از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه خارجی دپرس داره عکس میگیره !
رفتم جلو بهش گفــــــــتم :
can u speak english
انگار دنیارو بهش داده بودن !
با کلی شوق و ذوق گفت :
Yeeeeees , I caaaaaan
زدم رو شونــــــش گفتم :
sorry , I can’t . . .
😐😐😂
@Dost_an
اهانت به دیگران (دشنام)
یکی از شاگردان شیخ می گوید:
یک روز با جناب شیخ و چند نفر در کوچه امام زاده یحیی در حال عبور بودیم که یک دوچرخه سوار با یک عابر پیاده برخورد کرد، عابر به دوچرخه سوار اهانت کرد و گفت: خر! .
جناب شیخ گفت:
بلا فاصله باطن خودش تبدیل به خر شد .
یکی دیگر از شاگردان از ایشان نقل می کند که فرمود:
روزی از جلوی بازار عبور می کردم و دیدم یک گاری اسبی در حال حرکت بود و شخصی هم افسار یابویی که گاری را می کشید در دست داشت. ناگهان عابری از جلوی گاری گذشت، گاریچی داد زد: یابو! دیدم گاریچی نیز تبدیل به یابو شد، و افسار دو تا شد!
@Dost_an
🔰از حضرت علی (؏) سوال کردند:
▫️سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود: تهمت به انسان بےگناه.
▪️از زمین پهناورتر چیست؟
فرمود: دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است.
▫️از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود: قلب انسان قانع.
▪️از سنگ سختتر چیست؟
فرمود: قلب مردم منافق.
▫️از آتش سوزانتر چیست؟
فرمود: رؤسای ستمکارے که ملت را به خود وامے گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند.
▪️از زمهریر سردتر چیست؟
فرمود: حاجت بردن پیش مردم بخیل.
▫️از زهر تلختر چیست؟
فرمود: صبر در برابر نادانها.
📔 ارشاد القلوب ترجمه مسترحمی ج۲ ص۲۷۰
@Dost_an
مدیر مسئول روزنامه اصلاح طلب شرق بعد از توهین بیشرمانه به خانم های شهرک رجایی مشهد ودسته بندی بخشی از این خانم ها به فاحشه؛امروز دستگیر شد
حالا اگر این توهین حتی به #دختران_خیابان_انقلاب میشد الان از ریاست جمهوری تا نمایندگان لیبرال مجلس برای #حقوق_زنان در ایران عزا میگرفتند
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
شهیدی که قرض تفحص کننده ی خود را داد..
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دعوت می کنیم با خواندن این متن مهمان ویژه ی یک شهید شوید...
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند.
سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها.
ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد.
هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.
خودش بودکسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود.
به کارت شناسایی نگاه می کرد.
شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
پی نوشت۱. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد.
پی نوشت۲. قبر مطهر این شهید، طبق وصیت خودش در دل جنگلهای اطراف شهر ساری، در کنار بقعه ی کوچک و ساده ی امامزاده جبار، قرار دارد.
شادی روح همه ی شهدا صلوا ت 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@Dost_an
🔗دوغى که خیلی ها را عصبانی کرده...
✴️در روزهای اخیر علی اکبر رائفی پور صحبت هایی را در مورد دوتن از فوتبالیست ها کرده که به مذاق بعضی ها خوش نیامده.آن هم نه از این باب که حرف های آقای رائفی پور درست نبود،بلکه فقط و فقط از این باب که شخص طرفدار نظام چنین ایرادی را به این دو نفر گرفته.
⭕️اشکال این است که بعضی از این سلبریتی های گرامی حتی اولیات زندگی روزمره را هم بلد نیستند ولی دم به دقیقه در مورد مسائل کلان جامعه اظهارنظر می کنند.یکی مثل رضا صادقی که می گوید دلیل زلزله ها و حادثه های ناگوار در کشور،گفتن مرگ بر آمریکاست.علی کریمی چند جمله ای که متعلق به اهل بیت(علیهم السلام)یا دانشمندان دنیاست،به کوروش منتسب می کند تا از باستان گرایی حمایت کند.ترانه علیدوستی که گل سرسبد این بی سوادی و قضاوت های عجولانه است تا جایی که حتی برخورد با شخص قمه کشی که گاز اشک آور هم در دست دارد،او را آزار می دهد و می گوید چرا به یک فردی که به زمین افتاده حمله می کنید و بعد هشتک توحش هم می زند.
