الله اکبر ✊🏻

🎥 الله‌اکبر؛ این صدای ملت ایران است 🌺 فرا رسیدن یوم‎الله ۲۲ بهمن بر ملت عزیز ایران مبارک #الله_اکبر

من انقلابی ام من دیپلمات نیستم(مردانپور) 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر آسمان امشب مملو از عطر الله اکبر خواهد شد .

#به‌وقـت‌رمـان 🌸

• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° #آیٰـھِ #قسمت68 ✍️بھ قلمِ #خـادم‌الــمهدۍ|میـم . علےجانپور اما من نمیخواستم برممم !! براۍ همین فقط طورۍ رفتار کردم که مثلا میخوام برم .. از داداش خداحافظے کردمو داداش هم به هواۍ اینکه میخوام برم خداحافظے کرد بدو بدو به سمت مثلا نمازخونه حرکت کردم اما نمیدونستم نمازخونه کجاست .. به طرف یکے از این پرستار هایے که سر میز یه چیزایے مینوشت رفتم و گفتم :+سلام خانم ببخشید نمازخونه کدوم طرفه ؟ با صداۍ من سر بلند کردو :_سلام عزیزم اونـ.. چشممو به دست خانم پرستار دوختم تا ببینم کجا رو نشون میده که چشمم خورد به مجتبے که داشت میومد سمت میز .. البته سرش پایین بود و منو ندید دستپاچه حرف پرستار رو قطع کردمو گفتم :+ببخشید خواهش میکنم منو .. قایم کنید .. با تعجب گفت :_چیکار کنم ! +واۍ اوممم میتونم بیام سمت میز شما ؟ اومد چیزۍ بگه که ادامه دادم :+خواهش میکنمم زودۍ میرم فقط چند دقیقه .. سرۍ به نشانه تایید تکون داد یه نگاه به پشت سر انداختم که دیدم داره نزدیکو نزدیک تر میشه .. تندۍ رفتم اون سمتۍ که پرستار ها بودن اصلا هم دید نداشت .. پرستاره هم یه طورۍ بهم نگاه میکرد که یه لحظه احساس کردم فکر میکنه مشکل عقلے دارم ! بعد از چند ثانیه مجتبے رسید به میز .. و سر به زیر رو به پرستار که مثلا سرش گرم کارهاۍ خودش بود گفت :_ببخشید .. اون پرستاره که از مکالمه با رفیقش فهمیده بودم اسمش زهراست با دیدن مجتبے با لکنت گفت :_بفرمایید ! نمیدونم چرا اما یه لحظه دست و پاشو گم کرد .. مجتبے بدون اینکه نگاش هم کنه گفت :_براۍ تحویل گرفتن مادرم .. فوت کردن .. کجا باید برم ! زهرا گفت :_الان یه نفرو میفرستم راهنماییتون کنن .. _ممنون _خواهش میکنمم بعد از رفتن مجتبے اومدم بالا و یه نفس عمیق کشیدم .. هوفف به خیر گذشت .. ولے ایول خوشم اومد .. سرش همه جا پایینه .. تو افکار خودم بودم که متوجه مکالمه زهرا با رفیقش شدم .. _واۍ نازنین دیدیش پسره رو ؟ _آره چقدر مذهبے بود ! _واۍ خیلے .. خوش بحال خانواده اش اعصابم از مکالمه اشون به هم ریخت اصلا یکم حیا نداشتن .. چطور میتونستن درمورد یه پسر اینطورۍ انقدر راحت پیش هم صحبت کنن .. با توپ پر رفتم پیششون :+ببخشیدا .. نگام کردن :+یعنے چے که شما در مورد یه پسر محترم اینطورۍ صحبت میکنین ! اصلا میدونید ایشون کے هستن .. با تعجب بهم نگاه کردن .. +مثلا الان شما محجبه این ؟ خجالت بکشین بجاۍ اینکه سرتونو بندازید پایین تا چشمتون به یه مرد نخوره میاید اینطرف قربون صدقه اش میرین ؟ یه طورۍ بهم نگاه کردن که انگار یعنے به تو چه .. زیر لب هے به جون مجتبے غر میزدم .. انگار حسودیم شد .. خب بایدم میشد .. به طرف یه پرستار دیگه رفتم و ازش پرسیدم نمازخونه کجاست ! باید میرفتم اونجا یکم استراحت میکردم .. سرم بخاطر کلاس هاۍ صبح در حال انفجار بود .. ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •

\🖤🖇\ چجوری‌ازدل‌تون‌میاد عکس‌یه‌خواننده‌وبازیگررو میذاریدتوپروفایل‌وپست‌واستوریتون... بعدمی‌نویسید دیوونه‌ی‌چشماتم‌دلبر... ازقدیم‌الایام‌گفتن برای‌کسی‌بمیرکه‌برات‌تب‌کنه! به‌خداکه‌حیفه ‌احساسات‌لطیف‌تون‌رو خرج‌این‌سلبریتی‌هایی‌می‌کنیدکه...💔🚶🏻‍♂ #حیفی‌خواهرم‌فهمیدی؟! @dokhtaranzeinabi00

"😌⚡️" - برق‌غضبـےڪہ‌چشم‌رهبـردارد گویاڪہ‌بناۍفتح‌خیبردارد دوروبرایـن‌دیارپرسہ‌نزنید ایـن‌مملڪت‌فاطمہ‌حیدردارد ..!🍁 #حضࢪت‌آقـا🧡🍑 #دهه_فجر🏵 @dokhtaranzeinabi00

من‌تو‌دهن‌این‌دولت‌میزنم😏 #استورے💕 #دهه_فجر✨ @dokhtaranzeinabi00