eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁📖 ببین عزیز نه رتبهٔ خوب آوردن نشونهٔ خوشبختیه و نه رتبهٔ بد آوردن نشونهٔ بدبختی؛ باور کن کنکور همهٔ زندگیِ تو نیس نتیجه‌ات چه خوب چه بد هر چی شده، دیگه گذشته از حالا به بعد زندگیتو بچسب جوری بچین که برا امام‌زمانت مفید باشی والسلام... 💌
نوشته بود: ما شیعیان هرکاری کنیم به نام علی(ع) تمام می‌شود!
پروردگارا؛ ما رو ببخش که توی حفظ کردنِ سوره هایِ قرآن میلنگیم ولی آهنگ هارو حفظیم و افتخار هم میکنیم!
همراه اول ۱۰ گیگ سه روزِ میده برای آپدیت نرم افزار همراه من بعد از آپدیت بزنید روی طرح های تشویقی و جایزتونو بگیرید🌺 ❣دختران زینبی❣ ↬🌸🌿@dokhtaranzeinabi00
خیلی قشنگ حتما بخونید🙏 حاج آقا باید برقصه!!! چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻 دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… 😳😳😳 آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی💄، مانتوی تنگ👗🕶و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰 اخلاق‌شان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند😀😀😀 و مسخره می‌کردند😜😜😝😍 و آوازهای آن‌چنانی بود که... از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود... دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست... باید از راه دیگری وارد می‌شدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما… سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد... سپردم به خودشان و شروع کردم. گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم! خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ … حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟ گفتم: آره!!! گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔 گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید. گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟ گفتم: هرچه شما بگویید. گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!! اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن‌ها سپردم و قبول کردم دوباره همه‌شون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏 حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و... در طول مسیر هم از جلف‌ بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم…! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می‌خواستم...🙏🏻🙏🏻 می‌دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است… از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌کنند، چه رسد به معجزه!!! به طلائیه که رسیدیم، همه‌شان را جمع کردم و راه افتادیم … اما آن‌ها که دست‌بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی‌های جلف🤗و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌کردند.😜 کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا ! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏 برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد. آب را روی قبور مطهر پاشیدم و... تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد… عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳😳. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد... همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😌😓😓😭😭😭😭😩😫😩😩! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند … 😭😭😭😭😭 شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم... به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری‌ها کاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌کند. هنوز بی‌قرار بودند… چند دقیقه‌ای گذشت… همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌کردند... پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔 چیزی نگفتند. سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده‌اند و به جامعة‌الزهرای قم رفته‌اند … آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏 اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭 حتما حتما نشر دهید ♻️ کپی‌ این پیام کاملا آزاد ✅ ❣دختران زینبی❣ ↬🌸🌿@dokhtaranzeinabi00
✨🕊 . استادپناهیان‌میگفت: چراخودت‌رورهانمیکنے؟ دادبزنی‌ازامام‌حسین‌بخوای؟ برو‌درخونه‌اباعبدالله‌منتش‌روبڪش دورش‌بگرد...؛)🌱 مناجات‌‌ڪن‌باامام‌حسین!! بگوامام‌حسینم‌من‌باتوآغاز‌کردم، ولم‌نکنی... دیگه‌نمیکشم‌ادامه‌بدم متوقف‌شدم...!' امام‌حسین‌بازم‌دستت‌رومیگیره‌فقط بخواه‌ازش...(:💕 . .
↻🤎🥥••>|| اونجایۍ‌ڪہ‌یہ‌آدم‌..؛ بہ‌درجہ‌ے‌شھادت‌میرسہ..؛ خدا‌براش‌میخونہ..: یہ‌جورے‌عاشقت‌میشم‌؛ صداش‌دنیارو‌بردارھ ...
