eitaa logo
دوستی با خدا
30هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
102 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BB7a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 ۱ بهترين روش در فتنه ها: امام(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ).(1) براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود: فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است. لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد. از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند. در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و همان گونه که در بالا آمد در بعضى از روایات جمله «ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند. نمونه این فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بود که امامان اهل بیت و یارانشان همواره از آن کناره گیرى مى کردند حتى داستان قیام ابو مسلم بر ضد بنى امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى امیه بود. به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه اى پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) کرد امام آن را نپذیرفت زیرا مى دانست در پشت پرده این قیام چه اشخاصى کمین کرده اند و به تعبیر دیگر امام مى دانست این یک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نباید به هیچ کدام امتیازى داد. روایاتى که از ائمه هدى(علیهم السلام) درباره فضیلت عزلت و گوشه گیرى به ما رسیده است غالباً ناظر به این گونه شرایط است. از جمله امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرماید: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ; گوشه گیرى برترین خصلت افراد باهوش و زیرک است».(2) و در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «سَلاَمَةُ الدِّینِ فِی إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دین انسان درکناره گیرى از مردم است».(3) در حدیث گویا و روشنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گیرى را انتخاب کرده اید؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَیْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغییر روش داده اند به همین دلیل، آرامش دل را در تنهایى یافتم».(4) قرآن مجید نیز اشاراتى به این معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهیم مى خوانیم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی); از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید و مى پرستید کناره گیرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم».(5) در داستان اصحاب کهف نیز در آیه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه گیرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است. از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند».(6) 👇👇
🌟 ۲ وَ قَالَ علیه السلام :أَزْرَی بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ شرح واژه ها: 1 - أَزْرَی :خوار و ذلیل کرد. 2 - بـِ : حرف جر است. 3 - نَفْسِ : خود، روح، ذات 4 - هِ : ش، خود/ نفس خود، نفسش، روح خود، روحش، ذات خود، ذاتشش، خودش أَزْرَی بِنَفْسِهِ: خود را خوار و ذلیل ساخته است. 5 - مَن :کسی که 6 - إسْتَشْعَر :شعار خود قرار داد، لباس زیر خود قرار داد، یعنی همراه همیشگی خود قرار داد. استشعر، هم خانواده است با شَعْر(موی بدن)و شعار (لباس زیر که به مستقیم به بدن و موی بدن می چسبد) بر خلاف دثار(لباس رو)، یعنی طمع را محکم گرفتن و رها نکردن، چسباندن طمع به بدن که یک خصیصه و خصلت برای او شده است. 7 - الطَّمَعَ : چشم به مال و منال و جاه و مقام دیگران داشتن طمع یکی ازراه های ورود شیطان به قلب انسان است. وقتی کسی به این بیماری مبتلا گردد در ابتدا مطیع شیطان می شود، آنگاه برای رسیدن به خواسته های خود تن به هر ذلت و خواری نزد دیگران می دهد. 8 - اسْتَشْعَر الطَّمَعَ : طمع را لباس خود قرار داد، طمع را شعار خود قرار داد، طمع را همراه همیشگی خود قرارداد، همیشه طمع ورزید، همیشه طمعکار بود. ترجمه: هرکس همواره طمع بورزد، خود راخوار و ذلیل می سازد. پیام: قانع باش تا عزیزگردی و طمعکار نباش که ذلیل می گردی نکته اول طمع عبارت است از توقع رسیدن به چیزی از کسی بدون داشتن استحقاق نکته دوم شخص متوقع و طمّاع احساس نیاز و احتیاج را در وجود خود می بیند لذا دست به تملق و چاپلوسی یا مدح و ستایش از شخص مور طمع می زند و چون این عمل نوعی پرستش و خلاف آزادی انسان است رقیت و بندگی را که ضد حریّت است به دنبال می آورد. آدمی که طمع می کند در واقع خودش را نیازمند نشان می دهد و خوار و کوچک می کند. طلحه و زبیر که از یاران قوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از یاران امام علی (علیه السلام) بودند، به خاطر طمع دشمن آنان شدند. طلحه به حکومت بصره و زبیر به حکومت کوفه طمع کرد. هر دو آنان بسیار پولدار بودند و کاخ داشتند و ... اما با این حال طمع کردند و حکومت عراق را می خواستند عمر و عاص نیز همین گونه بود. نکته سوم طمع دو گونه است: 1- طمع های ناروا: طمع مال و مقام و ... 2- طمع های جایز: طمع به رحمت و مغفرت الهی برای هیچ انسان مؤمنی سزاوار نیست که برای رسیدن به مقام و شخصیت و دست یافتن به مال و ثروت از افرادی مثل خود طمع داشته باشد زیرا به خواری و بی شخصیتی خودش منجر می شود و ذلّت پذیری با عزّتی که خدا برای او پسندیده منافات دارد و لله العزّه و لرسوله و للمؤمنین. منافقون/8 کسی که طمع را استشعار می کند (به وجود خود بچسباند) در هر کاری و در هر چیزی که در او ایثار، هدیه دادن، انفاق و ... است طمع می ورزد. منشأ طمع ورزی 1- نقص عقل و قوت نیروی خیال: اگر عقل نارس و ناقص و قوه خیال قوی‏تر از عقل نباشد و خواستۀ مورد توقع نمی‏تواند انسان را وادار به طمع ورزی گرداند. 2- بی خبری از شخصیت والای انسان: اگر ارزش و بهای حریّت را انسان می دانست مسلماً توقع و انتظار را در خود به وجود نمی آورد تا ناچار شود در مقابل دیگران تملق کند و آنان را ستایش نماید. نکته چهارم: نتایج طمع 1- رقیّت: انسان عظمت و شخصیت خودش را با پایین ترین چیز مبادله می کند. 2- شرک: که منشاء آن یک اخلاق بد (طمع) است. 3- حقیر شدن: چون لازمۀ طمع ورزی، نیازمندی و فروتنی است. 4- عامل شکست: حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: بیشترین شکستهای عاقلان، زیر سایه طمع خودنمایی می کند. نکته پنجم: راههای معالجه 1- تقویت ایمان به خدا و تقسیم عادلانه و تقدیرحکیمانه او و درک اهمیت توحید و خطر شرک 2- علم و آگاهی از عظمت انسان و قبح انسان پرستی و ارزش آزادی و پستی بندگی و بردگی 3- ادامۀ بی اعتنایی به شئ مورد طمع بدون توهین و تحقیر از دارندۀ آن 4- داشتن قناعت: کسی که قناعت پیشه کند عزیز خواهد بود: عزَّ مَن قنعَ (غررالحکم، 1410: ص 392) بزرگی می‏گفت که : صیادی گنجشکی گرفت ، گنجشک گفت : مرا چکار خواهی کرد ؟ گفت بکشم وبخورم . گفت : از خوردن من چیزی حاصل تو نخواهد شد ولی اگر مرا رها کنی سه سخن به تو می آموزم که برای تو بهتر از خوردن من است . صیاد گفت بگو . گنجشک گفت یک سخن در دست تو بگویم و یکی آن وقت که مرا رها کنی و یکی آن وقت که بر کوه نشینم . گفت : اولی را بگو . گفت : هر چه از دست تو رفت برای آن حسرت مخور . پس صیاد او را رها کرد و بر درخت نشست و گفت : محال را هرگز باور مکن و پرید بر سر کوه نشست و گفت : ای بدبخت اگر مرا می کشتی اندر شکم من دودانه مروارید بود که هر یکی بیست مثقال، که توانگر می شدی و هرگز درویشی به تو نمی رسید . 👇👇👇
🌟 ۳ چهار نقطه ضعف: امام(علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند و آثار سوء هر یک را بر مى شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند. نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»; (الْبُخْلُ عَارٌ). بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند و ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت است. ثالثا بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازه اى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است. خامسا افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام(علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهى دستى و فقر مى ترساند; (لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر). داستان هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام(علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستان ها مبالغه آمیز است; از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشته اند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانه اى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه(1) مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کارى نخواهد کرد.