eitaa logo
دوستداران ولایت
767 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
9.4هزار ویدیو
37 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 شاهرگ حیاتی برای قزوینی ها ! 🌑 جعفر بخشی بی نیاز نویسنده و روزنامه نگار 🌐 به شکرانه ی خیانت بعضی ها مهمترین و اصلی ترین پروژه ها در استان قزوین به درِ بسته خورد و چون مدیران استانی را فاقد وجاهت و لیاقت یافت ؛ توسعه و پیشرفت را نصیب همسایه های دور کرد. حالا همسایه های کناری ما روزگاری بر وفق مراد دارند و کیف هایشان به کُل به کیفوری رسیده. ما هنوز اما از پسِ این همه سال و ماه اندر خم یک کوچه ایم. در گذر از آن چه از ما ربوده شد و استان ما را سالها به عقب راند ؛ اما دارد موقعیت جدیدی دست به دست می شود که گویا قرار است فرصت سوزی را پایان داده و امکان دست یابی به شرائط جدید را برای مدیرانِ خدمت فراهم کند. دکتر نوذری استاندار قزوین سوای شعارها و واژه های دهن پر کن و اداها و طنازی های رایج در مناصب دولتی ؛ دارد شبانه روز تلاش می کند تا این فرصت تازه را در شکلی هدف مند به بار بنشاند و تیم اش را تشویق و ترغیب کند تا با تمام توان و ظرفیت شرائط را به نفع مردم استان تغییر داده و نمایی تازه از توسعه ی شهری را به همتِ اندیشه های والا و اثر گذار به خانه های مردم قزوین بیاورد.‌ اگر نوذری آن چه گفته اجرایی کند ؛ عیار او را در مقایسه با خیلی ها به شکلی ممتاز بالا می برد و او را در نه قواره ی یک استاندار عادی که او را تا مرز یک قهرمان ملی بازشناسی می کند. 🌐 پروژه متروی هشتگرد به قزوین حتما و الزاما یکی از مهمترین و اصلی ترین پروژه های استان است که اگر مدعیان خدمت بر اجرای آن مردانه اهتمام ورزند و قزوین را از موهبت آن برخوردار نمایند و بگذارند سوت قطارِ مترو در استان ما هم شنیده شود ؛ بی گمان قزوین یک شبه به عنوان پیش قراول توسعه به کشور معرفی خواهد شد. هزار و یک دلیل منطقی و علمی هم وجود دارد که بگوید این خط مترو نه تنها برای قزوین و قزوینی ها که برای جمعیت کشور تا چه اندازه مهم و حیاتی ست. بسیار مدیران و کسانِ نام آشنا در این پروژه دستی از دور بر آتش داشتند و می خواستند روبانِ قرمز رنگ این پروژه ی ملی را به همت قیچیِ مدد و تعصبِ استانی شان بریده و افتخار افتتاحِ آن را به کارنامه ی خود بچسبانند. در این میان اما به همتِ کثیفِ همان خیانتی که گفته شد و تعصب کوری که این فرصت طلایی را سر برید ؛ پروژه ی متروی هشتگرد به قزوین زمین گیر شد و در همان هشتگرد جا ماند. حالا دکتر نوذری استاندار و مهندس علی محمد زمانی رئیس خانه ی صنعت معدن و تجارت استان متفقا بر اجرایِ نهایی آن تاکید فراوان دارند و گویا قرار است با کارزاری عمومی در قامتِ یک مطالبه ی فراگیر این پروژه سریعتر از آن چه روایت شده در استان اجرا شود. 