eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
802 دنبال‌کننده
376 عکس
48 ویدیو
14 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. ارتباط با ادمین: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ "زمان-مکان نو" و شکل‌گیری دوران جدید در عالم شناخت عامیانه‌ی فعلی ما از پدیده‌ی زمان تا حد زیادی متاثر از محیطی است که دنیای تجدد آن را برای‌مان ساخته است؛ شناخت تخصصی از زمان نیز در بستر نظریه‌ی نسبیت و تبدیل زمان به بعدی از مکان معنا می‌شود. فهم شکل‌گیری عصری نو و دوران جدید عالم نمی‌تواند بدون توجه به مقوله‌ی زمان و تغییر مفهوم آن در یک بستر تمدنی به‌درستی معنا شود. در فرهنگ‌های پیش از دوران مدرن، مخاسبه‌ی زمان به‌شیوه‌های بسیار متنوعی صورت می‌گرفت و تقویم‌های متنوعی در میان ملت‌ها وجود داشت. مهم‌ترین ویژگی محاسبه‌ی زمان در دوران پیشامدرن، پیوستگی زمان با مکان بود. یعنی هیچ‌کس نمی‌توانست وقت روز را بدون ارجاع به ویژگی‌های مکان و جامعه‌ی مورد نظر تعیین کند. درواقع، وقتی با پرسش از "چه وقت" مواجه می‌شدند، حتما باید به "کجا" نیز اشاره می‌کردند. اختراع ساعت مکانیکی در اواخر قرن هجدهم و تعیین زمان بین‌المللی گرینویچ، به مقوله‌ی زمان، خصوصیت یک‌نواختی را بخشید و حتی به اندازه‌گیری کار و تولید و اقتصاد، انضباط ویژه‌ای را حاکم کرد. اندک‌اندک، تقویم‌های محلی و بومی رنگ باختند و تقویم‌های بین‌المللی بر ایام حزن و شادی ملت‌ها سایه انداختند. لذا امروز برای نمونه، والنتاین و کریسمس در بسیاری از کشور، متناسب با بوم‌فرهنگ‌های مختلف برگزار می‌شود. یعنی دوران مدرنیته با ویژگی خاصی نسبت به فهم از زمان گره خورده و ابزار این فهم از زمان را نیز متناسب با خودش آفریده و زمان و فهم از زمان و ابزارهای اندازه‌گیری زمان را به بستری برای گسترس و پایداری هژمونی خودش تبدیل نموده است. تهی‌شدن زمان در مدرنیته، پیش‌شرطی برای تهی‌شدن مکان بوده اولویت علّی بر آن داشته است. تصور امروز ما از "مکان" و تغایر آن با "محل"، متعاقب تغییر تصور ما از زمان حاصل شده است. زمان یک‌نواخت، میان این دو مفهوم نیز فاصله انداخت و مکان و محل را که پیش از مدرنیته بر هم منطبق بودند، منفک کرد. پیش از مدرنیته، محل عبارت بود از محیط مادی فعالیت اجتماعی که با شاخص‌های جغرافیایی مشخص می‌شدند؛ حال آن‌که محل در شرایط امروزین ما به‌شدت متاثر از فضای توهمی است که نفوذ و رخنه‌ی عوامل بیرون از جغرافیای ما، آن را پدید می‌آورد. امروز در شهرهایی که زندگی می‌کنیم، عاملی که ساختار یک موقعیت محلی را تعیین می‌کند، با واقعیت‌های جغرافیایی و اجتماعی‌ای که در صحنه حضور دارند، تعیین نمی‌شوند؛ بلکه قواعد عام مدرنیته است که ارزش و جایگاه محل را از مکان جدا می‌سازد. این تحول و تهی‌شدن مکان را باید در امکانی جست و جو کرد که با کشف قاره‌ی جدید و جزیره‌های تازه برای استعمار پدید آمد. تحقق تصویر مطلوب مدرنیته در حوزه‌ی اقتصاد و جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی، بدون تهی‌کردن زمان و مکان از ویژگی‌هایی که در دوران پیش‌ از مدرنیته وجود داشت، نمی‌توانست جامه‌ی واقعیت به تن کند. اکنون سوال این است که آیا بدون تغییر از فهمی که اینک از زمان و مکان داریم، و بدون ایجاد تصویری جدید از زمان و مکان، می‌توان از تنگناهای دوران قدیم عالم به دوران جدید عالم گذار کرد؟ @doranejadid
❎ همه‌گیری جهانی و آزمون حاکمیت‌های ملی "اپیدمی" (epidemy) یا "همه‎گیری" عبارت است از شیوع چشم‌گیر و غیرقابل انتظار یک بیماری یا یک عارضه و گسترش آن در یک جمعیت قابل توجه و فراوان. اگر این فراگیری از مرز یک قاره بگذرد و در مقیاس جهانی اتفاق بیافتد، به آن پاندمی (Pandemic) یا همه‌گیری جهانی گفته می‌شود. طاعون، وبا، ایدز، آنفلوآنزای خوکی و اینک کرونا ویروس از جمله‌ی بیماری‌هایی است که مرز شیوع آن از همه‌ی قاره‌ها را درنوردیده و جهان را با خود درگیر ساخته است. اپیدمیولوژی علم شناخت آن‌چیزی است که بر مردم در شرایط شیوع بیماری‌های فراگیر می‌گذرد. اگرچه در پزشکی بالینی، آن‌چیزی که مهم و محل تمرکز است، مفهوم "مطب‌داری" آن است و فرد بیمار و بیماری فرد برجسته می‌شود، اما در اپیدمیولوژی، آن‌چه محل توجه است، گروه‌های جمعیتی و جامعه است و بیماری فرد در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی‌اش مطالعه می‌شود. شاید - البته با کمی مسامحه - بتوان این دانش را مطالعه‌ی چگونگی جامعه‌پردازی توسط یک عامل بیماری نامید. یک عامل بیماری‌زا می‌کوشد تا حداکثر نفوذ و تاثیر و نهایت بقا را به‌دست آورد؛ اپیدمیولوژیسک هم تلاش می‌کند سازمان تشکیل‌شده توسط این عامل و قدرت سرایت‌پذیری‌اش را از طریق نامساعدکردن محیط شیوع از هم بپاشاند. بیماری‌های همه‌گیر جهانی، عرصه‌ی جدال هوش اجتماعی یک عامل بیماری‌زا با هوش اجتماعی بشر است. اپیدمی‌ها، آشکارکننده‌ی توانایی ملت‌ها در حفاظت از امر اجتماعی بناشده در تاریخ‌شان هستند؛ جامعه‌ای که به‌سرعت می‌تواند سازمان مناسبی را برای مقابله با فراگیری و شیوع یک عامل بیماری‌زا به‌خود بگیرد، نشان می‌دهد از آگاهی ملی‌ مناسبی نسبت به جامعه‌بودن‌اش برخوردار است؛ و بالعکس. اپیدمی‌ها، آزمون‌های مهمی برای حاکمیت‌های ملی هستند؛ حاکمیت‌های ملی به‌عنوان نهادی که مسئولیت معماری و ساخت‌مندی و استحکام امر اجتماعی ملت‌ها را به‌عهده دارند، در مواجهه با یک اپیدمی به چالش کشیده می‌شوند و نقاط آسیب‌پذیرشان را آشکار می‌کنند. از این‌رو اگر یک پاندمی (همه‌گیری جهانی) از سوی نهادهای خاصی در دنیا طراحی شده باشد، باید آن را به‌مثابه آزمونی برای ورود به یک تحول جهانی تحلیل کرد. این منظر، تحلیل فراگیری کرونا را به جهت خاصی هدایت خواهد کرد؛ ویروسی فراگیرشده در پنج قاره، در فضای رقابت تجاری چین و آمریکا؛ ویروسی کم‌خطر برای افراد، و البته بسیار جدی و رسواکننده برای حاکمیت‌های ملی. @doranejadid