#بدون_شرح 🌼🌸🌺🌺🌸🌼🌼🌸🌺🌺🌸🌼 ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

✔️ پيامبر اڪرم صلی الله علیه و آله : ✍ با ايمان ترين مردم ، خوش اخلاق ترينِ آنها و مهر ورز ترين آنها با خانوادہ ی خود است ... 📚 بحار الأنوار، جلد۷۱، صفحه۳۸۷ ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

🎥ملّت شایعه پذیر🎥 "حضرت استاد راجی" #فیلم #میدان_انتخابات #سخنرانی #استاد_راجی ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ ◽️و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. ◽️سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت ⚪️ قرآن را کامل حفظ کرده بود، ⚪️ زبان انگلیسی می‌دانست ⚪️ برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌷حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌷بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم. این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... خاطرات دردناک ناصر کاوه چه پاسخی دارند مسولان اختلاسگر و زراندوز و اشراف پیشه؟! ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

🤲🤲 #خدایا . . ماها رو به وظایف مون آگاه کن تا مثل حاج‌قاسم سلیمانی حضورمون در دنیا باعث خیر و امنیت و آرامش بنده‌هات بشه و رفتنمون هم انقلابی در قلب همه ی عالم ایجاد کنه . . ما از بی ثمری میترسیم آمین🌿! اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

✨﷽✨ #تلنگر ✍شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ!ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن! ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

#مرد_میدان_انتخاب به روی چشم حاج قاسم، عزیز دلم #راهبرد_طلایی #ستاد_مردم_ایران 🗳بزرگترین کانال (محتوایی) انتخاباتی فضای مجازی👇 🌐 @s_mardom_ir

🔹 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ : ➖ أُفٍ‏ لِرَجُلٍ لَا یُفَرِّغُ نَفْسَهُ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ لِأَمْرِ دِینِهِ فَیَتَعَاهَدُهُ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِه . 🔻 اف بر هر مردی که در هر جمعه وقت خودش را برای یادگیری امر دینش قرار نمی دهد .   ➖در این روایت شریفه پیامبر می فرماید اف بر هرکسی که  هر جمعه یا لااقل هر هفته زمانی را برای امر دینش و سئوال درباره مسائل دینش وقت نمی گذارد . ✔️ در این روایت شریف اهمیت این موضوع واضح است به حدی که پیامبر با لفظ توبیخ خطاب به کسی که نسبت به این امر اهمال دارد برخورد می کند و می فرماید « اف لکل رجل ... » و این از اهمیت بالای این وظیفه شیعیان خبر می دهد . ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

📽 #کلیپ ⭕️ معشوق حقیقی #رائفی_پور ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

❤️رسم دنیا در همین است ... آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست ... ❤️تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن ... آنکه بالاتر نشیند آخرش افتادنی ست ... ❤️عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی ... شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست ... ❤️ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی ... عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست ... ❤️دل مبند بر مال دنیا مالِ دنیا بی وفاست ... خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زر نابردنی ست ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda

🔴تلنگر ✍به یک بزرگی گفتند: بچه ی شما بی ادب است. گفت: چه کرده است؟ گفتند: سقایی مشک آبی روی دوشش بود و می رفت. بچه ی شما یک سوزن به مشک آب فرو کرد و این آب هایش خالی شد. آن بزرگ خیلی ناراحت شد، رفت به همسرش گفت. همسر شروع کرد به منقلب شدن و گفت: باید اینطور باشد. گفت: چرا؟ گفت: من وقتی حامله بودم، از کنار درخت اناری گذشتم، انار مردم بود. دهنم پر آب شد، یک سوزن در انار فرو کردم و از این سوراخ آب انار را خوردم. آن آب انار خلافی که خوردم، باید... من سوزن به انار زدم، باید بچه ام به مشک سوزن بزند. ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda