#تلنگر🙂✋🏽
میگفت:
وقتیرفتیقبرستونبالاسرِیکیازقبرها
بایست..
فاصلهتوبااونقبربهنیممترهمنمیرسه!
فرقِشمابااونا،تویِنیممترفاصلهست..
بهفاصلههافکرکنید،کارهاتون،بهنیممترها!
کسیچهمیدونه!
شایدچنددقیقهبعدشفاصلهماهمباآدما
نیممتربود..‼️🚶🏽♂
#حق..🌿
🌱| @dokhtaranzeinabi00
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت37
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
یک قطره اشک همزمان هم از چشم من چکید هم مجتبے ..
که گفتم :+من دست .. دسته خودم نبود من آقا مجتب..
نراشت ادامه بدم :_ممنون
مبهوت بهش نگاه کردم
بعد از مکثے ادامه داد :_خیلے وقت بود سیلے نخورده بودم .. فکر کنم بجا بود تا به خودم بیام ..
سر بلند کردم که دیدم چشمهاش قرمزه دلم هرۍ ریخت بعد از دو ثانیه گفت :_یا علے
به طرف در ورودۍ اصلے رستوران حرکت کرد با ورودش به رستوران رها اومد طرفمون
مجتبے رفت و من موندمو این بیآبرویے که نمیدونستم چطورۍ جمعش کنم ..
واقعا کارم اشتباه بود ، جواب داداش رو چے بدم اگه بفهمه چطورۍ سرشو جلو مجتبے بلند کنه ..
اصلا من چرا باید روۍ این غیرتے بشم چرا دلم نخواد با عاطفه ازدواج کنه ..
رها وقتے من رو تو اون وضعیت دید با نگرانے گفت :_چیشده آیـه ؟!
با استرس و اضطراب و با چشمهای اشکے گفتم :+من .. رها من .. زدمش من .. یه پسر رو زدم ¡
درسته وضع حجابم درست نبود اما عادت نداشتم به پسر نامحرم دست بزنم برا خودم حد و حدودۍ داشتم .. رها اومد سمتم و بغلم کرد
عاطفه هم که تا حالا اونجا وایستاده بود و شاهد این اتفاقات بود اومد سمتمو زد زیر گریه ..
با چه رویے برمیگشتم داخل ؟!
چطورۍ تو چشاش نگاه کنم ..
رو به رها گفتم :+رها برو داخل کیفم رو بیار بدو ..
تندۍ گفت :_چرا ؟ کیفو میخواۍ چیکار !
تقریبا داد زدم :+میگم برو دیگه برو ..
_باشه باشه تو آروم باش چیزۍ نشده که ..
به عاطفه نگاه کردم که اوند بغلم :_عزیزم چرا صورتت اینطوریه ؟ چرا رنگت پریده ! ..
زدم زیر گریه :+نمیدونم عاطے دلم داره از جا در میاد خواهرۍ یه کارۍ کن ..
_چیکار کنم قربونت برم ؟!
+نمیدونم وای خدا ..
با اتمام این حرفم رها بدو اومد سمتم و کوله رو بهم داد بدون هیچ حرفے از بغل عاطفه اومدم بیرون و کولهامو انداختم رو دوشم و به سمت خیابون دویدم ...
به صدا زدن های رها و عاطفه بی توجه یک خطے گرفتم وقتے سوار شدم هق هقم اوج گرفت
که راننده گفت :_خانم اتفاقے افتاده ؟
نگاش کردمو چیزۍ نگفتم ؛ همانطور به راهش ادامه داد به یه جاۍ خلوت که رسیدیم بهش گفتم نگه داره ..
باید خودمو خالے میکردم ، کرایه رو حساب کردم و به طرف مقصدۍ نامعلوم حرکت کردم
تو راه چشمم به یک پارک خورد رفتم داخل و روی یکے از نیمکت ها نشستم انقدر گریه کردم تا آروم شدم که یکدفعه ....
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
ما چه کردهایم...!💔
که حضرت صاحبالامر
خیمه و بیابانرا ترجیحداده!
به خانه های ما...؟! :)
🌱| @dokhtaranzeinabi00
#بدونتعارف . .
شھید آوینۍ میگھ:
واۍ بــر آن ڪَس ڪھ در صحراۍ محشر سر از خــٰاک بردارد وَ نشانہاۍ از جھــٰاد دَر بــَدن نداشتھِ باشھ!
فلذا جھــٰادواجباست!
جھــٰادتیروتفنگنمیــخاد . .
شمــا تــو ڪار خونھ بھ مــٰادرت همسرت کمک ڪن خودش جھــٰادھ 🚶♂!
#ارہدیگاینجوریـٰـاس'
#بدونتعارف‼️✋🏻
شومایی که همش ازرتبه کنکور
الگوهای اونور آبی تعریف میکنی..!
چندسالت بود وقتی فهمیدی
شهیدمهدی زین الدین رتبه ۴ کنکور
رشته تجربی رو کسب کرده بودند . .
شهدا توهیچ جبهه ای کم نمیزاشتن/:
.. @dokhtaranzeinabi00 ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقا که تو سردار دلهایی .. :) 💔
#راهشهداادامهدارد
#نسلسلیمانےها
#حاج_قاسم
#امام_زمان
♥️🌱
@dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌به دخترت یاد نده که چطور برقصه
به اون یاد بده که . . .
#حاج_قاسم
#امام_زمان | #فاطمیه 💔
🖤| @dokhtaranzeinabi00
33.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_ویژه
قسمت اول
#کلیپ بسیار زیبا
🔵تفسیر عجیب ایت الله خز علی در سال ۱۳۵۵از نشانه های ظهور که اکنون محقق شده اند.
🔺پيشگويی عصر اينترنت توسط آیت الله خزعلی (ره)
#نشانه_های_ظهور
#استاد_رائفی_پور
#کار_به_عشق_امام_زمان
#_بَر_قامَت_دِل_رُبایِ_مَهدی_صَلَوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپآموزنـدھ 🌱
چادرمزاحممننیست..
دستوپایمرانمیگیرد!
مادرمبهمنآموخته:
چادرسرکردنبلدۍنمیخواهد¡
عشق میخواهد ♥️
#ارسالےاعضاۍعزیزمون 🌸
🖐🏾🖤
روزمحشرڪہبیایدڪاردستفاطمہسٺ
مرتضےمۍایستدزهراقیامٺمۍڪند
@dokhtaranzeinabi00