابلی ، تنها جامانده کربلای خانطومان، از مازندران
#شهید_رحیم_کابلی
#مدافع_حرم