🌐 این که استان ما درد بسیار دارد و یک شبه دردها را درمان شده نمی بیند ؛ قطعی ست. اما برخی دردها ؛ درد نیست. خودِ مرگ است. جسدی را روایت می کند که خاموش و بی حرکت در بستر دراز کشیده و فقط نفس می کشد. ورنه فهم و درک و احساس و شعور ندارد. این دردها را اگر بخواهیم در قزوینِ مینودری به شماره بنشینیم سیاهه ای بلند بالا خواهیم دید از آن چه باید بر تارکِ استان می نشسته اما به زیر پا افتاده. و چه بسیار سرمایه گذارانی که آمده بودند یار باشند اما با باری سنگین‌ بر شانه از استان نرفتند که بنده گان خدا را فراری دادند. آنهایی که اگر نمی رفتند جان شان هم گرفته می شد‌ همچنان که مال شان. اما امروز نگاه ها نه در کلان اما استانی تغییر کرده و فرایند خدمت رسانی را تا حدی قابل قبول ارتقاء داده. اگر متروی هشتگرد به قزوین همچنان که دغدغه ی دکتر نوذری استاندار قزوین است ؛ و اگر مورد مطالبه و پیگیری مدامِ مهندس علی محمد زمانی رییس خانه ی صنعت استان است و سایر مدیرانِ دلسوز و بی ادعا ؛ باید که حتما و الزاما و قطعا مورد درخواست اول و آخر مردم استان هم باشد. به گمانِ خیلی ها که دل شان برای قزوین می سوزد به یقین رسیده اند که خورشید عالمتاب در هشتگرد گیر افتاده و گرمایش به قزوین نمی رسد. اگر متروی هشتگرد به قزوین سریع تر از آن چه آقایان قول اش را داده اند اجرایی شود ؛ آن گاه نور تازه ای بر پهنای آسمان قزوین دیده خواهد شد که خیر و برکت آن را نه فقط قزوینی ها که تمامِ جمعیت ایران به تماشا خواهند نشست. نوری که دولت وفاق وعده داده به تمام ایران سر بکشد و چشمهای مردم را روشن کند. امید که چنین شود.
🌍 یک تکه ی کوچک ! 🌑 جعفر بخشی بی نیاز نویسنده و روزنامه نگار 🌐 منطقه و حوالیِ زیستِ ما آبستن رخدادهای عجیب و غریبی ست که هر لحظه می تواند خاورمیانه را به انفجار رسانده و تمام معادلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و حتی انسانی را بر هم بریزد. در مجموعه ی شهری هم که مردم صبح به صبح در کوچه ها و خیابان ها در هم می لولند تا به ارتزاقی اندک روز را به شب برسانند ؛ خیلی احوال شان بهتر از مردم منطقه نیست. این جا هم آشوب پرده های دیگری را در نمایش حُزن انگیز خود به تماشاگر ارائه می دهد تا باور خراب بودن اوضاع و به هم ریختگیِ زندگی را به وضوح به تصویر درآورد. ما غالبا چیزی را می پذیریم و باور می کنیم که به خواستگاهِ ما نزدیک است. دور که باشد حتی دلیلی روشن تر از آفتاب هم بیاورد ؛ نمی پذیریم. آن جا که منافع در تعارض باشد منطق جایگاهی ندارد و عقل پیشرو نیست. برای همین است که مدام حرف ها و اشاراتی در جامعه رد و بدل می شود که تناسبی با فهم و بینش و درایت و حتی سیاست ندارد و کلید واژه ها غالبا به درِ بسته می خورد. نه نسخه ای پیچیده می شود تا دردی را به درمان بنشیند و نه راهکاری تا درد نیاید و نیمچه سلامتی جامعه هم به خطر نیفتد. اینجا انگار همه خوابند و بیداری فقط تعبیر رویا گونه دارد‌. 