وقتی داداشی نداشتی که اگه بهت دست زدن اعلان جنگ کنه غلط کردی دزدی کردی! (وحیدمظلومین)
⚠️سرطان اصلاحات
#حسین_فریدون
#پشتم_گرمه
@Dost_an
✅ خب برسیم به ایشون....
البته خدا رحمتش کنه پشت سر مرده دیگه نباید حرف زد ولی...
یه مثلی داریم که میگه :
"جیک جیک مستونت بود... فکر زمستونت بود؟"
حقیقتش خبر اعدام ایشون هییچ حس ترحمی رو در من تحریک نکرد که هیچ... ته دلم قلقلکمم شد..
من کاری ندارم که کی مقصر بود یا نبود
من اینو میگم اونموقع که ایشون و دارودسته ش میلیارد میلیارد داشتن سکه معامله میکردن و با سودهای باداورده سر سیبیل شاه نقاره میزدن فکر این بودن که با اینکارشون چه دهنی از پول ملی و سرمایه های بنده و جنابعالی دارن صاف میکنن؟؟
مسلما خیر...
عششق و حالشونو میکردن سنگین و گور بابای ملت 👌
حالا واس چی باید دلمون ریش ریش شه از اعدام این قبیل جونورا؟؟
ایشالا پدر صاحاب سلطان دلار و سلطان پوشک بچه و سلطان رب گوجه فرنگی رو هم در بیارن تا بیشتر حال کنیم
دمشونم گرم...😊
@Dost_an
اسرائیل به آتش بس غزه رای مثبت داده،
مث آدمی شده که از ترس اسهال نمیتونه سرفه کنه!
"استاتیک"
@Dost_an
3.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 تصاویر هوایی از شهر سوخته «پارادایس» در کالیفرنیا
🔹در پی شعله ور شدن حریق در کالیفرنیا از روز جمعه، تاکنون ۵۰ نفر کشته و ۳۹ هزار هکتار از اراضی این ایالت در آتش سوختهاند.
@Dost_an
#عشق_جوان_مسلمان_به_دختر_نصرانی
مولى محمد کاظم هزار جریبى، نقل مىکند: روزى در محضر استاد خود مرحوم آیتالله العظمى بهبهانى بودم. مردى وارد شد و کیسهاى تقدیم ایشان کرد و گفت: این کیسه پر از زیور آلات زنانه است، در هر راهى که صلاح مى دانید مصرف کنید. استاد فرمود: داستان چیست؟ قضیه خود را برایم بیان کن!
گفت: داستانى عجیب دارم، من مردى شیروانى هستم و براى تجارت به روسیه رفتم. در شهرى از شهرهاى آن به بازرگانى پرداختم. روزى به دخترى نصرانى برخورد کردم و شیفته او شدم. نزد پدرش رفتم و از دختر او خواستگارى نمودم.
گفت: از هیچ جهت مانعى براى ازدواج شما نیست. تنها مانعى که وجود دارد موضوع مذهب تو است. اگر به دین ما، درآیى این مانع هم برطرف مى شود.
چون تحت تأثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم: براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مىشوم و با این فکر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج کردم.
مدتى گذشت و آتش شهوتم فرو نشست. از کردار زشت خود پشیمان شدم و خود را از ضعف نفسى که به خرج داده و از دینم دست برداشته بودم بسیار سرزنش کردم.
چون تحت تأثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم: براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مىشوم و با این فکر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج کردم
بر اثر پشیمانى بسى ناراحت بودم، نه راه برگشت به وطن را داشتم و نه مىتوانستم خود را راضى به نصرانیت کنم. سینهام تنگ شده و از دستورات اسلام چیزى به یادم نمانده بود، فکر بسیارى کردم، راهى براى نجات خود از این بدبختى نیافتم. اما به لطف خداى بزرگ برقى در دلم زد و به یاد بزرگ وسیله خدایى، سالار شهیدان، امام حسین افتادم.
تنها راه نجات و تامین آینده سعادت بخش خود را در گریستن براى امام حسین علیهالسلام دیدم. درصدد بر آمدم که از اشک چشمم در راه امام حسین (علیه السلام) براى شست و شوى گذشته تاریکم استفاده کنم.
