✳️ در سختترین مواقع هم افسرده نباشید
انقلاب با دلهای پرشور و چهرههای شاداب تضمین میشود...
ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم؛ یا #شهادت یا پیروزی، دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید چهرهها شاداب باشد، نشاط داشته باشید.آنوقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
«ما راستقامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند.» تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی نمیتواند پشت ما را خم بکند.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی🌹
#تلنگر🍃
#کلام_شهید🌹
🔎🗞
🗞
[ #مغزبانی 💡]
🚫 از مستعمرهی آمریکا و انگلیس بودن،
رسیدهایم به ساخت پالایشگاه برای کشورهای دیگر...😌✌️🏻
✅ تفاوت را احساس کنید‼️
#ما_میتوانیم
#پایان_مماشات
#ایران_قوی
حق در هر شرایط پیروز میدان است:
🛡| Eitaa.Com/Rasad_Nama
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🌹•• مراسم عقدمان که تمام شد برای زیارت به تپه نورالشهدا رفتیم.
زیارتنامه خواندیم و مزار هشت شهید گمنام آنجا را زیارت کردیم.
🍃•• بعد داخل همان محوطه روی یک نیمکت زیر سایه یک درخت نشستیم. باد سردی می وزید.
با اینکه حس و حالمان را دوست داشتم، از سردی هوا میخواستم بلند شوم. احساس کردم احسان، می خواهد مطلب مهمی را به من بگوید ولی در چشمانش تردید را میدیدم.
🌷•• بلند شدیم تا برویم ولی به یکباره رو به من کرد و گفت: «میشه چند لحظه صبر کنی می خواهم مطلب مهمی را به شما بگویم.»
با لبخند به صورت من نگاه کرد و گفت: «می دونم امشب اولین روز مشترک زندگی ما است و شاید گفتن این مطلب اصلا درست نباشد. ولی لازم است یک مطلب مهم را با شما درمیان بگذارم.»
☘•• نگاهی به او انداختم. کنجکاو و منتظر بودم تا بشنوم این مطلب مهم چیست که انقدر او را پریشان کرده است؟
در ادامه صحبتهایش چنین گفت: «بزرگترین آرزوی من شهادته. می خواهم این را بدونی و دعا کنی به آرزویم برسم.»
🌻•• نمیدانم چرا آن لحظه اصلا از حرفش تعجب نکردم، و اصلا ناراحت نشدم. در کلامش و نگاهش عمق و معنای حرفش را فهمیدم. از همان شهدایی که کنارشان بودیم، دلم را قرص و محکم کردم.
🌿•• با آرامشی عجیب به او گفتم: «حالا که بزرگترین آرزویت شهادت است، امیدوارم به آرزوی قلبیات برسی.»
پنج سال و دو ماه از آن روز گذشت و احسان به آرزویش که همانا شهادت بود رسید.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #سید_احسان_حاجی_حتملو
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن قدش😁
چقدر حرکت امام باحاله 😂
•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💟𓆪•
•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
احسان، به زیارت عاشورا علاقه عجیبی داشت، همیشه در جیبش بود و میخواند. /💚/
دو رکعت نماز به استغاثه به حضرت فاطمه را هم به خودش واجب کرده بود، که هر روز بعد از نماز مغرب میخواند./💛/
هم رزم سوریهاش آقای احدی، گفت:
احسان صبح همان روز شهادتش که میخواست برود منطقه برای شناسایی، چفیهاش را روی زمین پهن کرد و برعکس همیشه همان صبح نماز استغاثهاش را به جا آورد./🥲/
انگار خودش از شهادتش آگاه بود و میخواسته نمازش را ادا کرده باشد./😇/
یک تسبیح تربت هم داشت که همیشه در دستش بود و ذکر میگفت./📿/
همیشه به من میگفت:
«با تسبیح تربت ذکر بگو، چون یه وقتی اگر فرصت نکنی یا مثلا نرسی ذکر بگی، این تو دستت هم که باشه ملائکه به جای شما ذکر میگن.»/✨/
این تسبیحش را روزهای اول بعد از شهادتش در دستم گرفته بودم و ذکر میگفتم تا آرام شوم./💖/
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💟𓆪•
🔎🗞
🗞
[ #مغزبانی 💡]
🔘 ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ برای انقلابیها روز تلخی بود.
