eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت دلم خیلی براش تنگ شده بود.... پدر و مادروحید و مامان و بابای خودم اصرار داشتن وقتی وحید نیست،خونه نمونم.حتی وحید هم گفته بود بهتره تنها نباشی ولی من دوست داشتم خونه خودم باشم.😊👌 دو روز اول خیلی برام سخت بود.خیلی با خودم فکر کردم.گفتم زندگی من اینه.وحید گاهی وقتها نیست.منکه نباید وقتی وحید نیست زندگی مو تعطیل کنم.☺️رفتم تو آشپزخونه و برای خودم قیمه درست کردم.😋 بعد از ازدواج وحید ازم خواست کلاس تیراندازی شرکت کنم... خودم اصلا تمایلی نداشتم ولی وحید اصرار کرد.منم بخاطر وحید قبول کردم.خیلی پیگیر کلاس تیراندازی من بود.😍🏹 منم بخاطر وحید تلاش کردم بهترین باشم. طوری که وقتی کلاس تموم شد،من نفر اول دوره بودم.وحید هم بهم افتخار میکرد.☺️ مریم هم بهم پیشنهاد داد کلاس امداد و هلال احمر هم برم.⛑چون احتمال زخمی شدن وحید تو مأموریت هاش،زیاد بود.دوره های هلال احمر هم کامل رفتم... سرمو شلوغ کرده بودم که نبودن وحید کمتر اذیتم کنه.هربار که وحید تماس میگرفت از کارهایی که در طول روز انجام میدادم براش میگفتم تا بدونه من زندگی میکنم و ناراحت من نباشه.👌حتی گاهی که میگفتم برا خودم غذا درست کردم،خوشمزه بود یا بی نمک شده بود یا ترش بود،😅میخندید و میگفت اینقدر نگو دهانم آب افتاد.😍😋 وقت های خالی هم به پدر و مادر خودم یا پدر و مادر وحید سر میزدم،خودمو ناهار یا شام دعوت میکردم خونه شون...😆😋 اونا هم خوشحال میشدن.خونه برادرهام هم میرفتم.😇گاهی نرگس سادات و نجمه سادات میومدن پیشم.☺️ با اینکه سرم شلوغ بود،دلم خیلی برای وحید تنگ میشد.💓😢 وقتی میومد خونه،روی مبل می نشست.براش چایی☕️ یا شربت🍺 میاوردم. همونجوری که وحید چایی یا شربتش رو میخورد من فقط نگاهش میکردم.😍 هرروزی که میگذشت بیشتر عاشقش میشدم. همیشه وقتی میرفت مأموریت اونقدر تنهایی گریه میکردم تا آروم بشم.😣😭دیگه روضه هایی که برای خودم میذاشتم با صدای وحید بود.وقتی مداحی میکرد صداشو ضبط میکردم. نمیدونست وگرنه از حافظه گوشیم پاک میکرد.... 😍😅 شش ماه بعد متوجه شدم باردارم.... وحید عاشق بچه ها بود.مطمئن بودم خیلی خوشحال میشه.از خوشحالی نمیدونست چی بگه.☺️😅 همون شب وحید گفت که باید مأموریت دو ماهه بره که شاید هم بیشتر طول بکشه.وحید رفت مأموریت.من بیشتر خونه بابا بودم.حالم خوب نبود....😣 خیلی دوست داشتم تو این شرایط وحید کنارم باشه ولی ناراضی نبودم.دلم خیلی براش تنگ شده بود.😞💔 هرجوری بود دو ماه گذشت... یک هفته به اومدن وحید مونده بود که گفت مأموریتش بیشتر طول میکشه و شاید تا دو ماه دیگه هم نیاد.حتی ممکنه دیگه نتونه تماس بگیره.متوجه شدم شرایط کارش سخت تر شده.😣برای اینکه نگران من نباشه هربار تماس میگرفت،سرحال و شاد صحبت میکردم.☺️😞 یک ماه دیگه هم به سختی گذشت... یه روز که رفتم دکتر،دکتر گفت دو قلو هستن؛دو تا دختر.☺️👶🏻👶🏻 اونقدر خوشحال شدم که وقتی از مطب اومدم بیرون با وحید تماس گرفتم که بهش بگم.سریع جواب داد.خیلی با مهربونی و محبت صحبت میکرد.گفت دو روز دیگه میاد.از خوشحالی تو ماشین گریه کردم.