eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ خدایی 💖 《°استاد رائفی‌پور°》 ▪︎انقدر لطف داره کی میره جهنم ؟ ▪︎داره میگه ازم نا امید نشو که بد ترین گناه 💢 خدا آدم رو واسه جهنم نمی‌آفرینه✔️ ♡ ➖➖➖➖➖➖➖➖@dokhtaranzeinabi00 ➖➖➖➖➖➖➖➖
اونا ڪه توے دلِ‌قبر خوابیدن،اوناهم خیلیاشون یه زمانے غصه میخوردن ڪه چرا امام‌زمانشون نیست..! آره،ناراحت بودن.! ولی‌رفیق‌مهم‌‌اینه‌پاشی‌کار‌کنی‌واسه‌آقا!! 🌱
رفقـا میخوام رمان رو بخاطر اصرار های زیادتون بگذارم 🌸 ولی از جمعه های بعدی ان شاءالله یک پارت قرار میگیرد 🌿..
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور صدای خسته‌اش تو گوشم پیچید : _بله بفرمایید ! چون شماره‌امو عوض کرده بودم حتما نشناخته بود +الو سلام داداشے منم آیـه .. چند ثانیه مکث کرد و بعد گفت :_سلام آبجے چیشده یادۍ از ما کردۍ ! آب دهنمو قورت دادمو گفتم :+داداشے تو رو خدا بیا این آدرسے که الان برات میفرستم یه اتفاقے افتاده خواهش میکنم بیا .. و بعد زدم زیر گریه .. نگران پرسید : _چیشد آیـه اتفاقے برات افتاده ؟ چرا گریه میکنے ! الو آیـه آیـه ؟ بدون اینکه بهش جواب بدم گوشے رو قطع کردم و براش آدرس رو فرستادم .. رفتم بالا سرش و با دیدن خونے که ازش میرفت گریه‌ام شدت گرفت دیگه بیهوش شده بود منم با فاصله نشستم کنارش نشستم و فقط تنها کارۍ که اون لحظه میتونستم بکنم گریه کردن بود ! بعد از ¹⁰ دقیقه داداش رسید معلوم نیست چقدر سریع اومد که تو این مدت زمان کم خودشو رسوند ماشین رو خاموش کرد و به طرفم دوید زودی بلند شدم رفتم سمتش یه نگاه به مجتبے کرد و خشکش زد زیر لب یه یا حسین گفت ولی فقط به بدن بی روح مجتبے که الان جلوش افتاده بود نگاه میکرد شونه‌اشو تکون دادم :+داداش تو رو خدا سوارش کن ببریمش دکتر خواهش میکنم .. بدون اینکه بهم نگاه بکنه رفت سمتش و رو زمین زانو زد ؛ تکونش داد و بلند صداش میزد : _مجتبے ! داداش گلم مجتبے .. بعد با عصبانیت برگشت سمتم و گفت :_چه اتفاقے افتاده ها ؟ مبهوت بهش نگاه میکردم این مجتبے رو از کجا میشناخت من که اسمشو نگفته بودم .. داداش گلم ؟! قضیه چیه ! جوابے ندادم که دوباره گفت :_آیـه میگم چیشده ؟ آروم لب زدم :+ت..تو میشناسیش ؟ کلافه و پریشون گفت :_آره آیـه میشناسمش بدو برو در ماشین رو باز کن سریع .. کلمه سریع رو طورۍ داد زد که استخونام لرزید طرف ماشین رفتمو بازش کردم داداش هم مجتبایی که کلی خون ازش رفته بود رو به زحمت انداخت رو دوشش و سوار ماشین کرد .. خودش هم سوار شد کل لباسش شد بود خون ، خونے که براۍ اینکه دست اون نامردا بهم نخوره رفته بود ؛ نمیدونم میتونستم خودمو بزارم جای این آقا یا نه ولی خیلی درد آوره . خیلی حتی فکرش هم دیوونم میکنه رفتم نشستم جلو و هر از گاهے به پشت نگاه میکردم داداش هم انقدر سریع میروند که همش تو جام تکون میخوردم ، بالاخره به بیمارستان رسیدیم هنوز در حال گریه کردن بودم که دیدم داداش به همراه چند تا پرستار داره میاد طرف ماشین ! داداش کے پیاده شده بود ¡ چرا متوجه نشده بودم انقدر فکرم درگیر بود که اصلا متوجه هیچ چیزی نشدم .. پیاده شدم و داشتم گیج به کارهاشون نگاه میکردم وارد بیمارستان شدیم سریع بخاطر وضع حالش بدون هماهنگے بردنش تو اتاق و در رو بستن ... ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
06 Eclipse (1).mp3
5.6M
پس‌ زمینہ‌ محفل🌱 امشب محفل داریم رفقـا 💔
روزا ... یکی‌یکی‌میگذره " شب‌میدوه‌و‌صبح‌میرسه! صبح‌چشم‌هاشومیبنده وشب‌میرسہ🌙"
هرکدوم‌ازماها✋🏼 درپۍروزمرگۍهآۍخودمونیم! کہ‌چیکارکنم! فلان‌مشکل‌واسم‌پیش‌اومده!؟ تقی‌بہ‌توقی‌هم‌میخوره :/ ناامیدیہ‌گوشه‌ی‌اتاق‌کزمیکنیم [جسارت‌نشہ‌خدامیدونہ‌اول‌خودمومیگم]
غافل‌ازیہ‌آقایی‌کہ... روزوشب " آواره‌ی‌کوچه‌و‌خیابون این‌طرف‌و‌اون‌طرف‌میره "💔 نالہ‌میکنہ... گریہ‌میکنہ :)))
خداوکیلۍبرادل‌این‌آقاچیکارکردیم!؟💔 چہ‌کاربزرگۍانجام‌دادیم!؟ یکۍمیگہ‌یہ‌گناهوترک‌کردم.. بابامشتۍدمت‌گرم👌 ترک‌یہ‌گناه‌براۍآقاجانمون‌‌واقعا‌خیلۍعالیہ(:
ولۍ . . . ترک‌همین‌یہ‌گناه‌کافیہ!؟. همسن‌و‌سالات‌‌‌برن‌مبلغ‌دین‌بشن.. تویہ‌گناهوترک‌کردی‌و‌تمام!؟ ترک‌یہ‌گناه‌عالیہ👌 ولۍ‌آماده‌شدن‌براۍظہورخیلۍعالۍتره"♥️