• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت81
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
اصلا خیلے عجیب بود بعضے اوقات یه چیزایے زیر لب میگفت اما ..
هیچ وقت نفهمیدم چے میگه ؟!
ولی برام جالب بود ..
رو به داداش گفتم :+داداش میشه منو ببرۍ میشه مائده جون !
حیدر یه نگاه به مجتبے کردو گفت :
_داداش اجازه میدن ببینیمش !
یعنے .. آیـه ببینتش ؟
مجتبے یه نگاه به پشت سر انداختو گفت :_آره فکر کنم اجازه بدن ..
اما چون تازه پیشش بودم شاید الان اجازه ندن !
شما برید براۍ کارهاۍ خواهرتون ..
بعد با خم میریم پیش مائده ..
حیدر سرۍ به نشانه تایید تکون داد .. اومد دسته ویلچر رو بگیره که بریم که در اتاق دکتر باز شد و حیدر رو صدا زد !
انگار کارش داشت !
ولے چه کارۍ ؟
حیدر با تعجب به منو مجتبے نگاه کردو رفت اتاق دکتر ..
داشتم فکر میکردم دکتر حیدر رو چیکار داره !
که مجتبے قرآنشو درآورد ..
نشست رو صندلے و شروع کرد به خوندن ¡
چندبارۍ خواستم بپرسم چرا انقدر به این قرآن وابسته اس اما نتونستم ..
از اون طرف هم فضولیم گل کرده بود !
دلمو زدم به دریا و آروم گفتم :+ببخشید آقا مجتبے !
سر از قرآن برداشتو بدون اینکه بهم نگاه کنه سر بلند کرد :_بفرمایید ¡
+میخوام یه سوال بپرسم ممنون میشم جواب بدین ¡
سرۍ به نشانه تایید تکون داد که ادامه دادم :
+چرا این قرآن براتون انقدر مهمه ؟
تعجب کرد انتظار نداشت این سوالو بپرسم ..
آب دهنشو قورت دادو دستے روۍ قرآنش کشید :_هدیه یکے از رفقامه .. که ..
اینجا که رسید انگارۍ بغض کرد !
اما ادامه داد :_که ازش خبرۍ نداریم ..
تعجب کردم :+یعنے چے خبرۍ ندارین ؟
سرشو بلند کرد و به سمت راست خیره شد :_احتمالا شهید شده ..
از حرکت وایستادم .. یعنے یکے از رفقاش شهید شده ؟
چقدر سخت ..
الان دیگه بهش حق میدادم همیشه به اون قرآن چسبیده باشه ..
زیر لب آروم لب زدم :+متاسفم ..
بلند شد بدون اینکه نگاش کنم اومد طرفم و با فاصله وایستاد ..
قلبم اومد تو دهنم ..
قرآن رو ، رو به روم گرفت و :_بفرمایید ..
با تعجب گفتم :+چیکار کنم ؟
همینطور که اشک چشماشو پاک میکرد گفت :_به عنوان هدیه ازم قبولش کنید ..
چشام درشت شد با لکنت گفتم :+مـ..ـن !
سرشو تکون داد :_بله شما ..
+اما این .. هدیه رفیقتونه !
_من لایقش نیستم .. فکر کنم شما بیشتر بهش احتیاج دارید .. شما ازش محافظت کنید .. چون .. خیلی برام با ارزشه ..
هم تعجب کردم و هم ذوق ..
تعجبم براۍ این بود که اون چطورۍ فهمید من به یه قرآن که براۍ خودم باشه احتیاج دارم !
و ذوقم براۍ اینکه براۍ کسے بود که ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
𖧷◇🌸•❀•🌸◇𖧷
ای معشوقی که وحی کردی:
❀«وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً»❀را ....
یاریم کن که طهورا💦 باشم؛
طهورای قلبم🌹 و ...
طهورای روحم ...🌸
@dokhtaranzeinabi00
با سلام!
عزیزان مایلیم براے سالروز شهادت #شهید_احمد_مشلب 🕊
ختم صلوات و زیارت عاشورا بزاریم🌸💫
لطفا تعداد صلوات و زیارت عاشوراهای مورد نظرتون رو به ایدے زیر بفرستید👇🏻🌹✨
@Nokar_agha313
اجرکمعندالشهید🌱