🌐 امروز در سردی پاییز در آذر ماه دانشجویان روز خود را به شب می رسانند تا صداها ؛ اعتراض ها و فریادهایشان را از کلاس های درس در دانشگاه خارج کنند و روح مطالبه گری را به گوش بسته ی مدیران و مسئولان جامعه برسانند. اعتراضی که می گوید دانشگاه پادگان نیست و دانشجو منادی حق‌ طلبی و آزادی‌ خواهی ست. دانشجویان هنوز و هنوز گذشته تاریک و سرکوب‌ گرانه ی برخی افراد را که خواسته بر روح آزاد دانشگاه سایه انداخته بودند را دیگر بر نمی تابند و نماینده گان سرکوب و خفقان را به دانشگاه و جمع خود راه نمی دهند‌. آنها به صراحت بارها اعلام کرده اند که دانشگاه هماره زنده است و صد البته دانشجو بیدار. مطالبه ی آزادی بیان و عدالت تنها خواسته ی دانشجوست که باید محقق شود و به انجام برسد. آنها یک دست و یک صدا خواستارِ جامعه ای عاری از دروغ ؛ دغل و نیرنگ بوده اند و بر تمامی سیاست های غلط ؛ خط بطلان کشیده اند. گفته اند و می گویند که باید صدای زنده ی دانشجویان را آقایان بشنوند و از بینش و دانشِ این گنجینه ها پیش از آن که دیر شود بهره بگیرند. 🌐 انباشت تکه های کوچک در کنار هم جامعه را می سازد و به آن حیات می دهد. هر تکه ای در جامعه رگه هایی از زیست را معنا می کند که به مثابه یک اندام ؛ پیکر را زینت می بخشد. کارگر ؛ کارمند ؛ مهندس ؛ پزشک ؛ حتی فرد عادی در جامعه تماما همان تکه های کوچک اند که وقتی کنار هم قرار می گیرند پیکری بلند بالا را می سازند که صفاتِ انسانی را به خوبی تعبیر و تفسیر می کنند. جامعه را می سازند و چراغ انسانیت را روشن و پر فروغ نگه می دارند. دانشجو اما فرق عمده ای با تکه های دیگر در جامعه دارد. تکه ای که عقول و اندیشه ها و تفکرات را در کالبد جامعه می پروراند و رفتن و حرکت کردن و خواستن را مطالبه می کند. به زیور عقل و فهم و شعور و البته شور آراسته است نه احساس. می بیند و می شنود و خواستگاهِ شعورش را با دیده ها و شنیده ها منطبق می کند. فریب را بر نمی تابد و زور را مطلقا نمی پذیرید. دانشجو تکه ای جدا نشدنی از پیکر استوارِ آدمیان در این جامعه است که گر چه نسخه های درمانگرش را برای بهبود حالِ جهان تجویز می کند اما جامعه را بحرانی تر از آن می بیند که بتواند حالش را تغییر دهد. دانشجو تکه ای جدا نشدنی از پیکری استوار است که اگر همدلی و همراهی و هم سویی و باور و اعتقادش در هم تنیده شود و به هم گره بخورد بی تردید آتیه ؛ روزهای خوشِ اقبال و پر نوری را خواهد دید. ورنه این کاسه و این آش هر دو همان اند که پیش از این بودند.
🌍 دشمن باشید اما شریف ! 🌑 جعفر بخشی بی نیاز نویسنده و روزنامه نگار 🌐 در هنگامه ی نصیحت و پندهای طولانی ؛ وقتی گوشها را بسته دید و وجدانها را خوابیده یافت ؛ دانست که از این جماعت آبی گرم نخواهد شد‌. ایستاد و مبارزه کرد و زخم برداشت. در میانه ی نبرد دشمن را دید که به سمت اهل و عیالش شتابان می دوند تا حرمت پاره کنند و نجابت بدرند و زشتی و پلیدی بزایند. حرفی زد که تمام تاریخ را به توجه واداشت و آدمیان را به شنیدن فراخواند. نه فقط در آن زمین تفت زده ی پر خون و جسد که برای تمام بشریت نسخه بود و درمانگر. که ای اهل زمین : اگر دین ندارید و قائل به مذهب نیستید ؛ اما مرد باشید و نامردی نکنید. آزاد مرد باشید. به حریم هم تجاوز نکنید. بد دهن نباشید. اخلاق را لگد مال نکنید. عیب هم را نگویید و غیبت کردن را دور بریزید. ستار باشید برای عیب های هم. آبرو پاره نکنید و پرده ی حیا کنار نزنید. مرد باشید‌. نامردی نکنید. دشمن هم اگر هستید و در جبهه ی مخالف حضور دارید ؛ اما شریف باشید. 