eitaa logo
🇮🇷کانال دوست🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
28.5هزار ویدیو
86 فایل
🇮🇷از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است🇮🇷 موضوعات جالب رو براتون به اشتراک میذاریم... کپی مطالب با رضایت کامل میباشد😊 http://eitaa.com/joinchat/2150105099C9478d3116b گروه دورهمی دوست👆 @dost_an 📮ارتباط با ادمین : @Mim_Sad139
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 باشه برو ✨زهرا همه کاره ی خونه بود، سواد دارمون بود، قسط های وام و درس و مشق برادر هاش با اون بود. سرش بود و رخت و لباس شستن و کارهای خونه. اصلا دوست و رفیقی نداشت، هوایی اینجا و اونجا رفتن نبود، اولین بار بود که اینطور اصرار داشت بره مشهد یک طوری چشماش نگام می کرد که انگار داشت، التماس می کرد 🌿برا مشهد باید می رفت کرمون و از اونجا با خاله اش می رفت، خیلی بهش عادت داشتم نمی تونستم خونه رو بدون زهرا ببینم. مادرش گفت حالا قبول کن بره خیلی دلش هوای امام رضا کرده... سرتاسرسال همراه مادرش برا گلچینی رفته بود بهش حق دادم بره یه زیارتی بکنه و دلش باز بشه . قبول کردم...از مشهد که برگشت شد نزدیک سالگرد حاجی. سالها قبل از تلویزیون گلزار کرمان رو می دید و حسرت می خورد، چند روز مونده بود به سالگرد گفت، اگر برگردم راین برای مراسم حاجی نمی تونم دوباره برم کرمون. 🌱ما هم می دونستیم خیلی دوست داره بره سر مزار حاجی، مانع موندنش نشدیم. از اون روز مدام با خودم میگم زهرا بابا، رفتی پیش امام رضا از آقا چی خواستی؟ 📝راوی: رحیمه ملازاده 🥀شهیده زهرا شادکام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠@Dost_an
نگذاریم ارتباطمان ضعیف شود! افتخار ما به نوكرى امام زمان عجل ‎الله ‎تعالی ‎فرجه‎ است. اگر روزى يك مرتبه عرض ارادت نكنيم و تجديد ميثاق نكنيم، رابطه ما با صاحبمان ضعيف مى‏شود و يادمان مى‏رود. اين اندازه را بايد در كنار تحصيلمان، وقت براى عبادت و خودسازى بگذاريم. - علامه مصباح یزدی ۱۳۷۸/۰۳/۱۶ 💠@Dost_an
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روز تشییع پیکرهای شهدای کرمانه و حضور رئیس جمهور بین خانواده‌های داغدار که دوساعت کنارشون بود. اینجا لحظه خروجه شاید فکر کنید چه تاثیری داشته حالا، منم همین فکرو میکردم ولی واقعا واقعا خیلی خانواده‌های شهدارو آروم کرد. خیلی. یه جورایی آبی بود روی آتیش تو اون شرایط بحرانی و غیرقابل توصیف رئیس جمهورای دیگه اگه بودن فرار میکردن به کیش و شمال و جاهای دیگه، ولی رئیسی اومد تو شهری که هنوز احتمال ناامنی وجود داره دمش گرم 🌹 روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا 💠@Dost_an
تروریست‌های امریکایی و انگلیسی بار دیگر به بندر الحدیده حمله کردند. اگر کاخ سفید فکر می‌کند که با این حملات ارتش یمن پا پس کشیده و اجازه عبور کشتی‌های صهیونیست‌ها، امریکا و انگلیس را از باب المندب می‌دهد سخت در اشتباه است. این نبرد تازه شروع شده و به زودی ابعاد گسترده‌ای خواهد گرفت. 💠@Dost_an
🔴 برخورد متفاوت در مورد ماسک و حجاب! 🔰یکی از کاربران در ویراستی نوشته است: " سال ۹۹ میخاستم جواب ی آزمایشو بگیرم،گفتن چون ماسک نزدی جواب رو نمیدیم قانونه،شال گردنمو با دستم گرفتم رو دهنم گفتم اینم ی ماسک ۴ لای کاموایی،گفت نمیشه،اصرار کردم گفتم شما لطف کن جوابو بده دیگه یادم نمیره گفت قانونه. مگه نیست؟ " ✍پ.ن: 🔻متاسفانه برخی از مسئولین آنقدر که برای ماسک زدن حساسیت داشتند، در مورد کشف حجاب و بی بند و باری حساسیت ندارند. ⚠️ماسک زدن یک توصیه یا دستور از سوی پزشکان بود اما حجاب، حکم خدا، قانون رسمی کشور و از جمله ارکان و بنیان های اصلی خانواده هاست. 💠@Dost_an
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمدرضا پهلوی در بیمارستان روانی 😳😳 بله درست خوندین. ماجراشو در کلیپ بالا ببینید ولی به سلطنت طلبا نگید چون حسابی فشار میاد بهشون 😅😅 💠@Dost_an
اصلاح طلبای تعطیل بیاید برامون مدل کشورهای توسعه یافته رو تحلیل کنید بخندیم 😄 💠@Dost_an