(2) امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مى فرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء; بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند». در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: «الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض; بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد».(3) به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است: «أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ; بخیل ترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است».(4) آنگاه امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»; (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ). افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است. 👇👇👇
🌟 ۴ قوىّ و صبور باش: امام در چهارمین کلمه از کلمات قصارش به پنج وصف از اوصاف انسانى اشاره مى کند که یکى منفى و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهى بر مى شمارد. نخست مى فرماید: «عجز و ناتوانى آفت است»; (الْعَجْزُ آفَةٌ). عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است; انسان عاجز، ذلیل و خوار عقب مانده و شکست خورده و بى ارزش و بى مقدار است به همین دلیل اسلام مى گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالى و معنوى خود برسید. البته گاه مى شود که عجز و ناتوانى بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد، ولى غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهى ها و بى برنامگى هاست. همان گونه که در حدیث جالبى که کلینى در کافى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل کرد مى خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامى که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود».(1) سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده مى فرماید: «صبر شجاعت است»; (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ). بدیهى است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعى شجاعت محسوب مى شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایى در این مراحل سه گانه بر مى آیند. نمونه کامل این سخن همان چیزى است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در صدر اسلام از پیغمبر و یاران باوفایش تجربه کرده بود که در برابر انواع مشکلاتى که از سوى دشمنان اسلام هر روز به شکلى انجام مى شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایى شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابى طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوى مدینه و بعد از آن حضور در میدان هاى جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود امروز آیینى به نام اسلام بر بخش عظیمى از جهان سایه نیفکنده بود. در واقع مسلمانان هم در برابر خواسته هاى دل استقامت و صبر نشان دادند، هم در مسیر اطاعت پروردگار و هم در مقابل مصائب و مشکلات پى در پى. همان گونه که در حدیثى در جلد دوم کافى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».(2) در کلمات بزرگان نیز تعبیرات جالبى درباره صبر آمده است از جمله این که گفته اند: «الصَّبْرُ مُرٌّ لا یَتَجَرَّعُهُ إلاّ حُرٌّ; صبر تلخ است ولى جز آزادگان این شربت ناگوار را نمى نوشند». نیز گفته اند «إنَّ لِلاْزْمانِ الْمَحْمُودَةِ وَالْمَذْمُومَةِ أعْماراً وَآجالاً کَأَعْمارِ النّاسِ وَآجالِهِمْ فَاصْبِرُوا لِزَمانِ السُّوءِ حَتّى یَفْنى عُمْرُهُ وَیَأتی أجَلُهُ; دوران هاى خوب و بد عمر و اجلى دارند مانند عمر و اجل انسان ها; به هنگامى که دوران سختى پیش آید صبر کنید تا عمرش پایان گیرد و اجلش فرا رسد». نیز گفته اند: «إذا تَضَیَّفَتْکَ نازِلَةٌ فَأقْرِهَا الصَّبْرُ عَلَیْها وَأکْرِمْ مَثْواها لَدَیْکَ بِالتَّوَکُّلِ وَالاْحْتِسابِ لِتُرِحِّلَ عَنْکَ وَقَدْ أبْقَتْ عَلَیْکَ أکْثَرَ مِمّا سَلَبَتْ مِنْکَ; هنگامى که حادثه سختى به میهمانى تو آمد با صبر و شکیبایى از آن پذیرایى کن و جایگاه آن را با توکل بر خدا و حساب عند الله گرامى بدار تا زمانى که این میهمان از نزد تو برود در حالى که بیش از آنچه از تو گرفته است براى تو باقى خواهد گذارد».(3) آن گاه در سومین جمله مى فرماید: «زهد ثروت است»; (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ). اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى نیازى مى خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند. 👇👇👇