🌀اگر از سوتی ها و بی سوادی و بی مطالعه بودن این افراد بنویسیم،مثنوی هفت من می شود.اینها فقط مصداق مشت نمونه ی خروار بود.
حالا در این بین مهدی مهدوی کیا،ستاره ی فوتبالی کشور،رکورد پرت بودن و در باغ نبودن را می زند و می گوید به جای جنگ با داعش در سوریه و عراق ای کاش ورزشگاه می ساختید.حرفی که مرغ پخته شده و بعد فریز شده را به خنده می آورد.این جمله به تنهایی در حال فریاد کشیدن است که ای مردم "من اصلا نمی فهمم"بهترین جمله ای که در وصف این آدم می توان گفت همین جمله ی رائفی پور بود که "برو دوغت رو تبلیغ کن"
جالبتر اینکه مهدوی کیا در جواب رائفی پور توئیت کرده که به امید روزی که هرکسی نون بازوی خودش رو بخوره.این توئیت هم بیشتر باعث خنده شد.آقای مهدوی کیا؛شما کدام کوه را جا به جا کردید که دم از نان بازو می زنید؟مگر قرار است همه بیل به دست بگیرند؟اساتید دانشگاه بیل و کلنگ دارند؟نکند تبلیغ دوغ شما که در سال چند ده میلیون بابت آن می گیرید اسمش نان بازوست؟
🔘مشکل اینجاست که بعضی از مردم ما چنان بال و پری به این جماعت دادند که اینها باورشان شده که عقل کل هستند و در همه ی زمینه ها صاحب نظر.فریاد عذرخواهی آنها هم دائم گوش فلک را کر می کند.عده ای که عذرخواهی را هم کسر شان خود می دانند و بیشتر بر رفتار غلط شان اصرار دارند مثل علیدوستی که بعد از آن دروغ وحشتناک در مورد نیروی انتظامی وقتی دید قضیه را کاملا بد فهمیده،به جای عذرخواهی اشکال دیگری کرد که چرا مامور راهنمایی و رانندگی قمه را از دست آن مرد مزاحم بیرون کشیده.شاید بخندید ولی واقعا او چنین حرفی زده
⭕️بازیگران و بازیکنان فقط به خاطره هنرشان است که بعضی مردم دوستشان دارند نه افکارشان.لطفا این سلبریتی های گرامی هم یاد بگیرند که زیاد بودن فاوور فقط به دلیل بازی آنهاست نه عقل کل بودنشان.
لطفا مثل ترانه علیدوستی نباشید که فکر می کند در حال بازی کردن در فیلم شهرزاد است،که خود عقل کل و مردم نادان هستند.
🔶این پیروی چشم بسته باید جایی پایان پیدا کند
رونوشت از کانال سـرائـر
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
کانال دوست
🔗دوغى که خیلی ها را عصبانی کرده... ✴️در روزهای اخیر علی اکبر رائفی پور صحبت هایی را در مورد دوتن از
کلیپ صحبت های آقای رائفی پور در کانال سروش ...
Sapp.ir/dost_an
دردهایت را
دورت نچین که دیوار شوند
زیر پایت بچین که پله شوند
هیچوقت نگران فردایت نباش
خدای دیروز و امروزت
فرداهم هست
مااولین دفعه است
که تجربه زندگی داریم
ولی او قرنهاست که خداست
@Dost_an
طرف زنگ زده نمایندگی و گفته اسپیلت خریدم ولی خنک نمیکنه گرم ميكنه
نمایندگی هم وقتی رفته و وضعیت رو دیده؛ عکس ازش گرفته آورده ?😂
😂😂😂
@Dost_an
#شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
💠بیاﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ
آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو
دادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...
راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون!
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!!
زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ،
حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ...
سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!!
می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
(سید پا برهنه)
اونقدر مونـد تـا آخـر با #شهید_همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا
ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ
🌷 #شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
#شهیدان
#صلوات....
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌤 @Dost_an
نام پروژه: نابودی محیط زیست ایران
کارفرما: سرویسجاسوسی اسراییل، موساد
پیمانکار:سازمانمحیطزیست، معصومهابتکار
نیروی پیمانکار: فعال محیط زیست، استاد دانشگاه، سلبریتی بیسواد، نخبه فراری، نماینده خودفروخته و تئوریسین اصلاحات و غیره
#جلادان_محیط_زیست
@Dost_an
هر روز، یک #شعر زیبا:
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
حافظ
@Dost_an
هدایت شده از کانال دوست
http://eitaa.com/joinchat/24707073G502ba3d7c1
گروه دورهمی دوست
May 11