『 دختࢪاݩ زینبـے 』
هرروز خبر شهادت یک عزیز میرسید💔😭
اخ ای مولای من ای امام سجاد من
چی کشیدی تو؟💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
اخ ای مولای من ای امام سجاد من چی کشیدی تو؟💔😭
بیمار در خیمه بودی💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
بیمار در خیمه بودی💔😭
توان حرکت نداشتی جانم به قربانت😭😭💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
توان حرکت نداشتی جانم به قربانت😭😭💔
آخ بمیرم برایت که عزیزانت جلو چشمانت پر پر شدن💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ بمیرم برایت که عزیزانت جلو چشمانت پر پر شدن💔😭
💔😭چه شهادتی شد💔😭همانند دو عموی خود
هم بی دست شد
هم بی سر شد💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
💔😭چه شهادتی شد💔😭همانند دو عموی خود هم بی دست شد هم بی سر شد💔😭
مگر عزیز حسن و حسین نبودیییی؟💔😭
مگر جان عمه زینب نبودی 😭
مگر غیرتت را از عمو عباست به ارث نبردی؟💔😭
💔😭ای بمیرم برای درد کشیدنت ای جان حسن
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
مگر عزیز حسن و حسین نبودیییی؟💔😭 مگر جان عمه زینب نبودی 😭 مگر غیرتت را از عمو عباست به ارث نبردی؟💔😭
همه گویند که من حسینی ام
من میگویم که من حسینی شده ی دست امام حسنم😭😭
مولای من شما مظلومیتت را از مادرت به ارث بردی😭
جانم فدای مظلومیتت شود
گدای در خانه ی شماها هستم
به وللّٰه که بی کس و تنهام😭😭
کمکم میکنی؟
پناهم میدهی؟
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
همه گویند که من حسینی ام من میگویم که من حسینی شده ی دست امام حسنم😭😭 مولای من شما مظلومیتت را از
آخ چجوری بگم از شهادت مظلومانه ی پسرت😭😭💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ چجوری بگم از شهادت مظلومانه ی پسرت😭😭💔
چجوری بگم از اشک های برادرت برای عزیزت
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
چجوری بگم از اشک های برادرت برای عزیزت
چجوری بگم از شیون و زاری خواهرت برای عزیزت؟
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
چجوری بگم از غمی که همچون تیری زهرآلود به قلب امام سجاد میخورد؟!💔😭
آخ وقتی که ابدالله دید تیرها به بدن عمویش میخورد چه حالی پیدا کرد
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ وقتی که ابدالله دید تیرها به بدن عمویش میخورد چه حالی پیدا کرد
همانند عمویش باغیرت
سمت عمویش حسین پرواز کرد
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
همانند عمویش باغیرت سمت عمویش حسین پرواز کرد
عمه زینب شروع به زدن خود کرد
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
عمه زینب شروع به زدن خود کرد
چه کند که عزیزانش دارن پرپر میشوند😭💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
چه کند که عزیزانش دارن پرپر میشوند😭💔
گرچه که طفلی کوچکم اما قبولم کن عموجان😭💔
برسر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم 💔😭🥀
کسی نداند جز خدا کز غصه مظلومی تو 😞💔🥀😭
با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
گرچه که طفلی کوچکم اما قبولم کن عموجان😭💔 برسر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم 💔😭🥀 کسی نداند جز خدا کز
آخ ای مجانین حسین گریه کنید😭💔روضه ز یتیم است💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ ای مجانین حسین گریه کنید😭💔روضه ز یتیم است💔
آخ وقتی که اون دشمن حرامزاده شمشیرش را بالا برد تا مولایمان را به شهادت برساند💔😭🥀
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ وقتی که اون دشمن حرامزاده شمشیرش را بالا برد تا مولایمان را به شهادت برساند💔😭🥀
عبداله بن الحسن همچو شیر مرد همانند پدربزرگش
جلوی عمویش ایستاد💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
عبداله بن الحسن همچو شیر مرد همانند پدربزرگش جلوی عمویش ایستاد💔😭
آخ چه دردی داره زخم شمشیر😭😭💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ چه دردی داره زخم شمشیر😭😭💔
آخ که این زخم نبوددد💔😭🥀
هچو علمدار ارباب بی دست شد
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ که این زخم نبوددد💔😭🥀 هچو علمدار ارباب بی دست شد
آخ ای عمه دیدی چه شد؟
گل حسنت بی دست شد💔😭
همانند عمویش عباس💔
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ ای عمه دیدی چه شد؟ گل حسنت بی دست شد💔😭 همانند عمویش عباس💔
آخ چه دردی داره یادگار برادرت تو بغلت جون بده💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
آخ چه دردی داره یادگار برادرت تو بغلت جون بده💔😭
ای حرمله😭😭لعنت خداوند بر تو باد💔🥀
توبودی که به رقیه سیلی زدی😭
توبودی که به گلوی مثل گل کودک شش ماهه ی حسین تیر سه شاخه زدی💔😭
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
ای حرمله😭😭لعنت خداوند بر تو باد💔🥀 توبودی که به رقیه سیلی زدی😭 توبودی که به گلوی مثل گل کودک شش ماهه
حال سر ابدلله بریدی💔😭😭
چی کشید مولایم حسین
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
حال سر ابدلله بریدی💔😭😭 چی کشید مولایم حسین
آخ جسم بی سر و بی دست یادگار برادرش در آغوشش است😭💔 غرق خون😭