⬅️ روزی که امام عزیز با پذیرش #قطعنامه۵۹۸ جام زهر را نوشید!
سعید قاسمی: در ۸ سال جنگ تحمیلی ۱۲۰۰۰ اسیر دادیم، در چند روز بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ (جام زهر) هم ۱۲۰۰۰ اسیر!
اما این ها را در تاریخ سانسور کردهاند‼️
#امام_خمینی_ره
#ایران_قوی
#پایان_مماشات
#ایران_استوار
حق در هر شرایط پیروز میدان است:
🛡| Eitaa.Com/Rasad_Nama
•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
•💚• آقاسید پاسدار بود
و من هم از پاسدارانِ
سپاه شهریار بودم.
سال 62 ازدواج کردیم
و قرارمان این بود که
در همه کارها و تصمیمات
همراه ایشان باشم.
مثلا هر موقع خواست
به جبهه برود وسایلش
را خودم آماده کنم.
اصلا قرار نبود که ما
با هم در این قضیه چون
و چرایی داشته باشیم.
•💛• از همان اول با هم
عهد کردیم که در این
مسیرها همراه هم باشیم
و ایشان همیشه میگفت:
«من فقط همسر نمیخواهم
من یک یار میخواهم.
کسی که در خطی که
پیش گرفته ام همراهم
باشد چون در هر خطی که
امام فرمان دهد من هستم.»
•🧡• قرار بود وقتی در جبهه
هست من در خانه کار سنگین
انجام ندهم و ایشان برگردد
و کارها را با هم انجام دهیم.
اگر لباسی میشستم،
او در کنارم آب میکشید
و با هم پهن میکردیم.
•❤️• کارها را با هم تقسیم
میکردیم، به من میگفت:
«قرار نیست شما برای من
کار کنی و من شما را به زحمت
بیندازم. اگر کاری هم در خانه
انجام میدهی، وظیفهات نیست
بلکه لطف میکنی.»
شهید دفاع مقدس #سید_یحیی_سیدی
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💟𓆪•
•𓆩💟𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
•💚• آقاسید پاسدار بود
و من هم از پاسدارانِ
سپاه شهریار بودم.
سال 62 ازدواج کردیم
و قرارمان این بود که
در همه کارها و تصمیمات
همراه ایشان باشم.
مثلا هر موقع خواست
به جبهه برود وسایلش
را خودم آماده کنم.
اصلا قرار نبود که ما
با هم در این قضیه چون
و چرایی داشته باشیم.
•💛• از همان اول با هم
عهد کردیم که در این
مسیرها همراه هم باشیم
و ایشان همیشه میگفت:
«من فقط همسر نمیخواهم
من یک یار میخواهم.
کسی که در خطی که
پیش گرفته ام همراهم
باشد چون در هر خطی که
امام فرمان دهد من هستم.»
•🧡• قرار بود وقتی در جبهه
هست من در خانه کار سنگین
انجام ندهم و ایشان برگردد
و کارها را با هم انجام دهیم.
اگر لباسی میشستم،
او در کنارم آب میکشید
و با هم پهن میکردیم.
•❤️• کارها را با هم تقسیم
میکردیم، به من میگفت:
«قرار نیست شما برای من
کار کنی و من شما را به زحمت
بیندازم. اگر کاری هم در خانه
انجام میدهی، وظیفهات نیست
بلکه لطف میکنی.»
شهید دفاع مقدس #سید_یحیی_سیدی
.
.
𓆩توخورشیدےوبـےشڪدیدنتازدورآساناست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💟𓆪•