eitaa logo
-دختران امام زمانے-
1.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
214 فایل
-رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود می رودعمر ولی،خنده به لب باید زیست:)) - اینجا؟ . دل‌نوشته های ِچندتا دختر ِدهه ِهشتادی 🤍 . کپے حـلالت رفیق🌿 [ وقف ِآقای ولی عصر ِ] هـر آنچـه که باید بدانے . https://eitaa.com/joinchat/1160249525C3151e8d2cc
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات پرجذب مذهبی یازینب
وای دیگه خسته شدم اینقدر جواب دادم بابا اگه به فکر من نیستید به فکر ناشناس باشید که ترکیدههههههه🤣🤣😂😂😝😜 بله برای آقایون و هم برای خانوما هم هست ببینید لینکش رو میذارم ولی تا ۵ دقیقه دیگه می پاکمممم https://eitaa.com/joinchat/1133379698C98c6f283d5 اینم لینک ولی تورو خدا لطفا دیگه درخواست ندید چون نمی‌گذارم حالا هرچقدرم التماسم کنید😜😒😏😡 کپی از بنر اصلا راضی نیستم❌❌
[ مائده ]سین‌بزن‌برنده 15000 هزار تومان پرداخت‌ایتاشی . ☝️🏾🌿 - @My_playlist : کانال‌اهنگ‌بی‌کلاممون !
هدایت شده از ضامن اهو
تبادلات نسیم... 🙃😉✨ ادمین تبادلات میشم☺️ آمارتون +100 بود بفرمایید پی وی در خدمتم @neoteric کانالتون مذهبی باشه🦋🍒 مدیر و ادمین ها هم خانم باشن🍃 اطلاعات بیشتر در اینفو تب 👇🏻(حتما شرایط رو مطالعه کنید) https://eitaa.com/joinchat/1025310892C71343eda0c حتما در اینفو تب عضو باشید 🌈✨ جذبتون بستگی به بنر داره... بنر خوب باشه +30 هم بالا می زنه 🌱🙂
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
✿ دَسـ‌ـ‌ت‌هـ‌ای‌جـ‌ُ‌ـ‌دا ✿رمانی‌از‌جنس‌جدایی‌و‌سردرگمی‌‌همچنین‌عاشقانه💔🌱 عبارتی..) ثانیه‌به‌ثانیه‌گذشت..◼️👀 و‌من‌هرگز‌نخواستم‌..🍂 که‌ازتو..ازنبودن‌توچیزی‌رافاش‌کنم..🥀 سعی‌کرده‌ام‌که‌نگذارم‌..🌾 از‌پنجره‌چشمانم‌نمایان‌شوی..☘️ همیشه‌نبودت‌را‌در‌خود‌حبس‌کردم..🌪️ مگر‌گاهی‌که..هوا‌..ابری‌می‌شود..🌧️ پنجره..بارانی🖇️💎 و ... ) کانال : ➜ @Pglmhayejoda
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
راوی گذشته ای تلخ🖤 اتفاق های متفاوت جوانانی👱‍♂ که در تکاپوی جوانی هستند رفیق👫 هایی که دوستیشان به گذشته ای دور برمی گردد و همین دوستان درگیر دعوایی بد می شوند😡🤬 دعوایی که منجر به جدایی دو دوست می شود 💔🖤 قسمتی از رمان:👇👇 کیان: بابا من دختر عمو رو دوست ندارم اون مثل خواهرم می مونه👫 زهرا: خدایا کیان خیلی برام مهم... ایندش از همه چی برام مهم تر🤲🤲🥺 مهراد: با اینکه هوا سرد بود برای من مثل باد بهاری بود🌸😞 کیان: چطور پا بزارم روی دل مهراد❤️🚶‍♀👣 سمانه : من به شما علاقه ای ندارم 💔🖤 مهراد: دیگه نمی خوام تو رو ببینم پاتو از زندگیم بگک بیرون 😡🤬 کیان : مهراد مراقب باش مهررررررررررررادددددد😨😱😨😱😰 مهراد: واییییییییییی نه😱😨😰 کیوان: میدونم با گفتم این حقیقت تخم کینه رو تو سینه هر سه شما می کارم🤭😔 کنجکاو شدی نه خب بیا کانال زیر ادامه رمان بخون زرنگی همه رو می خوای تو بنر بخونی بیا کانال زیر پشیمون نمیشی 👇👇👇👇@farar_az_eshgh_novel
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
تکه هایی حقیقی:/ . +خان؟ . +تینوش رو از من نگیر ... . +میگی من پسرمو ،، وارسمو بدم دست تو ... تو؟؟ . +من حسش کردم ،، تو به من ظلم کردی :/ فقط و فقط این بچه دلگرمیم بود با اینکه بچه ی خودم نیست ... من دوستش دارم ... نمیذارم پیش پدری مثل تو بمونه ... . +پسر خوبیه بگی نگی خودم هم یکم ازش خوشم اومده ‌. +سواک مهدی رو گرفت ... . +این اعلامیه ها رو بگیر . +من پشت پرده جونمو واسه این مردم میدم ... . +من بدون تو میمیرم ... . +میخوای دست رو دست بذاری پسری که شیرنی خورده ی خواهر زادته تو زندان بمونه . +روشنک ... خوش اومدی به دنیا ... . +خدا خیلی دوسش داره ... از راه میانبر اون رو برد پیش خودش ... . +شرمندتم خواهر . +من عشق رو با تو تجربه کردم بی معرفت ،، کجا رفتی ... . +روشنک خیلی سوال داره من چی بگم؟؟ . +ببین خواهرته ... چقدر نازه . +میدونی مرگ چیه ؟؟ من روزی هزار بار تجربش میکنم ... . +چرا فکر میکنی من نمیفهمم عشق چیه دوست‌ داشتن چیه ؟؟ . ✨°•@romanhoviyat•°✨
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
سلام👋 این پیامو رد نکن اگه عاشق گاندویی😊 اگه رمان خونی و دوست داری بهترین رمان های ایتا رو بخونی♡ بهت قول میدم از عضو شدن توی این کانال هیچوقت پشیمون نمیشی😃 تازه دو تا هم شعبه دارن و کارشون روی حساب و کتابه و رمان ها قاطی نمیشن😉 شعبه‌ی اول👇 @r_o_m_a شعبه‌ی دوم👇 @gandoo_rman2 دنبال نکنی ضرر کردیااا از ما به شما نصیحت😉🤞
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
♥︎به نام خالق عشق♥︎ «یا عشق تو چنان بشنو سخنم را » ♡طــــ🫀ـــرفداران مــ💋ـــستر♥︎بانــــᰔᩚـــــو♡ ♡دوعشق♡ ♥بچه مهندس 5♥ هرشب با یاد تو قلم را بر دست میگیرم و جوهرش را بر صفحه سفید دفترم نقش میزنم ، نقشی که رویای بی پایانم است نقشی که هرشب قلبم را به تپش می اندازد قلبم هرشب به یاد ارزو هایم با تو مینویسد. به قلم دل بی قرارم♥ ༺کانال بچه مهندس 5 با رمانی بسیار عالی و جذاب༻ ⏤͟͟͞͞سرنوشت سخت و خواندنی جواد و مرضیه❥ «چنان گفت عشق که سختی همین چند صباح است. » بخشی از نفس های دو مجنونᰔᩚ ♥︎هر چقدر زنگ آیفون رو زدم در و باز نکرد... ♥︎جواد جواد چشمات و باز کن... ♥︎رحیم:عمو جواد میشه هیچ وقت از پیشمون نری... ♥︎_مرضیه خانم یک لحظه میشه بیاین اتاق من کارتون دارم... ♥︎چرا رنگت پریده مرضیه... ♥باشه، باشه فقط بگید من چکار کنم... ♥︎جون مرضیه، جون مرضیه اون چشات و باز کن، تو رو خدا... جون مرضیهههههه... ♥︎نه به خاطر من به خاطر هیچ کس بخاطر... ♥جواد خودت بهم قول دادی همیشه کنارمی خیلی نامردی... ♥_امیدی نیست باید... ˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎ 🇮🇷کانالی اسلامی🇮🇷 ˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎˎ ‌‌╭─┈┈ │♥️🖇 │ ➺ @p_a_r_m_i_d_a ╰────────────────
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
چادࢪے ها ڪجایـید ڪھ یڪ ڪانال آوࢪدم مخصـوص خودتون🌸✨ بیـایـد ڪہ بہتࢪ از ایـن نمے تونـید پیـدا ڪنیـد🌿🍏 باوࢪ نمے ڪنے خودت ببـین↻⇩ 🥀🍓👒🌸 🍓🍎🎨🏵 https://eitaa.com/joinchat/3699769520C1326848bbd _یـعـنے واقـعا بہتࢪ و شیـڪ تࢪ از ایـن ندیدھ بودم!🕶 بـلھ تازھ قـࢪاࢪھ اگـࢪ زیاد تـࢪ بشـن ڪانالـشون محـشࢪ تࢪ بـشہ🤚👌 دیـگہ مـگہ بهتـࢪ از ایـن😌☺️
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
سـ‌لـام‌سـ‌لـام🌿🧸 اومـ‌دم‌بـ‌هـ‌ت‌یـ‌ه‌رمـ‌ان‌مـ‌عـ‌رفـی‌کنم! داستان‌راجب‌یه‌دخترمذهبی‌ویک‌پسرقرتی😍✨ بـ‌نـ‌ام:برای‌من‌بمان🤍💍 باسابقه‌فیلتری‌دوباره‌برگشت🥺♥ ژانـ‌ر:مذهبی،عاشقانه☘️ قـ‌سمـ‌تـی‌از‌رمـ‌ان •♥🌾• کلاس تموم شد رفتم توی محوطه دانشگاه کمی قدم زدم چون صبحانه نخورده بودم یکم آبمیوه گرفتم درحال خوردن بودم که باز مثل همیشه ... _ دختر خوشگله .... چه چشمای جذابی داری سرمو انداختم پایین +برو نشو برادر _مزاحم چیه مراحمم +گفتم مزاحم نشید به حراست خبر میدم _اوه چه عصبی ! ببینم این از سر مبارک بردار بیینیم چه شکلی ای هیچی نگفتم بهش پسره الدنگ پاشدم بریم سمت دفتر حراست که چادرمو از سرم کشید.. _هوی پسره احمق بیشعور چه غلطی کردی ؟ چادرمو محکم از دستای کشیدم بیرون و سرم کردم دویدم سمت حراست ..... پارت‌کاملا‌واقعیه🌱⚡ برو توی کانال پارت اول ، اگه نبود لف بده 🙂 ادامش‌تو‌چنل‌زیر👇🏻💛 ✨🖤@mazhabykadeh 🖤✨@mazhabykadeh ✨🖤@mazhabykadeh
هدایت شده از آرزویــــ یــــکــــ ســــفــــر طــــولــــانیــــ 💗
سلام خوبید تو ایتا ممکنه کسی من رو نشناسه ولی با گذاشتن دو تا از پی دی اف رمان هام ممکنه که کم کم من رو به خاطر بیارن🙂 صدای پای آشنا چندمین رمانمه بخشی از رمان سعید :با فرشید پیاده از خونه دور شده بودیم و به سمت خونه حرکت میکردیم که یه ماشین جلومون رو گرفته بود دو تا از آدمای هیکلی از ماشین پیاده شدن و داشتن به سمت ما میومدن ما هم سعی داشتیم ازشون دور بشیم ولی ...... ولی چی 😰 نکنه اتفاقی افتاده 😰 نکنه به دستور شارلوت اومدن 😱 برای این که داستان رو خوب بفهمید وارد لینک بشید ....... @saday_pay_ashna خوش اومدید