😍😢 وقتی بهش گفتم خدا دو تا بهمون داده،از ذوق و خوشحالی نمیدونست چی بگه و چکار کنه. 😍☺️ سه ماه بعد یه شب با وحید برگشتیم خونه.یه ماشینی جلو در پارک بود.دو تا سرنشین آقا داشت.... وحید با دیدن اون ماشین و سرنشینانش به من گفت: _تو ماشین باش،الان میام. رفت سمتشون.چند دقیقه ای با هم حرف زدن بعد اومد پیش من و گفت: _تو برو بالا.من چند دقیقه دیگه میام. گفتم: _چیزی شده؟😟 -نه.از همکارام هستن.😊 داشتم با کلید درو باز میکردم که یکی از آقایون صدام کرد: _خانم موحد.😔 برگشتم.آقای میانسالی بود.... ادامه دارد... 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت برگشتم.آقای میانسالی بود.گفتم: _سلام بفرمایید -سلام دخترم.میتونم چند دقیقه منزلتون مزاحم بشم.😒 وحید گفت: _حاجی من حرفمو گفتم.😐☝️ اون آقا منتظر حرف من بود... از رفتار وحید با اون آقا فهمیدم آشنا هستن.گفتم: _اختیار دارید،منزل خودتونه.بفرمایید. اون آقا تنها اومد سمت در.وحید به من گفت: _شما برو بالا.الان میام. رفتم بالا.برق روشن کردم.چایی هم آماده کردم.خیلی طول کشید بیان.از آیفون نگاه کردم.وحید جلوی اون آقا ایستاده بود و بهش میگفت: _نمیشه.من نمیتونم.😥😐 لامپ آیفون که روشن شد دو تایی برگشتن سمت آیفون.گفتم: _آقاسید!مهمان رو دم در نگه داشتی. بفرمایید بالا. اون آقاهم از خدا خواسته سریع اومد داخل.... داشتم چایی میریختم تو لیوان وحید اومد تو آشپزخونه و گفت: _برا چی گفتی بیان بالا؟😠 -وحیدجان!! وقتی میگن میخوام بیام بگم نه؟! زشت نیست مهمون رو راه ندیم؟!😟 سینی رو گرفت و گفت: _برو تو اتاق تا من نگفتم نیا بیرون.😠 -چشم آقای خوش اخلاق.😊 برای رفتن به اتاق باید از جلو مهمون رد میشدم.به اون آقا گفتم: _خوش آمدید.من مزاحمتون نمیشم.میرم تو اتاق،شما راحت باشید. یه قدم رفتم،اون آقا گفت: _دخترم میشه بشینید.من اومدم اینجا چون با شما کار داشتم.😒 وحید ناراحت گفت: _حاجی حرفی دارید به خودم بگید.😒 بعد به من گفت: _شما برو تو اتاق.😠 یه نگاهی به آقایی که وحید بهش میگفت حاجی کردم،با اشاره گفت _بشین. یه نگاهی به وحید کردم،اشاره کرد برو.😠به وحید لبخند زدم.😊رو به حاجی گفتم: _تا حالا رو حرف آقاسید حرف نزده بودم. رو به وحید گفتم: _ولی فکر میکنم بهتره بمونم. نشستم روی مبل.حاجی لبخندی زد و گفت: _آدمی مثل وحید باید هم همچین همسری داشته باشه..😊راستش دخترم من وضعیت شما رو میدونم...😒 وحید پرید وسط حرفش و گفت: _شما که میدونید دیگه چرا اصرار میکنید.😠 حاجی گفت: _چاره ای ندارم...😔 بالبخند گفتم: _آقاوحید باید بره مأموریت؟🙂 دو تایی به من نگاه کردن.وحید گفت: _نه.نمیرم.😠😒 به حاجی گفتم: _کی باید بره؟ وحید گفت: _نمیرم😠☝️ به وحید نگاه کردم.لبخند زدم.😊دوباره به حاجی نگاه کردم.گفت: _هرچی زودتر،بهتر.فردا صبح بره که خیلی بهتره.😒 وحید گفت: _نمیرم.😠 به حاجی گفتم: _چقدر طول میکشه؟🤔 وحید عصبانی شد.گفت: _من میگم نمیرم تو میگی چقدر طول میکشه؟ اصلا میشنوی من چی میگم؟😡 به حاجی نگاه کردم.گفت: _دوماه😔 وحید با اخم به من نگاه میکرد.به حاجی گفتم: _خطرناکه؟😥 -نه.یه موقعیت بررسی و تحقیقه.من بهتر و دقیقتر از وحید نمیشناسم وگرنه تو این وضعیت شما اصلا بهش نمیگفتم.😒 به وحید نگاه کردم.هنوز داشت با اخم به من نگاه میکرد.بالبخند گفتم: _برو،من راضیم.👌 وحید عصبانی بلند شد.دو قدم رفت سمت اتاق بدون اینکه برگرده به من گفت: _بیا.😡 به حاجی گفتم: _شما از خودتون پذیرایی کنید.منزل خودتونه. ببخشید..الان میایم خدمتتون. رفتم تو اتاق.سریع درو بست.گفت: _میفهمی چی میگی؟! اگه برم وقتی بچه هامون به دنیا بیان نیستم پیشت.😠 گفتم: _بقیه هستن.منم کلا میرم خونه بابا یا خونه آقاجون که شما خیالت راحت باشه،خوبه؟☺️😉 -یعنی برات مهم نیست من نباشم؟فرقی نداره برات؟😠😒 -معلومه که مهمه.ولی کارت مهم تره.حاجی گفتن کس دیگه ای ندارن که بتونه این مأموریت رو انجام بده.☺️😎 بعد با شوخی گفتم: _برا بچه های بعدی جبران میکنی.😜 -گوشام دراز شد.😬😍 -قبلا هم بهت تذکر دادم وقتی درمورد همسر من صحبت میکنی مؤدب باش.بعدشم من میخوام دخترهام مثل مامانشون دو تا داداش مهربون هم داشته باشن.آخه خیلی خوبه آدم داداش داشته باشه.☺️🤗 خنده ای کرد و گفت:.... ادامه دارد... 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍
در پناه حق باشید ✨ یا علی🌹
⚠️‼️ ریزترین کارهایی که میکنی...روی نوع برخورد خدا با تو تاثیر مستقیم میذاره... خدا خیلی اکتیوه... خیلی آنلاینه... خیلی میبینه... خیلی حواسش هست ! بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنی حواسش به کارات هست... پس حواست باشه چیکارمیکنی رفیق:) @dokhtaranzeinabi00
🔮 💚نماز شب ششم ماه رجب،  دو ركعت است، که در هر رکعت بعد از سوره ی حمد،  هفت بار آية الكرسى خوانده شود.💚 🎁 ⬅️منادى‌اى از آسمان ندا در مى‌دهد: اى بنده‌ى خدا، تو حقيقتا و واقعا دوست خدا هستى و در برابر هر حرف كه در اين نماز خوانده‌اى، شفاعت يك مسلمان براى تو است و نيز  هفتاد هزار  عمل نيك كه هر كدام از آن‌ها نزد خدا برتر از كوه‌هاى دنيا است، براى تو خواهد بود.♥️ :اقبال الاعمال.ص150📚 🤲🏻🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅فضیلت استغفار در ماه رجب ✍امام علی علیه السلام فرمودند: درماه رجب زیاد استغفارنمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد می کند. وهرشخص دراین ماه زیاداستغفرالله گوید فرشتگان بر او مژده بهشت را میدهند فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را می دهد و پایان سخن اینکه،ماه رجب ماه کشت(انجام اعمال صالح) "شعبان"ماه آبیاری(بااشک) رمضان ماه دروی رحمت است 📚منبع:فضایل دوازده ماه قمری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 داستان کوتاه "قیمت زندگی چنده؟" فرزندی از پدرش پرسید: قیمت زندگی چقدر است؟! پدر یک سنگ زیبا بهش داد و گفت: این را ببر بازار، ببین مردم چقدر می‌خرند؛ اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بیاور بالا ببین آنها چگونه قیمت‌گذاری می‌کنند.! او سنگ را به بازار برد... نفر اول سنگ را دید و پرسید: قیمت این سنگ چند؟ کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ آن مرد گفت: دو هزار تومان! آن کودک نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت. پدر به او گفت: این بار برو در بازار عتیقه‌فروشان، آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد. عتیقه‌فروش گفت: دویست هزار تومان! این‌بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو... وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهرشناس گفت: دو میلیون تومان! آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چنده؟! * مهم این است که گوهر وجودت را به کی بفروشی!! قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد...* "پس مراقب باش" 🌷🌷🌷
🌿 مراقبات لیله الرغائب 🕋 اولين شب جمعۀ ماه رجب را لیله الرغائب می‌گويند. در این شب، مقداری از شب که گذشت، هیچ فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمین نمی‌ماند مگر این که در کعبه و اطراف آن جمع شود. 💫 آن گاه خداوند می‌فرماید: ای فرشتگانم! هرچه می‌خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض می‌کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذری. خداوند می‌فرماید: این کار را انجام دادم. 💫 برای این شب نمازی بسیار با فضيلت از حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلّم نقل شده است که اگر کسی آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود، خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می‌فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد و با روی گشاده و درخشان و زبانی شیوا و فصیح به او می‌گوید: 🌷 اى حبيب من تو را بشارت باد كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى. بنده می‌گويد تو كيستى؟ به خدا سوگند من چهره‌اى زيباتر از چهرۀ تو نديده‌ام و سخنى شيرين‌تر از سخن تو نشنيده‌ام و بويى بهتر از بوی تو نبوییده‌ام! پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نماز هستم كه در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردی. امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم و هراس را از تو برگيرم و هنگامی كه در صور دميده شود، در عرصۀ قيامت سايه‌اى بر سرت خواهم افكند، پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو جدا نخواهد شد. 🌷 💎 كيفيّت اين نماز چنين است: ▫️اولين پنجشنبۀ ماه رجب را روزه می‌دارى. ▫️و چون شب جمعه داخل شود، مابين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز بجاى مى‌آورى، هر دو ركعت با يک سلام، و در هر رکعت می‌خوانی: ▪️سوره «حمد» یک مرتبه ▪️سوره «قدر» سه مرتبه ▪️سوره «توحيد» دوازده مرتبه ▫️پس از پایان نماز هفتاد مرتبه مى‌گويى: ▪️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ ▫️سپس به سجده می‌روى و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️آنگاه سر از سجده برداشته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ ▫️دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️سپس حاجت خود را می‌طلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد. @dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ 🌺صبح زیبای پنجشنبه تون معطر به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد صلی الله علیه و خاندان پاک ومطهرش🌸 🌺🍃 الّلهُمَّ 🌸🍃 صَلِّ 🌺 🍃 علی 🌸 🍃 مُحَمَّدٍ 🌺 🍃 وَآل 🌸 🍃 مُحَمَّد 🌺🍃وَعَجِّل 🌸🍃 فَرَجَهُم @dokhtaranzeinabi00
هدایت شده از  「 گُسٺَـࢪدِه‌شَهید‌ڪاوِه 」
🚨 ♨️انتشار برای اولین بار در فضای مجازی 👌 🔻نا گفته هایی از ایران اسلامی از زبان خود شهید طهرانی مقدم😱 ❗️تازه فهمیدم چه قدرت هایی که نداریم...... 🔻 دشمنان بخاطر همین موشک ها جرئت جنگ با ما را ندارند💪 🎥 فیلم را حتما ببینید خیلی جالب و عجیبه😳 🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/2612527135C769c2abdae
💥 👇 : یک مسئله که من اصراردارم روی آن تکیه کنم مسئله ی است.. ❌آن چیزی که من روی آن تکیه میکنم این هست که فضای مجازی دارد از بیرون از اختیارات مااداره می شود. خب وقتی که ما میدانیم کسانی دارند فضای مجازی را که ماهم دست اندرکارش هستیم ومبتلی به ماست هدایت میکنند ومدیریت میکنند ؛ ما نمی توانیم بیکاربنشینیم مقابل آنها! ⛔️مانمی توانیم مردممان را که بافضای مجازی ارتباط دارندبی پناه رهاکنیم دراختیارآن مدیری که پشت پرده دارد فضای مجازی را مدیریت میکند. 👌برای این هست که روی این مسئله ی بنده این همه تاکیدمیکنم. نمی شود این مسئله را رهاکرد. ومن میبینم که آن اهتمام لازم به خرج داده نمیشود. سوال ⁉️ چرا اهتمام لازم به خرج داده نمیشود ⁉️‼️ @dokhtaranzeinabi00
••• که میگویند بهانه است... تو از نور برایم ریسمان بافته ای وبه زمین فرستاده ای تاراهِ‌آسمان رانشانم بدهی🌖 ••• ؟! @dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سردار شهید سلیمانی: مدافع حرم به دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حرم حضرت رقیه (س) خلاصه نمیشود ، دفاع از حرم یعنی کل جمهوری اسلامی ، امروز کل حرم است 🌸 در حین سخنرانی حاج قاسم ، چند موشک در نزدیکی ایشان اصابت می کند ، به عکس العمل ایشان دقت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فریاد لبیک یا خامنه‌ای در ‌اجتماع بزرگ نیروی های مردمی عراق ‌‌@dokhtaranzeinabi00
🌱دنیـا دنیـاے ٺیـپ زدنـهـ! فقـط مھـم اینـهـ‌ ڪهـ ڪـے براے_ڪـے ٺیـپ میـزنـه؟! حاج‌حسین‌یڪٺا ‌‌@dokhtaranzeinabi00
چــآدُر یعنی صعـ🚩ـود یعنی بالا رفتــن از ریسمانــ⛓الهی اما؛وقتی به قلـ🗻ـه میرسی که... حیــا را هم همــراه خودت داشته باشی غیر از اینــ☝️ حتما سقـ💥ـوط خواهی کرد حواست باشد خواهــر چــآدُر بدون حیــا هیچــ✋است!! ‌‌@dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار ڪه یک کوه سفر کرده از این شهر آنقــدر ڪه خالۍ شده بعد از تو جهانم ‌‌@dokhtaranzeinabi00 ‍‎‌‌‎
عکس کمتر دیده شده از حاج قاسم عزیز . . 🌿 ‌‌@dokhtaranzeinabi00
شهدای گلستان هفتم پاسداران 👆 ‌‌@dokhtaranzeinabi00
4_5780734442330916360.mp3
5.27M
🌟 مناجات 🌜 وقتی اسیر دست دنیایی / از زندگی دلخور شدن خوبه بین مناجات شب جمعه / تو کنج هیئت حُر شدن خوبه. مهدی رسولی🎤