🌟 ۵ الْعِلْمُ وِرَاثَهٌ کَرِیمَهٌ، وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ، وَالْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ. امام(علیه السلام) فرمود: علم و دانش میراث گرانبهایی است، آداب (انسانی) لباس زیبا و کهنگی ناپذیر است و فکر آئینه صافی است. العلم: علم، دانایی وراثه: میراث کریمه: شریف و گرامی شرح و تفسیر علم و ادب و تفکر امام در این بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم می کند نخست می فرماید: «علم و دانش میراث گرانبهایی است»؛ (الْعِلْمُ وِرَاثَهٌ کَرِیمَهٌ). نکته اول: تعریف علم: برای علم، تعاریف بسیار آورده شده که ما به دو معنی اکتفا می کنیم. 1- العلم هو النور السّاطعُ من باطنِ العلمِ ینکشِفُ بهِ الاشیاءُ المجهولهُ لَدَیه: علم، نور درخشنده ای از باطن عالم است که با آن، مجهولات، نزدش کشف می شود. 2- العلمُ هو الصورهُ الخالصهُ من الشئِ عند العقلِ: صورت حاصله از هر چیز، نزد عقل را علم می گویند. البته، انصاف مطلب این است که علم، محتاج تعریف نیست؛زیرا چیزی که همه،آن را با روح و جان خود لمس می‏کنند مستلزم تعریف و معرّفی نمی باشد و این تعاریف هم، شرح لفظ علم است نه تعریف حقیقی آن؛زیرا تعریف حقیقی، آن است که ذات علم را بشناساند.(نظامی، 1383، 183-184) 4 حدیث درباره دانش اندوزی از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله): مرز زمان برداشته می شود. اطلبوالعلم من المحد الی اللحد(مصباح الشریعه،ص 13) مرز مکان برداشته می شود.اطلبوالعلم و لو بالصین: دانش را بجویید اگرچه در چین باشد. (مصباح الشریعه، ص 605) درواقع مرز معلم برداشته می شود. الحکمه ضاله المؤمن فخذ الحکمه و لو من اهل النفاق: دانش گمشده مؤمن است آن را بگیرید اگرچه از منافق باشد. (نهج البلاغه، حکمت 80) مرز فراگیری اشخاص در یادگیری علم برداشته می شود. طلب العلم علی کل مسلم و مسلمه. دانشجویی بر هر زن و مرد مسلمان واجب است(مصباح الشریعه،ص 13) پس یعنی واجب است بر همگان که در همه جا و همه وقت و از همه کس علم را یاد بگیرید. کسی که علم و دانش به دست بیاورد بهرۀ زیادی از دنیا و آخرت نصیبش می شود. طبیعی است منظور از علم تمام علوم را شامل می شود امّا در درجۀ اول علم توحید و معاد است، آشنایی با علوم هستی انسان را به حق نزدیک تر می کند و او را به قرب الهی می رساند و لذا حضرت درحکمت 141 می فرماید: یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی ؛این دل ها همانند ظرف‏ها می باشند. پس بهترین این ظرف ها، وسیع‏ترین و گنجایش ترین این ظرف ها هستند. پس آنچه من به تو می گویم اینها را حفظ کن و داشته باش. در اینجا دل ها همانند ظروف هستند و بهترین ظرف ها ظرف (دلی) است که علم و دانش در آن جمع شده باشد. باید توجه داشت که تنها، علوم دینیه دارای کرامت ذاتی نیستند بلکه دانش به طور مطلق، محبوب بالذّات است و این از «ال» علم در «والعلم وراثه الکریمه» فهمیده می شود. اما اگر می بینیم بعضی از علوم از نظر شارع مقدس منفور و مبغوض شده است به خاطر مفاسدی است که انسان ها با استفاده از آنها بوجود می آوردند. (نظامی، 1383،185) یکسری علوم هستند که فایده ای ندارند در مقابل علومی که فواید بسیار دارند. توصیه شده که از کتابها شاهکارهای آن را بخوانید. از جمله دانش های مفید به دست آوردن حکمت است. حکمت:دانشی است که به دارندۀ خود توانایی حل مشکلات زندگی را می‏بخشد. علوم مفید: تاریخ: یادگیری و خواندن تاریخ در قرآن و دستورات دینی بسیار تأکید شده، برای آنکه انسان از آن عبرت بگیرد. خودشناسی: چرا که کسی که خود را بشناسد می تواند خدا را بشناسد. فهم قرآن و حدیث تعلیم و تربیت اخلاق: علمی است که به ما راههای کسب فضایل و دفع رذایل را یاد می دهد و ... علوم غیر مفید: بعضی از رمانهای مهلک شناخت دایناسورها و ... 👇👇👇
🌟 ۶ امام(علیه السلام) در این عبارات نورانى و آنچه در ذیل آن آمده بر چهار مطلب تأکید مى کند: نخست مى فرماید: «سینه عاقل گنجینه اسرار اوست»; (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ). یعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشیاء قیمتى را در صندوق هاى محکم نگاه دارى مى کنند، انسان عاقل نیز باید اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بیفتد گاه سبب ناراحتى اوست و اگر به دست دشمن بیفتد ممکن است سبب آبروریزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظیمى براى جامعه گردد. به همین دلیل در حالات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: هنگامى که تصمیم بر غزوه و پیکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. به عنوان نمونه مسئله فتح مکه بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حد اکثر پنهان کارى را در آن به خرج داد که اگر این کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسید آنها بسیج مى شدند و خون هاى زیادى در حرم امن خدا ریخته مى شد; ولى پرده پوشى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر این سرّ سبب شد که مکه بدون هیچ گونه مقاومت و خون ریزى تسخیر شود و فصل تازه اى در پیشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده گردد. مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود به اینجا که مى رسد نکوهش شدیدى از وضع دنیاى امروز مى کند که انواع اسباب و وسایل براى تجسس و کشف اسرار افراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مى گردد. زمانى مرحوم مغنیه چنین سخنى را گفت که هنوز مسائل امروزى اختراع نشده بود. شرایط امروز چنان است که از طریق شنودها، ماهواره ها، دوربین ها و وسایلى که مخفیانه در همه جا ممکن است به کار گذاشته شود تقریبا همه اسرار مردم را مى توان فاش کرد و این ناامنى عجیبى است براى دنیاى امروز و برخلاف آنچه شعار داده مى شود آزادى انسان ها را سخت تهدید مى کند. در حدیثى که در غررالحکم از امام(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: «سِرُّکَ أسیرُکَ وَ إنْ أفْشَیْتَهُ صِرْتَ أسیرَهُ; سرّ تو اسیر توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسیر آن خواهى شد».(1) در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».(2) بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل: خامشى به که ضمیر دل خویش * با کسى گفتن و گفتن که مگوى اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند * که چو پر شد نتوان بستن جوى سپس امام در دومین جمله مى فرماید: «خوشرویى و بشاشت، دام محبت است»; (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ). بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند. از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است; از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مى خوانیم که فرمود: «إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ; هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».(3) در روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ; شما نمى توانید همه مردم را با اموال خود راضى کنید (چرا که نیازها بسیار زیاد و اموال کم است) بنابراین آنها را با چهره گشاده و خوشرویى ملاقات کنید (که سرمایه اى فنا ناپذیر و مایه خوشنودى مردم است)».(4) تعبیر به «حبالة» (دام) اشاره به این است که حتى افرادى که از انسان گریزانند با اظهار محبت و خوشرویى به سوى وى مى آیند و کینه ها از سینه ها شسته مى شود. 👇👇👇
🌟 ۸ 👌🔆شگفتى هاى تن آدمى (علمى، فيزيولوژى انسانى): 📜امام(علیه السلام) در این بخش از سخنان حکمت آمیز خود اشارات لطیفى به عظمت آفرینش انسان و تدبیر عظیم خالق بشر مى کند و مخصوصاً بر این معنا تکیه دارد که یکى از ویژگى هاى خلقت خداوند قادر توانا این بوده که با وسایل کوچکى مسائل مهمى را ایجاد کرده و مى کند. ⬅️در اینجا به👈 چهار قسمت از این شگفتى هاى آفرینش اشاره مى کند،🔻 1⃣نخست مى فرماید: «از این انسان تعجب کنید که با یک قطعه پیه مى بیند». ✴️مى دانیم بافت هاى بدن انسان عمدتا از گوشت تشکیل شده; گوشتى که استخوان ها آن را برپا مى دارد; ولى چشم در واقع یک قطعه پیه شفاف است که ساختمان بسیار عجیب و دقیقى دارد; ◀️از هفت طبقه که روى هم قرار گرفته اند و سه ماده سیال و شفّاف که در میان آنها قرار دارند تشکیل شده و یک دنیا نظم و حساب بر آن حاکم است. 2⃣آن گاه امام دومین شگفتى وجود انسان را بیان مى فرماید که: «و (تعجب کنید که انسان) با قطعه گوشتى سخن مى گوید». 