🌐 چقدر گشته بود تا موفق شد او را در هنگامه ی پیری و میان سالی بیابد. در تنهایی. در غربتی دور. اما راضی و شادمان و ایستاده. نشست کنارش به دو زانو که فلانی مرا می شناسی ؟ پیرِ سالخورده چشمانش را به غریبه دوخت. نمی شناخت. گفت تو را به یاد نمی آورم. جوان اما پاسخ داد من تو را بسیار خوب به یاد می آورم. به خاطر داری معلم بودی و روزی بچه ها را در حیاط مدرسه به خط کردی تا ساعتی گران قیمت که گم شده بود را در جیب بچه ها بیابی و به صاحبش بازگردانی ؟ پیرمرد گفت آن  واقعه را خوب به یاد دارم. اما تو را نه. جوان گفت : آمدی ما را به پشت به دیوار قطار کردی و یک به یک جیب ها را جُستی. ساعت را من برداشته بودم. دزد آن ساعتِ گران قیمت من بودم. کسی اما نمی دانست. خبر نداشت که ساعت پیش من است. به من رسیدی. از ترس و وحشت در حال سکته بودم. گفتم ساعت را بر می داری و نزد همگان رسوایم میکنی. آبرو برایم نمی گذاری. دست به جیب من بردی. ساعت را لمس کردی. دیدی که ساعت پیش من است. اما هیچ نگفتی. رد شدی و عبور کردی. آن روز و روزهای دیگر و حتی ماه و سال هرگز نگفتی آن ساعت پیش من بود. پیر سالخورده نگاهی به جوان کرد و گفت : من ساعت را یافتم‌ اما نه در جیبِ تو. هنگامه ی جستن چشمانم بسته بود و هرگز ندیدم ساعت نزد کیست. ساعت را یافتم. اما دُزد ساعت را نه ! 🌐 اگر روزگارمان به رنج نشسته و کمرِ همت و تلاش به نان خوری های نامشروع خم شده تا از حرام ؛ حلال بسازیم و از بیراهه ؛ راه پیدا کنیم و از خراب آباد به آبادی برسیم ؛ نمی رسیم. نمی شود برکت را درون کاسه ی آلوده فرو کرد و به دندان گرفت و از آن لذت برد. نمی شود آبروی دیگران را سر برید و حرمت آنان را شکست و راضی به قاضی رفت. اگر ایزدِ متعال این اندازه شکوهِ خدایی نداشت و بر عیب ها پرده نمی پوشاند و امورات زشت را پنهان نمی کرد و رفتارها را به فراموشی راه نمی داد ؛ انسانِ دو پا ؛ رسوای عالم می شد و سر به بیابان می گذاشت. چه کسی از ما بلد است و می تواند عیب ها را بپوشاند و آبرو بخرد و بی آبرویی نکند. چه کسی می تواند آزاد مرد باشد و شرف و نجابت خود را ارزان به بازار نبرد و آن را به فروش نگذارد. تمامیِ ما نان به نرخ روز می خوریم و از این آبشخورِ شلوغ به ارتزاق نشسته ایم و باد از هر سمتی که بیاید خودمان را به آن آشنایی می دهیم. با آن که می دانیم خود سر تا به پا عیبیم اما بر تن و نام دیگران انگ می چسبانیم تا بر این مدار چند روزه ی هستی کمی بیشتر بمانیم و قدری بهتر بخوریم و خوب تر بیاشامیم. سنگ زننده گان بر زن روسپی ایستاده بودند تا عیسی فرمان براند تا زن را تکه تکه کنند. عیسی فرمود اویی سنگ بزند که تا به حال گناه نکرده باشد. مردان و زنان ؛ زن بدکاره را رها کردند و بی سر و صدا به لانه های خود خزیدند.