🔷شهید عبدالمهدی مغفوری به روایت همسر: ⚡⚘همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود «کسر کار» می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🔹🔸🔹🔸🔹 زهرا سلطان زاده همسر شهید عبدالمهدی مغفوری به بیان خاطراتی از این عارف شهید پرداخت. ❣در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شد عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن  می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی است. 🌹نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت:  نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند، او یک فرش ساده مانند حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست. سخنرانی که باعث اعزام دانشجویان و اساتید به جبهه شدند او مسئول تبلیغات جبهه بود و بیشتر در پشت جبهه خدمت می کرد و در سخنرانی هایی که در مجالس، دانشگاهها، مساجد انجام می داد عده زیادی را راهی جبهه می کرد. یادم هست سخنرانی در یک دانشگاه  انجام داد. بعد از آن سخنرانی تقریباً کل دانشگاه و اساتید آن عازم جبهه شدند. 🌹در مجالس سخنرانی نمی خواهم بفهمند که تو همسر من و اینها فرزندان من هستند در اکثر مجالسی که سخنرانی می کرد، من و دو فرزندمان هم شرکت می کردیم. به ما می گفت: در مجلس به بچه ها اجازه نده پیش من بیایند. چون نمی خواهم بفهمند که تو همسر من و اینها فرزندان من هستند و خدای ناکرده به خاطر این که همسر مغفوری هستید توقع احترام داشته باشید و یا دیگران احساس کنند باید به شما احترام بگدازند. در مجالس شرکت می کردیم، بدون اینکه کسی متوجه باشد من و فرزندانم همراهی های آقای مغفوری هستیم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد هیچ وقت در زندگی احساس کمبود چیزی را نداشتم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد که در خانه عموی ایشان ساکن بودیم. از هر وسیله ای که داشتم استفاده بهینه می کردم مثلاً از چمدان به عنوان میز. تمام وسایلمان در یک اتاق بود و وقتی دوستان شهید به دیدارش می آمدند با بچه ها در محوطه حیاط خانه قدم می زدم. 💥وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟ در جواب می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🌹من اصلاً متوجه حضور فرزندمان نشدم شهید در حین قرآن خواندن فقط جسمش در خانه بود. یک روز دخترم فاطمه در حین قرآن خواندن پدرش، هر چه از کول و کمر شهید بالا می رود و پدر را صدا می کند. شهید اصلاً متوجه نمی شد. اعتراض کردم درست است که قرآن می خوانید ولی جواب فرزندتان که این همه شما را صدا کرد را می دادید و ایشان گفت: من اصلاً متوجه حضور فرزندمان نشدم. 🌹احترام به پدر عبدالمهدی به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت و علاقه وافر به آنها داشت. هرگز ایشان در جلوی پدر خواب نبود. یک روز که پدرشان برای خواب می خواستند منزلمان بیایند، عبدالمهدی خیلی خسته بود و می گفت: باید بنشینم و خوابم نبرد که اگر پدر آمد من جلوی ایشان خواب نباشم. پدر ایشان آمد و جای پدر را انداخت . پدر که خوابید بعداً عبدالمهدی خوابید. همیشه در مقابل پدر ومادر دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت دستشان را می بوسید و وقتی هم خداحافظی می کرد باز دست آنها را می بوسید. عبدالمهدی میوه ها را جدا نمی کرد هر چه به دستش می رسید داخل پاکت می گذاشت وقتی به خرید میوه و سبزی می رفتیم .عبدالمهدی میوه ها را جدا نمی کرد هر چه به دستش می رسید داخل پاکت می گذاشت.می گفتم: چرا میوه های خوب جمع نکردید. در جواب می گفت: آن میوه فروشی که پول بابت اینها داده گناهی ندارد.
چقد حس خوبیه اینترنت گوشی رو روشن کنی و نور پیام مخاطبین کانال، صبحت رو نورانی کنه...🥰😍
💎🌧️💎 💎به سه چیز "هرگز نمیرسید: 🌻بستن دهان مردم، 🌱جبران همه‌ی شکست ها، 🌻رسیدن به همه آرزوها... 💎سه چیز حتما به تو میرسد: 🌻مرگ، نتیجه عملت، رزق و روزی 💎اگر میخواهی در زندگی به همه چیز برسی، ❣️توکل به خدا را سر لوحه‌ی همه‌ ی امور زندگیت قرار بده.. 🌻🌱🌻🌱🌻