سلام دوستان برای خوندن این نوع رمان روی
📚رمان پرواز در هواے خیال ٺو
کلیک کنید و رمان رو مطالعه بفرمایید☺️🍃
ابهامات و نظراتتون رو هم در ناشناس حتما بگید🙂🌿
لینک ناشناس⇩
https://harfeto.timefriend.net/16632422088189
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌱#انگیزشی #رهبرانه♥
شدے صاحب هر بندد دلم ...
شدے روز و شبم ماه دلم ...
#رویچشمایتوحساسم!🙂✨
🔴 ثواب آشنا کردن مردم با امام زمان(عج)
🔵 امام حسن عسکری علیه السلام:
🌕 اگر می خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود.مردم را با امام زمانشان آشنا کن.
💟#حکایت
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نه، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید. شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@
هدایت شده از مسابقه خانواده شاد🍦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰۳
🌹بهترین زنان کسی است که جز در ضرورت نامحرم او را نبیند🌹
🌺حضرت زهرا سلام الله علیها🌺
مسابقه 🔔 مسابقه
دیدن چهار کلیپ کوتاه و جذاب😍 پاسخگویی به چهارسوال چندگزینه ای😉
جوایز این دوره از مسابقات👇
3 عدد تابلو فرش حرم امام رضا علیه السلام☺️☺️
5 عدد هدیه 500هزار ریالی🤩🤩
20 + 10 عدد کارت شارژ😎😉👋
برای شرکت در مسابقه عضو کانال زیر شوید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4108189870C5468cca59e
💖خانواده شاد💖
قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد…
یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: آقا ابراهیم قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله د
ارم…
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش…
همینجور که داشت کارشو انجام میداد رو به پیرزن کرد گفت: شما چی میخواین مادر جان؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: لطفا” به اندازه همین پول گوشت بدین آقا…
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد و گفت: پونصد تومان! این فقط آشغال گوشت میشه مادر جان…
پیرزن یه فکری کرد و گفت: بده مادر… اشکالی نداره… ممنون…
قصاب آشغال گوشتهای اون آقا رو کند و گذاشت برای اون خانم…
اون آقای جوان که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد رو به خانم پیر کرد و گفت: مادر جان اینارو واسه سگتون میخواین؟
خانم پیر رنگش پرید و سرخ و سفید شد و با صدای لرزان نگاهی به اون آقا کرد و گفت: سگ؟!!!
آقای جوان گفت: بله… آخه سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره… سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟!!
خانم پیر با بغض و خجالت گفت: میخوره دیگه مادر… شکم گرسنه سنگم میخوره…
آقای جوان گفت: نژادش چیه مادر؟
خانم پیر گفت: بهش میگن توله سگ دو پا… اینا رو برای بچههام میخوام اّبگوشت بار بذارم خیلی وقته گوشت نخوردن!
با شنیدن این جمله اون جوون رنگش عوض شد… یه تیکه از گوشت های فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشت های اون خانم پیر…
خانم پیر بهش گفت: شما مگه اینارو برای سگتون نگرفته بودین؟
جوون گفت: چرا مادر…
خانم پیر گفت: بچه های من غذای سگ نمیخورن مادر…
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و آشغال گوشت هاش رو برداشت و رفت…………
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@
سلام دوستان برای خوندن این نوع رمان روی
📚رمان پرواز در هواے خیال ٺو
کلیک کنید و رمان رو مطالعه بفرمایید☺️🍃
ابهامات و نظراتتون رو هم در ناشناس حتما بگید🙂🌿
لینک ناشناس⇩
https://harfeto.timefriend.net/16632422088189