eitaa logo
دولت انقلابی جوان 😊✋
185 دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
45.3هزار ویدیو
292 فایل
🔴 لینک ورود به گروه دولت انقلابی جوان @com/joinchat/33947842Ccf4b9fc148
مشاهده در ایتا
دانلود
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل دوم) 🔸۵ سال به آسمان نگاه نکردم مبادا دوباره آن گرگ را ببینم، چون بالا بود، اصلا نمی‌توانید تجسم کنید، امیدوارم هیچ کس نبیند... فقط تنها چیزی که برایم مهم است، این است که خدا به من فرصت داد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/BLMjg 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل دوم) 🔸خواستم از خودم دفاع کنم، آنجا دفاع کردنی نیست، اینجا باید از خودت دفاع کنی، دفاع کردن در این کره خاکی است... امیدوارم کسی دفاع کردن را به آن دنیا نسپارد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/6UbAs 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل سوم؛ به مناسبت وفات حضرت ام البنین «علیها السلام») 🔸شفاعت افسر پلیسی که در عملیاتی ۱۰ گلوله خورده بود و در کما بود توسط حضرت ام البنین «سلام الله علیها» سالروز وفات حضرت ام البنین «سلام الله علیها» 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل دوم) 🔸از بیهوش شدن من اینقدر زمان گذشته بود که وقتی به هوش آمدم، من را که گرفته بودند و پایین انداخته بودند، سرم روی زمین بود و پایم هنوز در ماشین بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/cCLu7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل دوم) 🔸دو نفری که مرا بردند یکی مچ پای مرا گرفت و از روی تخت پایین کشید، احساس کردم زیر پایم خالی شد و سرم به زمین خورد، یک آن احساس کردم روحم بالا آمد، آن بالا لبخندی زدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/opFLa 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
19.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل دوم) 🔸از یک جایی حس کردم که باید بروم‌، بالا کشیده شدم، طوری که محله برایم شد مثل کُره، به محض اینکه اتفاق افتاد، انگار وارد اتاق شدم (اتاق بازگویی، اتاق بازجویی) جلوی من یک‌ پرده باز شد از ۴ سالگی را نشانم دادند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/tWlYQ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل دوم) 🔸سال ۸۶ سمت نیشابور کار داشتم، ماشین روشن نمی‌شد، مکانیک آوردم، رو به آسمان با زبان خودم به خدا گفتم: من از تو لجبازترم این ماشین را روشن می‌کنم، ضربه‌ای با پا به ماشین زدم استارت زدم ماشین روشن شد... 🔸در راه برگشت فردی را دیدم ایستاده، گفتم من که تنها میرم این بنده خدا رو هم برسانم کمی بالاتر یک نفر دیگر هم سوار کردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/cpSZM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
16.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل دوم) 🔸بلند شدم، خودم را دیدم، پیرمرد را که جلو پیش من نشسته بود را هم دیدم، پیرمرد هم با من بلند شد، اما نفر قبلی هنوز خواب بود نگاه کردم دیدم ماشینم خراب شده ولی اصلاً برایم مهم نبود. 🔸من و پیرمرد همدیگه را نگاه می‌کردیم، اصلا به فکر نفر سوم هم نبودیم که ایشان را هم بلند کنیم ببریم، هر چی هم می‌رفتیم نمی‌رسیدیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/8qphX 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل دوم) 🔸مسیر طولانی رفتیم و خسته هم نمی‌شدیم که بگیم حالا بشینیم کمی خستگی بگیریم، می‌دانستیم فقط باید مستقیم بریم 🔸یک پسرخاله‌ای داشتیم که از دنیا رفته بود، ایشان را دیدم ایستاده بود، اصلا تعجب نکردم که ۶ سال مرحوم شده خیلی عادی پرسیدم علی اینجا کجاست؟ گفت: باید بریم... همه جا تاریک بود ولی قابل دیدن بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/cwzMU 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل دوم) 🔸دیدم ۳۰،۴۰ متر مانده بود که به خودم برسم، فاصله ۲۰ متری در آن تاریکی سه نفر را دیدم قد رشید... 🔸یک زمانی بود که باید کارهایی انجام می‌شد که شب خوابم ببرد، الان برعکس شده، اگر سر کسی داد بزنم، آن شب خوابم نمی‌برد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nZvfl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سیزدهم فصل سوم) 🔸جلوتر که رفتیم، تا یک سِنّی یک فرض اشتباه داشتم، اینکه چرا من در این خانواده به‌دنیا آمده‌ام؟ چرا پدرم مادرم این پدر مادر است؟ و این فکر اشتباه بود. به من گفتند: خداوند بهترین لطف را به تو کرده که پدر و مادرت ایشان هستند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/X84KM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links