این فکر در من قوت گرفت و آن را عملى کردم. روزها زانوهاى غم در بغل مىگرفتم و به کنجى مىنشستم و یک به یک مصیبتهاى سید شیهدان را به زبان مىآوردم و گریه مىکردم. هر بار که زوجهام علت گریه را مىپرسید، عذرى مىآوردم و از جواب دادن خوددارى مىکردم.
روزى به شدت مىگریستم و اشک از دیدگانم جارى بود. همسرم بسیار ناراحت و براى کشف حقیقت اصرار مىکرد، هر قدر خواستم از افشاى سوز درون، خوددارى کنم نتوانستم. ناگریز گفتم: اى همسر عزیزم! بدان من مسلمان بودم و هستم. براى رسیدن به وصال تو ظاهرا به دین نصارا در آمدم. اینک از فرط ناراحتى و رنج درونى خود به وسیله گریستن بر سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) از شکنجه روحى و ناراحتى خود مىکاهم و آرامشى در خویش پدید مىآورم، بنابراین من هنوز مسلمانم و بر مصیبت هاى پیشواى سومم گریان هستم.
وقتى همسرم به حقیقت حال من آگاهى پیدا کرد زنگ کفر از قلبش زدوده شد و اسلام اختیار کرد. هر دو نفر تصمیم گرفتیم مخفیانه مال خود را جمع آورى کنیم و به کربلا مشرف شویم و براى همه عمر مجاورت قبر مقدس امام را برگزیده و افتخار دفن در کنار مرقد امام حسین(علیه السلام) را به خود اختصاص دهیم. متأسفانه پس از چند روزى همسرم بیمار گردید و به زندگى او پایان داده شد.
اقوامش او را با طلاها و زیور آلات زنانهاش به رسم مسیحیان، به خاک سپردند. تصمیم گرفتم از تاریکى شب استفاده کنم و جنازه بانوى تازه مسلمانم را از قبر بیرون آورم و به کربلا حمل نمایم.
هنگامى که شب فرا رسید از خانه به سوى قبرستان رفتم و قبر همسرم را شکافتم تا جنازه او را بیرون آورم، ولى به جاى اینکه نعش عیالم را ببینم جنازه مردى بى ریش و سبیل نتراشیده اى مانند مجوس در قبر او دیدم.
گفتم: عجبا! این چه منظره ایست، آیا اشتباه کرده ام و قبر دیگرى را شکافته ام؟ دیدم خیر، این همان قبر همسرم مىباشد و با خاطر پریشان به خانه رفتم و با همین حال خوابیدم. در عالم خواب، گویندهاى گفت: خوشحال باش ملائکه نقاله، جنازه عیالت را به کربلا بردند و زحمت حمل و نقل را از تو برداشتند. زن تازه مسلمانت اینک در صحن شریف امام حسین (علیه السلام)
دفن است و جنازهاى که در قبر دیدى از فلان راهزن بود که به جاى او دفن شده ولى فرشتگان نگذاشتند که او در آنجا بماند.
بعد از آن به کربلا آمدم و از خدام حرم جریان را پرسیدم؟ جواب مثبت دادند و قبر را شکافتند، دیدم درست است. زیور آلات طلا را برداشتم و حضورتان آوردم تا به مصرفى که صلاح مىدانید برسانید. این بود داستان من و نجات یافتم به برکت توجهات امام حسین (علیه السلام).
🌹🌸🌹🌸🌹?
@Dost_an
سال ۷۴ سیف رئیس بانک صادرات بود، اختلاس بزرگی در این بانک رخ داد، پادو (فاضل خداداد) اعدام شد و سیف از محاکمه گریخت
سال ۹۷ هم در زمان ریاست سیف بر بانک مرکزی، سلطان سکهای به واسطه رانتِ بانک مرکزی متولد و اعدام شد
و این بار هم سیف از محاکمه گریخت
*علی قلهکی*
@Dost_an
نام: احمد شیرزاد
عرصه بُهتان به بلاد: هسته ای
حاصل: اجماع جهانی علیه بلاد
نام: ظریف الممالک
عرصه بُهتان به بلاد: پولشویی
حاصل: اجماع جهانی علیه بلاد
ب م م (بزرگترین مقسومعلیه مشترک): اصلاحات دوم خرداد
*فتحعلی چاه*
@Dost_an