#نماز_شب_شهیدان
🔺 زیر پتو!! 🔺
#شهید #محمود_کاوه
💓 یکی از نیروها به نماز خواندن کاوه حساس می شود. می بیند زیر پتو خوابیده و اذان که می گویند برای #نماز بلند نشد.
💓 تا طلوع آفتاب می بیند باز از زیر پتو بیرون نیامد. خیلی ناراحت می شود. یک شب دیگر زودتر می رود قضیه را چک کند می بیند محمود ساعت 12 شب از خواب بلند شد و لباس هایش را به شکل انسانی درست کرد و زیر پتو گذاشت.
💓 بخاطر اینکه کسی متوجه نشود که محمود زیر پتو خواب نیست و از آسایشگاه خارج شد. ابتدا به بعضی از چادرها سرکشی کرد و به نقطه ای دورتر از چادرها رفت و به راز و نیاز با خدا مشغول شد.
#سخن_بزرگان✨
چندتا قلب براۍ امام زمانت شکار کردۍ؟!
چندتامون غصہ خورِ امام زمانیم؟!
رفقا!
تو جنگ چیزۍ کہ بین شھدا جا افتاده بود
این بود کہ مۍگفتن..
امامزمان!
درد و بلات بہ جونِ من :)
#حاج_حسین_یکتا🌸
⸤
#شهدا ✨
-
هرموقعبهبهشتزهرامیرفت..🚕،
آبۍبرمیداشتوقبورشهدارو
مۍشست!🌊
میگفت:باشهداقرارگذاشتمکهمن
غبارروازروۍِقبرهاۍآنهابشورمو
آنهاهمغبارِ
گناهروازروۍِدلمنبشورند..!💕🌿-
-
#شهیدرسولخلیلی 🌸•
#شهدا رایادڪنیمباذڪر #صلوات ✋♥
‹ @Khadem0133 ›زمینه(3).mp3
زمان:
حجم:
12.64M
داغون داغونم خودت میدونی
خیلی پریشونم توی اینروزا ..
حالا بگیر دستامو که محتاجم
امروز یهکاری کن که دیره فردا (:💔
#حالِناخوش!
شایدچادرڪلمهایستعربی! 💕🍃
ولۍعربڪه‹چ›ندارد!😐💔
پسشاید
بهجای‹چ›باید‹ج›گذاشت..
‹ج›گذاشتوگفتجادر!
یعنیجاۍدُر..!🙃
یعنیتودُرهستیهمانمروارید❤️
همانیڪهجایشدرصدفاست..😇
همانمرواریدزیبادرصدفڪهگرانقیمت
تریناستدربیندُرها!🌹
پسچادرهمانصدفاست💛🍃
صدفیبرایمحفوظماندنمنوتو..!
صدفیبمان:))♥
مـاهمـہامـانتدارانچـادرمادریــم
آنان که در جوار رضا آرمیدهاند؛
کفران نعمت است بهشت آرزو کنند..!
#چهارشنبه_های_امام_رضایی🌱
کـانـالےدختـرونہ دختــرانزینبــے
ما،آنقدرکہپاۍاثباٺ
ادعاهایـمانوقٺ
گذاشتیم🌿🔗 ...
پاۍتثبیٺاعتقاداتـمان
وقٺنگذاشتیم✋🏻❗️:)
#تباهیات
|الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج♥️
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت26
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
چقدر اعصابش خرابه بخاطر اینکه ما هم میخوایم بیایم ..
یه لحظه دلم براش سوخت کسے که ازمون بدش میاد بیاد رستوران ..
عمرا بیاد حتما نقشه هایے داره تا باهامون رو به رو نشه ..
نگفتم رها هست البته رهارو نمیشناخت ولے ایکاش اطلاع میدادم شاید ناراحت بشن ، بیخیال یه نهاره دیگه فوقش پول غذاۍ رهارو خودم حساب میکنم
دیگه نمیتونم تو خونه تنهاش بزارم که ..
رهارو بیدار کردم و قضیه رو براش تعریف کردم و گفتم تا آماده بشه میخوایم بریم بیرون ؛ بعد از کلے ذوق کردن و اذیت کردن من بلند شد ..
به طرف چمدونش رفت ' گوشے رو برداشتم و شماره عاطفه رو گرفتم
بعد از چند بوق جواب داد :_الو سلام خواهرۍ خوبے ! چه خبرا ؟
با لبخند جواب دادم :+سلام خوشگلم ممنونم
_چیشده زنگ زدۍ !
+اومممم چطور بگم آجے داداش زنگ زده گفته بریم برای نهار ..
کمے مکث کرد و گفت :_نهار !
تندی گفتم :+آره دیگه قضیه دیروز تو بیمارستان . قرار شد هر وقت میرن به ما هم بگن ..
یه آهایے گفت و ادامه داد :_ببین آیـه من نمیام شما برید ..
+عه عاطے لج نکن دیگه بیا مطمئن باش اون آقا مجتبے که دیروز دیدۍ سر سختتر از این حرفاست که امروز پیش ما نهار بخوره بابا پسره ماموره .. فکر کردۍ به همین راحتیا پیش چند تا لات میشینه غذا میخوره عمرا نگران نباش ..
_نه عزیزم شما برو من نمیام ان شاءالله یه روز دیگه کلے کار سرم ریخته ..
با دلخورۍ ادامه دادم :+باشه پس خداحافظ ..
قطع کردم و رفتم سمت کمدم و مانتوۍ زرشکے رنگے که نسبتا بلندیش تا زیر زانوم بود پوشیدم
یه شلوار تقریبا همرنگش رو انتخاب کردم و شال همرنگشو انداختم رو سرم ؛ بعد از آماده شدن از اتاقم اومدم بیرون که دیدم رها آمادست و جلوۍ آینه در حال کار کردن روی صورتش بود ..
وضع صورتش خیلی اقتضاح بود موهاشو بالا بست و یه شال انداخت رو سرش ، همه موهاش بیرون بود از نظر من بهتر بود نزاره چون هیچ جاۍ موهاشو نداشت
یه مانتو رنگ جلف و شلوار قد نود !...
خواستم اعتراض کنم و بهش بگم که جایے که میخوایم بریم و کسایے که باهاشون قرار داریم خیلے حساسن و اصلا خوششون نمیاد
ولے میترسیدم ناراحت بشه و کلا نیاد ...
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
خوش آمد به اعضاۍ محترم جدید 🙃🌸
چند روز دیگه یک شگفتانه داریم امیدوارم تا اون موقع همراهیمون کنید ☺️🌱