🌍 بدون توضیحات اضافی ! 🌑 جعفر بخشی بی نیاز نویسنده و روزنامه نگار 🌐 حمید ملکی قائم مقام مدیر حوزه‌های علمیه گفته متاسفانه خبر نامطبوع یک ندانم‌ کاری طی روزهای گذشته قلب برخی از مسئولین که در جریان ماوقع هستند را به‌ درد آورده است. موضوع از این قرار است که یک محموله از کمک‌ های مردم خدا پرست ایران بالغ بر ۳۴ میلیارد و ۷۶۰ میلیون تومان شامل ارز خارجی ؛ طلا و سایر جواهرات ؛ در مسیر اعزام به رابطین حزب‌ الله در لبنان به حلب رسیده بود که مصادف شد با حمله غافلگیرانه تروریستها و تسخیر حلب. گزارش‌ها نشان می‌ دهد که تروریستها چند چمدان حامل این محموله را ضبط کرده که احتمالا برای تهیه سلاح و تجهیزات علیه ارتش سوریه و حزب‌ الله مستقر در این کشور  استفاده خواهند کرد. مسئولیت رساندن این محموله با سردار مسجدی معاون هماهنگ کننده نیروی قدس سپاه پاسداران بود که ایشان در توضیح این واقعه تاسف‌ آور گفتند که یکی از مسئولین به رغم تاکیدات قبلی ؛ محموله را بدون رعایت ملاحظات امنیتی به‌ حلب رسانده بود که این فاجعه حاصل آن است. البته مردم ما باید بدانند در جنگ چنین اتفاقاتی می‌افتد و در صدر اسلام هم بارها شده بود کفار از مسلمین غنائم گرفته بودند. اما چنین وقایعی نباید آنها را در انفاق مال برای جبهه مقاومت دلسرد کند و انشالله طی روزهای آینده مردم نوع دوست ؛ کمک‌ های جبرانی را از طریق ائمه جمعه به‌ جبهه مقاومت و حزب‌ الله برسانند و این حرکت را متوقف نکنند !! 🌐 انسانیت مرز ندارد و دستهای سخاوت گر هر گاه به مهربانی به سمت و سوی کسی دراز شود ؛ برکت از تمام انگشتان آن می بارد و شادمانی های بزرگی را خلق می کند‌. بخشش و انفاق عالی ترین صفت و ویژه گی آدم های بزرگ است که هم دلی به اندازه ی دریا دارند و هم‌ دستی به گشایشِ باران که در برهوت می بارند و خشکی و برهنگی را به سبزینگی و باروری تغییر می دهند. اما سخاوت و بخشش در حالی که همسایگانِ بسیاری طعم تلخ فقر و نداری را می چشند و روزگاری اسف بار و غم انگیز را سپری می کنند و حالِ دلِ شان اصلا خوب نیست و هزار راه می روند تا شبی سیر سر بر بالین بگذارند ؛ این سخاوت عین خیانت است. بخشش نیست که دور ریختن است. مهربانی نیست که نامهربانی ست. محبت نیست که بیرحمیِ تمام است. چراغِ خانه را برداشتن در حالی که تاریکی مطلق آن را پوشانده و چشم ؛ چشم را نمی بیند و نذر مسجد کردن آقایی نیست ؛ ناجوانمردی ست. ما عالی ترین و خوبترین و ناب ترین آیین و مرام را در کارنامه داریم که به آن می بالیم و مفتخریم. اما امروز که خود گرسنه ایم و در فقر و نداری همانند اسیری بخت برگشته به محبس افتاده ایم ؛ هر سخاوت و بخششی که از ما بگیرد و به دیگری بدهد را مجاز و جایز و روا نمی دانیم. خاصه آن که سخاوت به رنج کنیم و به اهلش نرسد !
