صبحدم ذکری بجز نامش ، نگویم بهتر است
جز ره و رسم ولایش را ، نپویم بهتر است
سمت قبله ، رو به اربابم حسین بن علی
با سلام صبحگاهی ، خُلق و خویم بهتر است
صل الله علیک یااباعبدالله😔💔
#ارباب
@dookhtaranehmohajjabe
السلام اے آقاے رئوفـــ
تنها نہ ما
بہ شوق ِ #حرم
ضعف مےكنيم
حتے بهشت هم شده
مجنون ِ #مشهدت♥️
#امام_رضا
@dookhtaranehmohajjabe
{•🕊•}
میگفت⇩
خدامیخواهدپروازرایادمابدهد؛
اگرماراآزادمیگذاردبرایایناستکه
بالزدنراتمرینکنیم...
نهاینکهسقوطما
برایشاهميتنداشتهباشد . .🌿
استادپناهیان✨
@dookhtaranehmohajjabe
.
#تلنگر❌💡
🔻ﻣﻮﺑﺎﯾﻞاﺯسبڪترینﭼﯿﺰﻫﺎئیہﮐﻪ📱
ﺩࢪﺩﻧﯿﺎﺣﻤﻞمیشہ🌍
🔹ﻭﻟﯽﺍﺯسنگینترینﭼﯿﺰﻫﺎئیهکهﺩࢪآﺧﺮﺕباید✨ بخاطرنحوہاستفادہاشپاسخگوباشیم❗️
🔸مواظبباشیماینموبایلماࢪا☔️
جهنمےنڪند
#حرفقشنگ
خدایا بـہ تو پناه مےآوریم،
ازطوفان حرص
و تندی و شدت خشم
و چیرگے حسد
و ناتوانے صبر
و ناسـازگارے اخلاق
خدایا یـارمان باش
#حرفقشنگ
هر کسی عشق را با زبان خود بیان میکند...
دارکوب،میکوبد
نقاش ، میکِشد
قناری ، میخواند
دیکتاتور ، میکُشد
آهو ، می دوَد
نویسنده ، مینویسد
و اما خدا ؛ میبخشد..
#حرفقشنگ
وقتی از اینکه آنچه را می خواستی بدست نیاوردی افسرده ای
فقط محکم بنشین و شاد باش
خداوند در فکر دادن چیز بهتری به تو می باشد . . .
#حرفقشنگ
بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید
دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که
اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد . . .
#حرفقشنگ
گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود
خدا گفت: چیزی بگو
گنجشک گفت: خسته ام
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
#حرفقشنگ
در اوج دلتنگی و دل شکستگی همیشه گوش شنوا منتظر شنیدن غصه های توست ارام غصه هایت رابگو بغض های کهنه و شکسته ات رادرحضورش بشکن و از جاری شدن اشک های بی بهانه ات نترس.
#حرفقشنگ
خود را ارزان نفروشیم
درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند
قیمت = خدا
#داستانمذهبی
حضرت امام حسن عسگری علیه السلام از طرف حکومت عباسی به دست مأموری سپرده شده بود.
او از حکومت عباسی اجازه داشت امام را میان درندگان بیندازد.
همسرش به او گفت:« تقوای خداوند را پیشه کن. تو متوجه نیستی چه کسی در منزل توست؟»
آن گاه عبادت، پاکی و نیکوکاری امام را به شوهرش یادآور شد و گفت:« من برای تو می ترسم. میترسم حق او را رعایت نکنی و گرفتار عذاب بشوی.»
اما مرد زیر بار نرفت و امام حسن عسگری علیه السلام را میان درندگان انداخت. هیچ کس تردیدی نداشت که درندگان، امام را طعمه خود خواهند کرد. اما وقتی پس از مدتی برای تماشا آمدند، دیدند امام حسن عسگری علیه السلام ایستاده و در حال نماز است، و درندگان نیز دور او را گرفته اند.
با دیدن این منظره، امام را از میان درندگان خارج کردند.
#داستانمذهبی
نقل کردهاند که: شخصی از اهل تفکّر و مراقبه در گوشهای از صحن حضرت رضا علیه السّلام نشسته و در دریائی از تفکّر فرو رفته بود، یکمرتبه حالی به او دست داد و صورت ملکوتی افرادی را که در صحن مطهّر بودند مشاهده کرد؛ دید خیلی عجیب و غریب است.
صورتهای مختلف زننده و ناراحت کننده از اقسام صور حیوانات، و بعضی از آنها صورتهائی بود که از صورت چند حیوان حکایت میکرد. درست مردم را تماشا کرد؛ در بین این جمعیّت کسی نیست که صورتش سیمای انسان باشد، مگر یک نفر سلمانی که در گوشۀ صحن کیف خود را باز کرده و مشغول اصلاح و تراشیدن سر کسی است؛ دید فقط او به شکل و صورت انسان است.
از بین جمعیّت با عجله خود را به او که نزدیک در صحن بود رسانید و سلام کرد و گفت: آقا میدانید چه خبر است؟
سلمانی خندید و گفت: آقا تعجّب مکن، آئینه را بگیر و خودت را نگاه کن!
خودش را در آئینه نگاه کرد؛ دید صورت خود او هم به شکل حیوانی است؛ عصبانی شده آئینه را بر زمین زد.
سلمانی گفت: آقا برو خودت را اصلاح کن، آئینه که گناهی ندارد.
#داستانمذهبی
حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره کرامات برخی از علما و بزرگان و نقل چند حکایت درباره آن میفرمایند: استادى براى شاگردش که مىخواست از روى آب عبور کند، چیزى نوشت و شاگرد با آن نوشته از آب عبور مى کرد، یک وقت به نظرش رسید که نوشته را باز کند و ببیند که این طلسم چیست که به او داده و به همراه دارد، باز کرد، دید «بسم اللّه » است، بعد از آن دیگر نتوانست از روى آب عبور کند!
مرحوم وحید بهبهانى در سن نود و هشت سالگى ـ زمانى که نسیان بر ایشان عارض شده بود و در منزل به تدریس شرح لمعه مشغول بود و به عده خاص و اندکى اجازه مىداد که به محضرشان بروند و در درس شرکت کنند ـ روزى به یکى از شاگردان اشاره کرد که بماند.
وقتى همه رفتند، به او فرمود: فلان جا زیر فرش پول وجود دارد، آن را بردار و برو غسل جنابت کن. و بعد از این، با حالت جنابت در مجلس درس حاضر مشو!
چنین کراماتى را از سایر علما هم نقل کرده اند، ولى ما مىگوییم: مستحبات و کرامات اگر نشد، طورى نیست؛ ولى باید مواظب باشیم، با ضعف ایمانى که ما داریم، آن چه را نباید بکنیم، نکنیم!
#حرفقشنگ
زخمهای دلت را فقط به خدا بسپار
خودش بهترین مرهم ها را دارد
باور کن ..
آرام آرام همه چیز
خوب می شـود
#حرفقشنگ
خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ، آرامشت را میدزدد. یکی آهسته میگوید:«کنارت هستم ای تنها» و دل آرام میگیرد.
#حرفقشنگ
وقتی خدا از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت؛ از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم او منتظر است تا نامش را صدا کنم.