در زیارت امام حسین (علیه السلام) آمده است که :
... وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ
وَ أَحْدَقُوا بِکَ مِنْ کُلِّ الْجِهَاتِ وَ أَثْخَنُوکَ بِالْجِرَاحِ وَ حَالُوا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ لَمْ یَبْقَ لَکَ نَاصِرٌ وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ
... و فرشتگان آسمانها از شکیبایی تو به شگفت آمده بودند.
و دشمنان از همه سو تو را دوره نمودند و تا توانستند تو را به زخم آلودند و حائل بین تو و آب فرات شدند، و یاوری برای تو نماند و تو فداکارانه رضای الهی را جسته و صبر پیشه نمودی
تَذُبُّ عَنْ نِسْوَانِکَ وَ أَوْلَادِکَ فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ طَرِیحاً ظَمْآنَ جَرِیحاً تَطَؤُکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا وَ تَعْلُوکَ الطُّغَاةُ بِبَواتِرِهَا
و از زنان خانواده ات و از فرزندانت دفاع مینمودی و بی جان فروافتاده، تشنه لب و خونین بدن، نقش بر زمین شدی و سم اسبان تو را لگدمال میکرد، و طغیانگران به شمشیرهای برنده بر سر و روی تو میزدند.
قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِینُکَ وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْبِسَاطِ وَ الِانْقِبَاضِ شِمَالُکَ وَ یَمِینُکَ تُدِیرُ طَرَفاً مُنْکَسِراً إِلَی رَحْلِکَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِکَ عَنْ وُلْدِکَ وَ أَهْلِکَ
و از پیشانی ات خون مرگ میتراوید و دست چپ و راستت گاه باز و گاه بسته میشد و چشم درشکسته ات را به خیمه گاهت دوخته و از نگرانی فرزندان و خانواده ات، خود را فراموش کرده بودی،
وَ أَسْرَعَ فَرَسُکَ شَارِداً وَ إِلَی خِیَامِکَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاکِیاً فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَی مَصْرَعِکَ مُبَادِرَاتٍ
و اسبت رمیده گریخت و روی سوی خیمه هایت نهاد و با صدا در گلو گرداندن، ناله میکرد و چون زنان اسبت را بس ضربه خورده و آسیب دیده یافتند و زین آن را کج شده دیدند، از خیمهها برون دویده و موهای خود کشیدند و بر صورتهاشان سیلی زدند و نقاب از چهره هاشان گشوده شد و شیون کنان تو را فرا میخواندند، و پس از عزتمندی فروافتاده و خوار گشتند و بیخود از خود، به سوی محل بر زمین افتادنت دویدند.
وَ الشِمْرٌ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِکَ مُولِغٌ سَیْفَهُ فِی نَحْرِکَ قَابِضٌ شَیْبَتَکَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ وَ قَدْ سَکَنَتْ حَوَاسُّکَ وَ خَمَدَتْ أَنْفَاسُکَ وَ وَرَدَ عَلَی الْقَنَاةِ رَأْسُکَ وَ سُبِيَ أَهْلُكَ كَالعَبِيدِ ...
در حالیکه شمر ملعون بر سینه ات نشسته بود و شمشيرش را به حنجر تو فرو میبرد و محاسن سپید و غرقه بخون تو را در مشت گرفته بود و به شمشیر آخته اش گلویت میبرید و ذبحت میکرد، و تو مشاعرت به خموشی افتاده و نفسهایت فرو افتاده بود؛ و سرت بر سر نیزه گشت و خانواده ات چون بردگان اسیر گشتند ...
(بحارالانوار ج۹۸ ص٢۴٠و٢۴١)
درباره اسب تازاندن با نعل تازه توسط 10 نفر ملعون بر پیکر مطهر سیدالشهدا (علیه السلام)
🔻درباره این عمل شنیع آن ملعونان ابوریحان بیرونی در صفحه 329 کتاب آثار الباقیه خود به نقل از مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم می نویسد:
«قال البيروني: لَقَدْ فَعَلُوا بِالْحُسَيْنِ مَا لَمْ يَفْعَلْ فِي جَمِيعِ الأُمَمِ بِأَشْرَارِ اَلْخَلْقِ مِنَ الْقَتْلِ بِالسَّيْفِ وَ الرُّمْحِ وَ اَلْحِجَارَةِ وَ إِجْرَاءِ الْخُيُولِ وَ قَدْ وَصَلَ بَعْضُ هَذِهِ اَلْخُيُولِ إِلَى مِصْر فَقَلَعَتْ نِعَالَهَا وَ سَمَرَتْ عَلَى أَبْوَابِ اَلدُّورِ تَبَرُّكاً وَ جَرَتْ بِذَلِكَ اَلسُّنَّةُ عِنْدَهُمْ فَصَارَ أَكثَرُهُمْ يَعْمَلُ نَظِيرَهَا وَ يُعَلَّقُ عَلَى أَبْوَابِ اَلدُّورِ.»
(مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 318)
ابوريحان بيرونى مىگويد: با حسين كارى كردند كه در تمامى امّتها با شرورترين خلائق، چنين نكرده بودند از كشتن با شمشير و نيزه و سنگ و دواندن اسب كه پس از آنكه بعضى از اين اسبها به شهر رسيدند نعل آنها را كندند و به عنوان تبرّك بر در خانه آويزان كردند كه اين امر به صورت سنّت در آمد و بسيارى نظير آن را انجام دادند.»
(ترجمه مقتل مقرم، صفحه 207 – 206)
قَالَ الرَّاوِي: ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي أَصْحَابِهِ مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْنِ (ع) فَيُوَاطِئُ الْخَيْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ...»
راوى گويد: بعد عمر بن سعد در لشكرش ندا در داد: كى داوطلب تازاندن اسب بر پيكر حسين است؟
ده نفر داوطلب شدند كه عبارتند از: اسحاق بن حویه آن كه پيراهن امام را برد، اخنس بن مرثد، حكيم بن طفيل سنبسى، عمر بن صبيح صيداوى، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خيثمه جعفى، صالح بن وهب جعفى، واحظ بن غانم، هانى بن شبيت حضرمى، اسيد بن مالك (لعنه الله علیهم)
راوى گويد: اين ده نفر به نزد ابن زياد ملعون آمدند و اسيد بن مالك يكى از ده نفر گفت:
نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ
بِكُلِّ يَعْبُوبٍ شَدِيدِ الْأَسْرِ
مائيم كه با تاختن اسبان جهنده و تندرو بر پيكر، سينه را بعد از پشت خرد كرديم.
فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ مَنْ أَنْتُمْ؟
قَالُوا نَحْنُ الَّذِينَ وَطِئْنَا بِخُيُولِنَا ظَهْرَ الْحُسَيْنِ حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ قَالَ فَأَمَرَ لَهُمْ بِجَائِزَةٍ يَسِيرَةٍ.
ابن زياد (لعنه الله علیه) گفت: شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما آنانيم كه با اسبهايمان پشت و سينه حسين را در هم كوفتیم و خرد كرديم. ابن زياد (لعنه الله علیه) به آنان جايزه اى ناچيز داد.
ابو عمر زاهد گويد: در باره اين ده نفر نگريستيم و يافتيم كه همگان زنازاده اند. و اينان هم آن کسانی هستند كه گرفتار مختار شدند و مختار دستها و پاهاى آنان را با ميخهاى آهنين به زمين كوفته و پشت آنان اسب تاخته تا هلاك گرديدند.
(اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه 136 – 134)
در ارشاد ذکر شده است که این تازاندن اسب به دستور ابن زیاد (لعنه الله علیه) بوده:
«ابن زیاد به عمر بن سعد (لعنه الله علیهما) نوشت: من تو را به سوى حسين نفرستادم كه از او دست بردارى يا آنكه كارش را از امروز به فردا بيفكنى و يا آنكه برايش آرزوى خوش دلى و سلامت كنى و يا براى او پوزش بخواهى و يا نزد من از وى شفاعت كنى. ببين اگر كه حسين و يارانش به فرمان من در آمدند و تسليم شدند، آنان را به سلامت نزد من بفرست
وَ إِنْ أَبَوْا فَازْحَفْ إِلَيْهِمْ حَتَّى تَقْتُلَهُمْ وَ تُمَثِّلَ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ لِذَلِكَ مُسْتَحِقُّونَ وَ إِنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَوْطِئِ الْخَيْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ فَإِنَّهُ عَاتٍ ظَلُومٌ وَ لَيْسَ أَرَى أَنَّ هَذَا يَضُرُّ بَعْدَ الْمَوْتِ شَيْئاً وَ لَكِنْ عَلَيَّ قَوْلٌ قَدْ قُلْتُهُ لَوْ قَتَلْتُهُ لَفَعَلْتُ هَذَا بِهِ
و اگر خوددارى كردند به آنان حمله كن و آنان را بكش و مُثله كن. چرا كه اينان مستحق اين كارند. اگر حسين كشته شد بر پشت و سينهاش اسب بتازان. زیرا كه او سركش و ستمگر است. گمان نمىكنم كه اين كار پس از مرگ زيانى برساند، ولى من با خود عهد كردهام كه اگر او را بكشم، با او اين گونه رفتار كنم.
(الإرشاد، جلد 2، صفحه 89 – 88)
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
پروردگارا درود فرست بر صديقه فاطمه داراى نفس زكيه مورد علاقه و محبت و دوستى حبيب تو و پيغمبر اكرم توست
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
و مادر دوستان خاص توو امامان برگزيده و او منتخب توست كه وى را برگزيدى و فضيلت دادى و برترى بر تمام زنان عالم دادى
اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
پروردگارا تو از ظلم و بيدادى كه امت جاهل در حق او كردند و اهانت نمودند دادخواهى كن و از آن مردم بى رحم كه خون پاك فرزندانش را بخاك ريختند خون خواهى كن و انتقام بكش
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ ائِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى
پروردگاراچنانكه آن حضرت را مادر ائمه هدى و همسر على مرتضى صاحب لواء و بيرق فتح و شفاعت آنكه در ملأ اعلى گرامى است
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ (أَبِيهَا) صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
پس تو اى خدا درود فرست بر آن حضرت و بر مادرش درودى كه وجه پدر بزرگوارش حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به آن درود اكرام مى كنى
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلاَمِ
و چشم ذريه او را روشن مى گردانى و از من هم اى خدا در اين ساعت بهترين سلام و تحيت را به آن بزرگواران برسان.
http://eitaa.com/dostanefatemiyeh