یک چقدر به‌ات می‌آید این لباسی که به تن ما گشاد است. چقدر پرچم روی تابوت تو قشنگ است، چقدر تو خوبی! اگر این عاقبت به خیری نیست پس خیر کجاست؟! چیست؟! دو بین خودمان باشد؛ من یک عمر منتظر شنیدن این خبر بودم، سی و دو سال! یک عمر است برای خودش. هی فکر می‌کردم بعد از تو وای بر دنیا! بعد فکر کردم که بعد از علی و حسین‌بن‌علی علیهم‌السلام چه مانده بود از دنیا که وای بر آن؟! سه من از رفتن تو غصه نمی‌خورم، به رفتن تو حسودی می‌کنم! تو وسط طولانی‌ترین کربلای عصر ما رفتی و وسط عاشق‌ترین آدم‌های دنیا تشییع شدی! وسط آدم‌هایی که مشت‌شان را به موشک‌ها نشان می‌دادند و بر سر جنگنده‌ها فریاد می‌زدند. می‌گویند خوبی و بدی آدم‌ها را از روی تشییع کنندگان تشخيص بدهید، سید، فزتَ و رب الکعبه! چهار سرّ نشوید، خودتان را هم نبازید، ما حاجی‌های زیادی به خاک سپرده‌ایم، حاج ابراهیم، حاج مهدی، حاج احمد و آن حاجی کرمانی که بردن نام‌اش هم تن‌شان را می‌لرزاند! حاجی‌های زیادی هم به خاک خواهیم سپرد، اگر می‌خواهید خونی هدر نرود نگذارید پرچم به زمین بیافتد. این آتش در دل ما روشن خواهد ماند، تا ظهور؛ ان‌شاءالله روشن شود هزار چراغ از فتیله‌ای یک داغ دل بس است برای قبیله‌ای پ‌ن ای خاک، با او مهربان باش، او یک عمر با دوستان تو مهربانی کرد و با دشمنان تو دشمن بود. ✍مرتضی درخشان https://eitaa.com/doostdaranvelayat
🔴سایت عبری یدیعوت آحارونوت: صدها هزار نفر در مراسم تشییع سید حسن نصرالله شعار مرگ بر اسرائیل سر می دادند در حالی که جنگنده های نیروی هوایی ارتش اسرائیل بر فراز آسمان بیروت پرواز می‌کردند. https://eitaa.com/doostdaranvelayat
﷽ 🔴بزرگترین تشیع جنازه بزرگترین تشیع جنازه یک فرمانده نظامی در جهان: شهید بزرگترین تشیع جنازه یک رئیس جمهور در جهان: بزرگترین تشیع جنازه یک رهبر سیاسی در جهان: کسی که در مسیر ولایت قدم بردارد، عزیز دنیا و آخرت میشود...❤️
گزارش خبرنگار کیهان از بیروت 🔰 تشییع با شکوه سید مقاومت در روز به یادماندنی بیروت 👤 🔸امروز «سیدحسن نصرالله»، دبیرکل شجاع و مومن حزب الله لبنان در یک تشییع باشکوه در بیروت به خاک سپرده شد. امروز روزی تاریخی و فراموش نشدنی در تاریخ لبنان و جبهه مقاومت بود. صدها هزار عاشق و دلباخته جبهه مقاومت از لبنان و ده‌ها کشور جهان که طی روزهای اخیر خود را به بیروت رسانده بودند در تشییع پیکر پاک و مطهر سید مقاومت فریاد سر دادند که همچنان بر سر عهد و پیمان خود با نصرالله خواهند بود تا روزی که قدس آزاد شود و رژیم صهیونیستی از صفحه روزگار محو گردد. 🔸مسئولین حزب الله که مسئولیت برگزاری مراسم تشییع سید مقاومت را بر عهده داشتند خود اذعان کردند که امروز در تاریخ لبنان بی سابقه بود. یکی از دست اندرکاران برگزاری این مراسم به خبرنگار اعزامی کیهان به بیروت گفت تا کنون بیروت چنین جمعیتی به خود ندیده بود. 