••⚔ ••✨ ••✌️🏻
لعنت خدا بر پسر مرجانه و یارانش که پسر پیامبر را ستمگر می دانستند و برای قتل امام و همراهانش نقشه کشیدند، به خدا سوگند که ابن زیاد و تمامی افرادی را که در قتل حسین بن علی و یارانشان دست داشتند به دست مهدی موعود ، منتقم امام حسین به هلاکت خواهند رسید. (تاسوعا) تاسوعا یعنی روز نهم محرم و یک روز مانده به عاشورا است،این روز را می توانیم آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم، در اینجا پنج حادثه در پی تاسوعا و شب عاشورا گذشت را یادآوری کنیم تا تقش آنها در آمادگی برای شهادت روشن شود. در این روز شمر وارد کربلا می شود ، نامه ی شدید الحن ابن زیاد را در روز نهم محرم به دست عمر بن سعد می رساند، وسر پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین خوشبین بود و در این راه تلاش زیادی کرده بود. یک باره در برابر نامه ی ابن زیاد قرار گرفت و راه گریزی نیافت. او علی رغم میل باطنی اش یا باید با امام حسین می جنگید یا فرماندهی را از دست می داد و برای همیشه از دست یابی به حکومت ری محروم می شد. پذیرفتن هر یک از این دو راه برای او بسیار دشوار بود امام هوای نفس و عشق به ریاست چنان بر وی غلبه کرده بود که بدون در نظر گرفتن آخرت راه نخست را انتخاب کرد و با این فکر که بعد از کشتن امام حسین می شود توبه کرد و در پیشگاه جدش مصطفی درخواست عفو نمود، به همین سبب و برای از دست ندادن حکومت ری سپاه خود را آرایش داد و آنان را آمادی حمله کرد. ادامه دارد...... به قلم: پگاه آریان📝🇮🇷
پروردگارا؛ ما رو ببخش که توی حفظ کردنِ سوره هایِ قرآن میلنگیم ولی آهنگ هارو حفظیم و افتخار هم میکنیم!
- هر وقت میرم‌ پشت بوم میگم آخدا این همه خونه این همه چراغ توی کدومشون بوی امام زمان(عج) میاد؟ کجای این شهر دلی به یاد امام زمانش بی‌تابه...؟! 🔺ولی همون موقع یه بغض تلخ میشینه تو گلوم چون‌ هممون صاحبمونو فراموش کردیم... هممون.... آی اقام... آی اقام...
◽️ دولت دوازدهم با یک «تَکرار می‌کنم» شروع شد و با یک «تِکرار می‌کنم» تمام شد! ◽️ خاتمی: «تکرار می‌کنم: به تمامی افراد هر دو فهرست...» امام خامنه‌ای(آخرین دیدار دولت روحانی): «تکرار می‌کنم: این تجربه عبارتست از بی‌اعتمادی به غرب...» ◽️ امروز روز قضاوت است؛ کدام «تکرار» قابل اعتماد بود؟
- پُـرسیدَند: آیـٰآآدَم‌گُنـٰآهڪآرهَـم‌میتَـوآنَداِمـٰآم‌زَمـٰآنَش‌رآبِبیـنَد؟! گُفتَـند: "شِمـر"هَـم‌اِمـٰآم‌زَمـٰآنَش‌رآدیـداَمـٰآ نَشِنـٰآخت! !
خیلے‌دلــتنگــتیم ‌‌‌‌
هࢪ‌چہ‌اسلام‌میڪشد‌ا‌زجھالت‌ماست💔! _دیالوگ
- پُـرسیدَند: آیـٰآآدَم‌گُنـٰآهڪآرهَـم‌میتَـوآنَداِمـٰآم‌زَمـٰآنَش‌رآبِبیـنَد؟! گُفتَـند: "شِمـر"هَـم‌اِمـٰآم‌زَمـٰآنَش‌رآدیـداَمـٰآ نَشِنـٰآخت! !
امام علی ؏ فرمودند: زشت ترین راستگویی، تعریف انسان از خودش می باشد. غررالحکم، ج۲