3⃣آن گاه امام در سومین جمله از حس شنوایى انسان سخن مى گوید و مى فرماید: «(این مایه تعجب است که) انسان با استخوانى مى شنود». امواج صوتى از مجارى گوش وارد مى شود و در آن پیچ و خم تعدیل مى یابد سپس به پرده گوش مى رسد. ✳️این دو استخوان به حرکت درمى آیند و عصبى که در پشت آنهاست از این حرکت متأثر شده پیام را به مغز منتقل مى کند. 4⃣سپس امام(علیه السلام) در پایان این گفتار حکمت آمیز که ناظر به عظمت آفرینش انسان است و قدرت آفریدگار را نشان مى دهد که با ابزار ساده اى آثار مهمى را آفریده، مى فرماید: «و (عجیب این که) انسان از شکافى تنفس مى کند». 👈منظور از شکاف همان شکاف دوگانه بینى است که نفس کشیدن انسان غالباً در بیدارى و خواب به وسیله آن انجام مى شود، ⭕هرچند گاه به وسیله دهان نیز تنفس مى کند; ولى دهان مسلماً مجراى اصلى نیست و تنفس از طریق آن گاه آثار نامطلوبى دارد; مخصوصاً در هواى سرد ممکن است به ریه ها آسیب برساند در حالى که از طریق بینى هواى سرد تدریجاً گرم مى شود و به داخل ریه ها مى رسد.    🕋خداى متعال وسعت این شکاف را دقیقاً به اندازه نیاز براى تنفس قرار داده است; اگر تنگ تر بود انسان به تنگى نفس دچار مى شد و اگر گشادتر بود ممکن بود فزونى هوا به ریه آسیب برساند   فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ) مطالب هدیه به امام زمان (عج) ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda
🌟 ۹ 👌🔆اقبال و ادبار دنيا: 📜 امام در اين کلام عبرت آموز به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنيا به آنها روى مى کند يا پشت مى نمايد اشاره کرده مى فرمايد:🔻 ✴️«هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى که دنيا به کسى پشت کند نيکى هاى خودش را نيز از او سلب مى نمايد»; ✴️اين يک واقعيت است که شواهد فراوان تاريخى دارد; هنگامى که انسان هايى چه در امر حکومت و سياست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند بسيارى از کارهاى خوبى را که ديگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى دادند. 🔰ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: ✴️بسيارى از اشعار خوب را ديده ايم که چون گوينده اش ناشناخته بود از او نفى مى کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى دادند، بلکه کتاب هايى در فنون و علوم از اشخاص غير مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند. 🔅نيز اشاره به داستان «جعفر برمکى» مى کند که در آن زمان که مورد قبول «هارون الرشيد» بود و اسم و شهرتش در همه جا پيچيد، هارون او را در کياست، سخاوت، فصاحت و مانند آن از برترين هاى روزگار مى شمرد; در فصاحت برتر از «قُسّ بن ساعده»، در سياست بالاتر از «عمر بن خطاب» و در زيبايى زيباتر از «مصعب بن زبير» و در عفت پاکدامن تر از يوسف و… (در حالى که واقعاً چنين نبود.) ⭕️ولى هنگامى که نظر هارون درباره او تغيير کرد صفاتى را هم که داشت مورد انکار قرار داد،‼️ ❇️علت ديگر اين است که يکى از صفاتى که در بسيارى از افراد به طور طبيعى ديده مى شود قهرمان سازى است; سعى دارند کسانى را به عنوان قهرمان در فنون و علوم و مسائل مختلف به جهان عرضه کنند و همين امر سبب مى شود که محاسن ديگران را به حساب آنان بگذارند و در مقابل، عده اى به اصطلاح حس ضعيف کشى دارند که اگر کسى در جامعه ضعيف و ناتوان شد، هر بلايى بتوانند به سرش مى آورند. ✴️به يقين يک جمعيت مؤمن و سالم و با انصاف از اين امر برکنارند. اقبال و ادبار دنيا نسبت به افراد در نظر آنها تأثيرگذار نيست هميشه حق را مى گويند و از حق طرفدارى مى کنند. مطالب هدیه به امام زمان (عج) ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda
🌟 ۱۰ 👌🔆روش معاشرت با مردم 📜سخنان گهربار امام، اشاره به این است، که پیوند محبت و دوستى را از طریق برخورد خوب و نیکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنید که شما را به منزله نزدیک ترین عزیزان خود بدانند;🔻 ⭕️ هرگاه از دست بروید جاى شما در میان آنها خالى باشد; 🔮ولى در دل همواره از شما یاد کنند و بر عواطف و محبت هایى که نسبت به آنها داشتید اشک بریزند و در حال حیات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند. 🌟در واقع امام(علیه السلام) در اینجا مسئله محبت و نیکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بیان فرموده است، زیرا اشک ریختن بعد از مرگ و عشق ورزیدن در حال حیات از لوازم قطعى محبت با مردم است. 🔰در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرماید: با کسى که همنشین توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى» 🔰در حدیث دیگرى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم : 🔶با برادران نیکى کن و گناهانشان را ببخش». 