🔸شجاعت نصرالله ، صداقت او و حمایت راستین او از جبهه مستضعیفین عالم باعث شد امروز از حدود 80 کشور جهان، حامیان مقاومت خود را به بیروت برسانند و در تشییع این مرد تکرار نشدنی حاضر شوند. حضورچشمگیر اصحاب رسانه هم در مراسم امروز مشهود بود و بیش از 500 خبرنگار و عکاس از رسانه های مطرح منطقه و جهان خود را برای پوشش مراسم به بیروت رسانده بودند. 🔸در میانه تشییع سید مقاومت جنگنده های صهیونیست‌ها از ارتفاع پایین دیوار صوتی را بر فراز محل برگزاری مراسم شکستند اما نه تنها این مسئله ذره ای در اراده پولادین حامیان مقاومت تاثیر نگذاشت بلکه مردم با حرارت بیشتری علیه رژیم صهیونیستی شعار دادند. 🔸بدون شک امروز در تاریخ لبنان ماندگار خواهد شد. امروز مردی از مردان میدان و شیرمرد تکرار نشدنی جبهه مقاومت بردوش مردم تشییع شد که رزمندگان دلیر حزب الله را از یک پیروزی به پیروزی دیگر رهبری کرد و در جنگ های بسیاری پوزه صهیونیستها را به خاک مالید و سرانجام پس از سال ها مبارزه در راه دفاع از ملت مظلوم فلسطین و لبنان توسط رژیم صهیونیستی در حمله به مرکز فرماندهی حزب الله به شهادت رسید و نامش در تاریخ مقاومت جاودانه شد. سلام بر او در آن روزی که چشم به جهان گشود، سلام بر او در روزگاری که در آن زیست و مبارزه کرد، سلام بر او در روزی که به شهادت رسید، سلام بر او در روزی که پیکر پاکش تشییع شد و سلام بر او در روزی که محشور خواهد شد.
♨️ متن‌ وصیت‌نامۀ شهید سیدحسن نصرالله رفع‌الله‌درجاته بسم الله الرّحمن الرّحیم 🔹أوصیکم بأن یکون إیمانُکم بقیادة سماحة الإمام الخامنئی (دام ظلّه) محکماً و قویاً مِن‌أجلِ خیر دنیاکم و آخرتکم 🔹‏برای خیر دنیا و آخرت‌تان به شما وصیت می‌کنم که ایمان‌تان به رهبری حضرت امام خامنه‌ای (که سایه‌اش مستدام باد) قوی و محکم باشد. ا┄•═✧☫✧☫✧☫✧═•┄ا
. چه کسی تحقیر شد؟ این صحنه VAR نمی خواهد! 🔻رژیم صهیونیستی با وجود آزادی ۶ اسیر این رژیم در مرحله هفتم تبادل اسیران، زیر تعهد خود زده و از آزادی ۶۰۰ اسیر فلسطینی امتناع کرد. بهانه دولت نتایاهو، آزار و تحقیر اسیران از سوی حماس به هنگام آزادی آنها عنوان شده است. 🔹اما این صحنه به قول ورزشی ها VAR (کمک داور ویدئویی/ بازبینی تصاویر) نمی خواهد. دنیا دیروز در پخش مستقیم مراسم دید که چه اتفاقی رخ داد و آیا اسیران مورد توهین قرار گرفتند، یا این دولت درمانده نتانیاهو بود که تحقیر شد؟! 🔻هنگامی که نظامی صهیونیست سر و پیشانی رزمندگان فلسطینی را بوسید، همچنان که از رفتار خوب رزمندگان با اسیران اسرائیل حکایت می کرد، به معنای بحران هویت در رژیم صهیونیستی و گسیخته شدن روابط عاطفی ضعیف نظامیان صهیونیست با دولت اسرائیل بود. 🔻اسیران اسرائیلی ظرف ۱۵ ماه به چشم خود دیدند که ارتش آنها به دستور نتانیاهوُ غزه را به قصد کشتن اسیران رژیم بمباران می کند و هیچ رحمی حتی نسبت به نظامیان خود ندارد. 🔹این تصاویر، به عنوان سند در ماندگی و از هم گسیختگی داخلی رژیم صهیونیستی بر پیشانی تاریخ قاب خواهد شد. 🔻امتناع از تعهد آزادی اسیران فلسطینی، نشان می دهد که تصویر اسیر صهیونیست هنگام بوسه بر پیشانی رزمندگان مقاومت، چقدر برای مقامات اسرائیل، گران آمده و دردناک بوده است. 💥انتشار محتوا در راستای جهاد تبیین با شما 👇