eitaa logo
🥺:)))
23 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
393 ویدیو
16 فایل
بِســمِ‌رَبِ‌اَباعَبدِاللهِ‌الحُسَین🍃✨ دلـ ندارمـ‌‌ که‌‌ به معشوقـ‌ زمینی بدهمـ ! دلـ من گوشهـ صحنت به خدا جاماندهـ ... 💔 ناشناسمون🌸♥️ https://harfeto.timefriend.net/16421497838897 #تابع_قوانین_ایتا_و_جمهوری_اسلامی🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
🥺:)))
#رمان #پارت_سه #عشق_یا_غرور_یا_شایدم_هردو اون از من ۲ سال کوچکتره اون 18 سالشه و من 20 خوب . وای
به خاطر همین ویلای شمال و باغ پسته و ویلای لواسان رو فروختیم و به دوست بابا که یکی از سرمایه گزارای بورس بود پول رو دادیم تا با پول ما هم سرمایه گذاری کنه . و سودمون رو نصف نصف بده . و اینجوری شد که دیگه زندگی کردن تقریبا آسون شد واسمون . خب برم آماده شم که با رها بریم خرید . یه مانتو کوتاه تا بالای زانو به رنگ کرمی ، یه شلوار کرمی ، یه شال قهوه ای، با یه کتونی عروسکی قهوه ای برداشتم که بپوشم . بعد اینکه لباسارو پوشیدم پشت میز آرایش نشستم و یه آرایش ملیح کردم . همین بس بود که مثل فرشته بشم .( سقف رو بگیرین نریزه رو سرم . خخخخخخ) صورتمو تو آینه خیلی دقیق بررسی کردم چشم هایی به رنگ آبی آسمونی با موهایی به رنگ طلایی که به خرمایی میخوره و بلندیش تا روی باسنم بود . دماغ عملی . گفتم عملی یاده دماغم افتادم . چند سال پیش با دماغ خوردم زمین که باعث شد دماغم ترک بر داره . به خاطر همین تا 18 سالگی صبر کردم و دماغم رو فوری بردم و عمل کردم . هم واسه شکستکی دماغم و هم برای زیباییش . لب های غنچه ای شکل و گوشتی زیبایی خیلی زیادی رو صورتم به وجود آورده بود . نمیدونم چجوری باید از خدا بابت اندامم و زیباییم تشکر کنم .اوه . دو ساعته من اینجا نشستم و دارم درباره ی قیافم توضیح میدم . دیگه بسه. پاشم برم که اگه دیر برسم پایین رها مو ها مو میچینه . رفتم طبقه پایین تا با رهابریم خرید .
انقدر با هم حرف زدیم که دهنمون کف کرد . از دانشگاه و درس و مشق گرفته تا همسایه ی دختر خاله ی بابای سارا . 1 ساعت بعد رها : سارا جون این کادو تولدته هر چند ناقابله از طرف منو هستیه . سارا : مرسی عزیزم . شرمنده کردی به خدا بعد از دقایقی از سارا جدا شدیم و میخواستیم سوار ماشین بشیم که بردیارو دیدم که داشت با تلفن صحبت میکرد خیلی آروم به رها فهموندم که ساکت بشه و فقط گوش کنه . اونم خیلی زود منظورمو فهمید بردیا : وای مامان جان من نرگس رو نمیخوام . آخه به چه زبونی بگم ؟ اون یه دختره از خود راضیه . من نمیتونم با اون زندگی کنم . خودم یکی رو انتخاب کردم . فقط زیر نظر دارمش تا بفهمم اونی که من میخوام هست یا نه. پس لطفا بس کن . هر کی رو هم که انتخاب کنی بازم جواب من منفیه مادر جان . با خودم گفتم بردیا کی رو زیر نظر داره ؟ ولی خوب به من چه . بزار هر کی رو که میخواد انتخاب کنه . به من چه ربطی داره . ولی پس چرا دلم یه دفعه گرفت ؟ متوجه نگاه سنگین کسی رو خودم شدم . رها که تو گوشیش داشت با یکی چت میکرد پس این یارو کیه ؟ دنبال صاحب این نگاه سنگین میگشتم که یکی از پشت سرم آروم گفت نگرد من اینجام....
https://harfeto.timefriend.net/16427831628039 نظرت راجب رمان چی بود؟🌸♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【💛🐝】 - - جَھـٰآن‌دونیـم‌شُد‌؛اَندوه‌مَـن‌،غِیـٰآبِ‌تـو.. - ✨‌⃟📒¦◖
امیدوارم‌قطاراُمیدتون‌ همیشہ‌روۍریل‌خوشبختـےحرکت‌کنھ🚂🧡•°
•☘• " إنَّ‌اللّٰهَ‌مَعَ‌الْصٰابِرین " آروم‌ آروم‌ همه چیز‌ خوب‌ میشه صبـر‌ داشته باش...
.
¹⁵:¹⁵ آرزو !