🔰امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: 📌آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفیقش رفاقت نداشته باشد از ما نیست». 💎این دستورات که نمونه هاى فراوان دیگرى نیز در روایات دارد بر خلاف چیزى است که در دنیاى مادى امروز معمول است; ⚪️نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند ⚫️و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ریزند، 🔶زیرا در دنیاى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خویشند. 🔰در تاریخ اسلام نمونه هاى زیادى براى آنچه در بالا آمد دیده مى شود که بعد از مرگ افراد نیکوکار شهر آنها یکپارچه عزا شد و در حیاتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند مطالب هدیه به امام زمان (عج) ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda
🌟 ۱۱ 👌🔆شکر قدرت : 💢مى دانیم هر نعمتى شکرى دارد 🚼که اگر انجام گیرد موجب بقاى نعمت و افزایش آن است و اگر انجام نگیرد نعمت به مخاطره خواهد افتاد; ممکن است کم یا نابود شود. ✅نیز روشن است که شکر تنها شکر زبانى نیست، بلکه باید با عمل مناسبى نعمت را شکر گفت; آن کس که خدا اموال و ثروت فراوانى به او داده شکرش آن است که دیگران را نیز در آن سهیم سازد و آن کس که خدا مقامى به او بخشیده شکرش آن است که به وسیله آن مشکلات نیازمندان را حل کند. ✅در مورد پیروزى بر دشمن، بهترین شکر آن عفو و گذشت است همان گونه که امام در اینجا مى فرماید: 🍃«هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى عفو را شکرانه این پیروزى قرار ده»; 🔰و در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم آمده است : 🟣عفو تاج اخلاق والاى انسانى است». 🔰در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: 🟣 یکدیگر را عفو کنید تا کینه ها برچیده شود». 💠تبدیل انتقام به عفو اثر مهم اجتماعى دارد و آن این است که انتقام به صورت تصاعدى پیش مى رود و دائما قتل و کشتار و ناامنى مى آفریند و هرگز اجازه نمى دهد صلح و صفا و آرامشى در جامعه پدید آید در حالى که عفو و گذشت به خشونت ها پایان مى دهد و سبب آرامش جامعه است.🔹 بنابراین افزون بر این که عفو فضیلتى اخلاقى و مهم است، تدبیر پر ارزش اجتماعى است ⬅️البته این دستور یک استثناى مهم دارد و آن اینکه در آنجا که دشمن عفو را نشانه ضعف ببیند یا سبب جسارت و ادامه خصومت او شود،‼️ عفو کردن غلط و شبیه ترحم بر پلنگ تیزدندان است.👈 در این گونه موارد هیچ کس عفو را فضیلت نمى شمرد، بلکه نوعى بى تدبیرى و رضایت به ادامه خشونت محسوب مى شود. 💠به همین دلیل در اجراى حدود اسلامى در جایى به قاضى اجازه عفو داده شده است که آثار توبه و صلاح در شخص جانى آشکار گردد مطالب هدیه به امام زمان (عج) ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda
🌟 ۱۲ 👌🔆ناتوان ترين مردم:    ♻️شکّى نیست که یکى از مهم ترین سرمایه های انسان در زندگى دوستان صمیمى است; این سرمایه نه تنها براى یارى کردن انسان در برابر مشکلات، بلکه براى انس گرفتن و از تجربه ها و نظرات آنها بهره گیرى کردن ضرورى است و جالب این که به دست آوردن دوستان خوب کار آسانى است.    🟠نه همچون به دست آوردن مال است که احتیاج به تلاش و کوشش فراون و گاه نیاز به سرمایه گذارى هاى کلان دارد و نه همچون مقام است که به دست آوردنش نیاز به روابط اجتماعى قوى دارد، بلکه با سرمایه اى که در اختیار هر کس هست به دست مى آید و آن سرمایه گشاده رویى، ادب و حسن معاشرت است.    🔰حدیث معروفى است از امیر مؤمنان على(علیه السلام) که خطاب به مردم فرمود: «(اى مردم) من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: شما نمى توانید خشنودى مردم را با اموال (محدودتان) به دست آورید بنابراین با اخلاق نیکتان خشنودى آنها را به دست آورید».    🔰در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «کسى که دوست ندارد ذخیره اى ندارد».    ✴️اصولاً دوستان خوب بهترین زینت انسانند همان طور که امام صادق(علیه السلام)مى فرماید:👈 «هرچیزى زینتى دارد و زینت انسان دوستان اوست».    ✴️در اهمّیّت دوستان همین بس که از بعضى از بزرگان سؤال شد: آیا برادر بهتر است یا دوست خوب. گفت: برادرى خوب است که دوست انسان باشد. مطالب هدیه به امام زمان (عج) ‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda